گزارش اختصاصی از یک روایتگر؛

زن، میدان‌دار عرصه مقاومت

مقاومت زنانه یا مردانه نیست. مقاومت چیزی است که مربوط به انسانیت انسان است و نگاهی متعالی است که انسان به مسئله مقاومت پیدا می‌کند. بی‌شک اگر مادران بزرگی،‌ مثل مادرانی که ما در ایام انقلاب دیدیم نبودند، هیچ وقت فرزندانی مثل سید حسن و حاج قاسم تربیت نمی‌شدند.

پایگاه خبری تحلیلی جهان‌بانو، در گفتگویی به صورت برخط در خدمت سرکار خانم طیبه فرید از راویان پشت جبهه مقاومت و جنگ در سوریه بود. خانم فرید به مدت سه هفته قبل از براندازی دولت بشار اسد در اردوگاه نازحین لبنانی در سوریه حضور داشتند و علاوه بر تبیین مقاومت در بین زنان جنگ‌زده حامل و راوی آن روزهای سخت بود.

همچون آن‌ها در میانشان زندگی کردند و آنچه به چشم دیدند را جز در سایه ایمان و اعتقاد راسخ نمی‌دانند. در توضیح نازحین باید گفت که نازح (کلمه‌ای است که به مردم رانده‌شده از خانه خود اطلاق می‌شود)

طیبه فرید در ابتدای صحبت اشاره به نکته‌ای داشتند و گفتند که آنچه برای ما در آنجا خیلی حائز اهمیت بود این بود که هم طرفی که به عنوان میزبان در آنجا حضور داشت که مردم سوریه بودند و هم طرف میهمان،‌ درگیر جنگ و عوارض ناشی از جنگ بودند و شرایط متفاوتی را تجربه می‌کردیم.

مردم سوریه در ماجرای جنگ سال ۲۰۱۱ و سال‌هایی که داعش در سوریه مشغول جنگ بود، همچنان درگیر عوارض ناشی از آن زمان‌ها بودند. اثری از زیرساخت‌ها در کشورشان نبود و آب، برق، گاز و شرایط رفاهی نداشتند. مردم در این شرایط بسیار سخت مجبور بودند که آب شرب و سوخت خودشان را بخرند و فقط آن‌هایی که پول داشتند می‌توانستند تهیه کنند. گاهی می‌دیدم که برخی از خانواده‌های سوری حتی سوختی برای تهیه غذا ندارند. مترجمی که در کنار ما بود به ما می‌گفت که گاهی پیش می‌آید که یک‌هفته می‌گذرد ولی ما نمی‌توانیم غذای گرم به بچه‌هایمان بدهیم.

حالا این مردم با این شرایط سختی که داشتند، خودشان میزبان نازحین لبنانی شده بودند.

فرید در پاسخ به آوارگی لبنانی‌ها و سوری در تصحیح استخدام واژه آواره اینگونه گفت: شما اشاره‌ای به بحث آواره کردید و ما می‌گوییم نازحین، و اینها بیشترشان مهاجرین بودند و به دلیل فضای روحی حاکم بر خانواده‌های لبنانی،‌ ما نمی‌توانستیم به آنها بگوییم آواره،‌ چون مردمی مقاوم،‌ آماده و فعال بودند. ما هم با این شرایط دست و پنجه نرم می‌کردیم و مانند نازحین زندگی می‌کردیم و در این میان چیزی که خیلی برای بنده چشمگیر بود،‌ روحیه خیلی محکم بانوان لبنانی بود. همسران این بانوان اکثرا در جبهه‌های جنگ بودند، بعضی‌ها همسران شهدا بودند،‌ بعضی هم همسر جانبازهای پیجرها بودند.

آنچه من متوجه شدم به عنوان کسی که چند صباحی در بینشان حضور داشتم این است که من می‌گویم اینها اصلاْ‌ شبیه به آواره‌ها نبودند و تنها اصطلاحی که می‌شد برای اینها به کار برد مهاجر است. آدم‌هایی که بسیار محکم رفتار می‌کردند. شرایط جنگ لبنان باعث شده که بود که اینها بعضا با شرایطی کاملاْ‌ غیرقابل پیش‌بینی به سمت سوریه حرکت کنند. گاهی می‌دیدیم که بعضی از اینها با لباس خانه آمده بودند و فرصت فراهم‌کردن امکاناتی را نداشتند، ولی در عین حال می‌دیدیم که راحت با این مسائل برخورد می‌کردند. سختی خیلی زیاد بود،‌ ولی شما می‌دیدید که بانوان لبنانی در این ماجراها نقش‌آفرین بودند. اگر آرامش و مقاومت این زنها نبود،‌ شاید این خطّ مقدم پیش از اینها دچار فروپاشی شده بود.

طیبه فرید در ادامه اذعان کرد: همانطور که می‌دانید الان لبنان خط مقدم تمام جهان اسلام است. مردم سوریه هم که پشتوانه و پشتیبان این خط مقدم بودند. وقتی که لبنانی‌ها با آن شرایط وارد سوریه شده بودند، مردم سوریه بدون هیچ چشم‌داشتی آنها را اسکان داده بودند. البته خود حزب‌الله مراکزی را تدارک دیده بود. یک مسئله خیلی جالبی که برای من در آنجا پیش آمد، پیداکردن سوژه‌هایی در بین بانوان سوری بود. این بانوان تلاش می‌کردند که در این فرصتی که مهاجرین فراغت دارند و وقتشان آزاد است،‌ به بهانه‌های مختلفی آنها را سرگرم امور فرهنگی و آموزشی کنند.

مثلاْ‌ در یکی از هتل‌هایی که اسم آن هتل بود و بیشتر شبیه مسافر‌خانه بود و حزب‌الله آنجا را برای خانواده‌های مهاجرین و جانبازها تدارک دیده بود، با سوژه‌ای مواجه شدیم که خودش اهل سوریه و همسر شهید بود. او هر روز صبح خانم‌ها را جمع می‌کرد و برای آنها کلاس‌های قرآن،‌ کلاس‌های فرهنگی و دوره‌های آموزشی می‌گذاشت و به این نحو،‌ نقش‌آفرینی می‌کرد. خود بانوان لبنانی هم خیلی مستعد بودند که با بانوان کنشگر سوری همکاری کنند. خانمی در آنجا بود که همسرش شهید شده بود و برادرانش در جبهه بودند و در کنار این خانم سوری آمده بود و افراد را اداره می‌کرد. با اینکه داغدار بود و شرایط بسیار سختی را داشت.

روایتگر بانوان در جبهه مقاومت افزود: حضور بانوان در آنجا بسیار فعال بود. در بدو ورود خانواده‌های مهاجر لبنانی به سوریه،‌ یکی از مکان‌هایی که شامل اسکان بود، مصلای حرم حضرت زینب (س) بود که البته فضا هم به شدت امنیتی بود. به این دلیل‌که همزمان با ورود این نیروها،‌ همراهشان جاسوس هم وارد می‌شد و شرایط بسیار سختی بود. یکی از بانوان لبنانی که از دختران علمای بزرگ لبنان بودند،‌ در همان مصلی و از بین نازحین افرادی را انتخاب کرده بود که به عنوان کارگزار و نیرویی که برای اداره این مهاجرین همکاری می‌کرد، کمک می‌گرفت.

مثلاْ‌ یک لیست تهیه کرده بود و اسامی تمامی نازحین،‌ تعداد نفرات خانواده و شرایطی که اینها مهاجرت کرده بودند را وارد این لیست کرده و یک بانک اطلاعاتی بزرگ از این نازحین درست کرده بود و به آنها رسیدگی می‌کرد. ما داریم در شرایط جنگی صحبت می‌کنیم. هم سوریه در آن برحه درگیر جنگ بود؛ از این جهت که جاسوس‌ها دائم از سوریه اطلاعات بچه‌های حزب‌الله را می‌دادند و از اسرائیل به سمت اماکنی که محل زندگی بچه‌های حزب‌الله بود شلیک می‌شد. تمام نقاطی که ما می رفتیم در معرض خطر بودند.

راوی گروه مردمی راوینا درباره حس مسئولیت‌پذیری راویان حاضر در تلاطم جنگ و آوارگی گفت که چگونه بانوان اهل مدیریت  در این جنگ بودند و هسته‌ای از دختران و بانوان برای تهیه روایت و تاریخ شفاهی و البته بدون هیچ آموزشی را در شریط جنگی اجرا می‌کردند و این به لحاظ بحث مدیریت بحران بود. بانوان در حفظ مسائل روحی هم بسیار دقیق و متین بودند. اینکه وقتی خبر شهادت پدران یا عروسانی که تازه ازدواج کرده بودند اما در شنیدن خبر شهادتشان گریه سوگ می‌کردند و در نهایت شجاعت، آرامش و صبر با این قضایا برخورد داشتند.

طیبه فرید در رابطه با همسران شهدای پیجرها اظهار کرد: در واقع ما لایه‌های مختلفی از مردم لبنان را در آنجا دیدیم. یکی از جاهایی که رفتیم دیدار با خانواده جانبازها و پیجری‌ها بود که قالبشان به لحاظ سنی، گروه سنی خیلی جوان بودند. من با همسر یکی از آن‌ها که هم چشم‌ها و هم پاهایش را از دست داده بود گفتگو کردم.

به او گفتم که شما خیلی جوان هستید و باید در این شرایط از یک نفر با این وضعیت نگهداری کنید و از آن‌طرف بچه‌هایی دارید که دارند بزرگ می‌شوند، شرایط شما شرایط جنگ است و احتمالاْ‌ بچه‌های شما هم به جریان حزب‌الله متمایل بشوند و بخواهند با حزب‌الله همکاری کنند. آیا شما به فرزندان اجازه می‌دهید که این اتفاق بیفتد؟ آن خانم با تمام سختی که متحمل شده بود به من گفت: « قطعاْ‌ اینکار را انجام می‌دهم، چون ما عادت نداریم فرزندان خود را برای آینده ذخیره کنیم». اینها چیزهایی بود که ما در آن ایام، به لحاظ روحی و شرایط مدیریت بحران از بانوان لبنانی و بعضا سوری مشاهده کردیم.

روایتگر سفر سوریه در ادامه بیان کرد: آنچه از سختی‌ها و مشکلات بانوان در جبهه مقاومت دیده می‌شد قابل توصیف نیست و طوری بود که حتی خانواده‌ها با وجودی که خانه‌هایشان را از دست داده بودند، روزی که اعلام آتش‌بس شد،‌ با اینکه اینها پیمان‌شکنی اسرائیل را بارها دیده بودند، ولی بدون معطلی به لبنان برگشتند. شاد بودند و این شادی را بروز می‌دادند و این نشان از روحیه مقاومی بود که داشتند. این جماعت شهود عمیقی را درک کرده بودند.

همانطور که مستحضر هستید شهود قابل انتقال نیست. یعنی شخص باید خود و براساس ایمان خود این حالت را تجربه کند. این‌ها در اوقات فراغت خود زیارت عاشورا و قرآن را به شکل گروهی می‌خواندند و انس بسیار زیادی با اهل بیت داشتند. من به شخصه بارها شاهد کسانی بودم که خبر شهادت به آنها می‌رسید،‌ ولی خیلی محکم برخورد می‌کردند.

چیزی که آنجا ذهن من را مشغول کرد، این بود که چطور می‌شود زندگی و جنگیدن را به این شکل جمع کرد. آیا امکان دارد که وسط جنگ انسان بتواند یک زندگی نرمال و عادی داشته باشد! وقتی با یکی از این خانم‌ها صحبت می‌کردم از او پرسیدم که شما این روحیه و این مقاومت را از کجا می‌آورید؟ ایشان گفت: «ما از وقتی چشم باز کرده‌ایم در جنگ بوده‌ایم». این شرایط سخت و پیچیده باعث می شود که زن ها و بچه ها یک نوع رویکرد،‌ شیوه دفاعی و تحلیل جدیدی پیدا کنند. اینها مقاومت را خیلی قشنگ تعریف می‌کردند و خیلی مأنوس بودند و این شرایط را منافاتی با زندگی‌شان نمی‌دیدند.  

طیبه فرید اذعان کرد: مردم لبنان علاقه بسیار عجیبی به ایرانی‌ها دارند. به طوری‌که وقتی یک ایرانی را می‌دیدند،‌ به عنوان نماینده آقای خامنه‌ای به آن نگاه می‌کردند. بارها از ما می‌پرسیدند که آیا شما سیدالقائد را می‌بینید؟ آنها نسبت به امام خمینی و آرمان‌های انقلاب،‌ مردم بسیار آگاهی هستند. وقتی از آنها می‌پرسیدیم که روحیه مقاوت را از کجا آورده اید،‌ می گفتند که امام خمینی ما را نجات داد.

باید اینجا توضیحی داد مبنی بر اینکه که قبل از به وجود‌آمدن حزب‌الله، کسانی به عنوان رهبران حزب‌الله و هسته اولیه تشکیل حزب‌الله به ایران آمده و از ایده‌های انقلاب اسلامی الهام گرفتند. فضا بسیار مشترک بود و خیلی شباهت داشت. ما خیلی از دستاوردهای انقلاب را می‌گوییم، از روایت‌های پیشرفت می‌گوییم. می‌گوییم که شرایط زن بعد از انقلاب خیلی تغییر کرده است؛ اما یک نکته‌ای که خیلی مغفول مانده و به آن توجه نمی‌شود، مسئله تعریف متفاوتی است که از قدرت به وجود آمده است. تا پیش از انقلاب،‌ قدرت بر اساس میزان امکانات سنجیده می‌شود. یعنی هر کشوری که تسلیحات بیشتر،‌ امکانات مدرن‌تر و شرایط پیشرفته‌تری دارد،‌ قدرتمندتر محسوب می‌شود. کاری که امام کرد این بود که این ذهنیت را از بین برد. اینکه قدرت بیشتر در گرو داشتن امکانات بیشتر است از بین رفت.

چیزی که ما در آنجا مشاهده کردیم به منصه ظهور رسیدن آرمان‌های امام (ره) بود. حتی بین زنها و بچه‌های نازحین از لبنان و بین مردم سوریه،‌  این قدرت ایمان کاملا حس می‌شد. نمونه بارز آن را می‌توانید در عرصه مسائل نظامی در یمن و فلسطین ببینید. زنها سلاح محکم ایمان و تقوا و مقاومت پشت جبهه مدیون بانوان است و هر پیروز برای جبهه مقاومت مدیون بانوان است.

فرید در ادامه افزود: زنان امروز لبنان کسانی هستند که در خط مقدم جبهه مقاومت ایستاده‌اند و ما وامدار اینها هستیم. ما باید به عنوان زنان ایرانی روحیه خود را قوی کنیم. خیلی بد است که ما انقلاب را صادر کنیم،‌ ولی خودمان این ویژگی‌ها را از دست بدهیم. ما باید روحیه مقاومت را در خودمان تقویت کنیم. راه آن این است که الان که ما در شرایط جنگ نیستیم،‌ اینجا فضای پشتیبانی را تصور کنیم، امکاناتی را فراهم کرده و تبلیغ کنیم. ما اگر طلاهایمان را هدیه می‌دهیم، هیچ منتی سر حزب‌الله و جبهه مقاومت نداریم. ما هزینه امنیت خود را پرداخت می‌کنیم. اگر تلاش و جانفشانی امروز بچه‌های محور مقاومت در خاکریز مقاومت لبنان نباشد،‌ قطعا دامنه جنگ گسترده‌تر خواهد شد و قطعا به عراق، ایران و سایر کشورهای محور مقاومت هم کشیده خواهد شد.

روایتگر روزهای جنگ لبنان با اشاره به اینکه رویدادهای اجتماعی معلول یک دلیل نیستند گفت: ما در کشورمان سرشار از امنیت هستیم و مطابق فرهنگ اسلامی ما نقش حاکمان در این امنیت خیلی مهم است و اینکه در مسئله حکمرانی باید چه فضایی برای تربیت جامعه و محیط اجتماعی مردم فراهم شود. جدای از این مسئله، نباید نقش پررنگ دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ها را در تضعیف روحیه مقاومت مردم نادیده بگیریم.

وقتی من در آنجا با نوجوان‌ها و خانم‌های لبنانی صحبت می‌کردم، متوجه شدم میزان تبلیغاتی که علیه کشور ما می‌شود، نسبت به سایر کشورهای اسلامی خیلی زیاد است. ما نباید این را نادیده بگیریم که هجم تبلیغات سوء و فشارهای رسانه‌ای که علیه خانواده‌های ایرانی می‌شود،‌ یکی حواس رسانه‌های ما باعث شده که حواس عموم مردم ما از پیشینه‌ای که داشتند پرت بشود و مقداری از گذشته و روحیه مقاومتی که داشتند و به دنیا صادر کردند فاصله بگیرند؛ و دوم شاید نوع برنامه‌ریزی‌های فرهنگی باشد که در دستگاه‌ها اتفاق می‌افتد.

فرید در ارتباط با ایجاد روحیه مقاومت در بین بانوان خودمان گفت: هم گروه‌های مردمی و هم دستگاه حاکمیت باید همزمان با هم کار کنند که روحیه مقاومت تقویت بشود. مثل خیلی از اتفاقات دیگر که نیاز به همکاری دو طرفه است. من فکر می‌کنم که در حال حاضر جریان‌های جهادی و گروه‌های مردمی می‌توانند این خلاء را پوشش داده و پر کنند. ما باید بتوانیم این خلاء را تا زمانی که آن بالانس بین دستگاه حاکمیت و گروه های مردم نهاد به وجود می آید،‌ توسط گروه‌های جهادی و مردمی پوشش بدهیم و بین مردم تبیین کنیم.

سرکار خانم طیبه فرید در پایان صحبت‌های خودشان گفت: ما باید به ماجرای جنگ جدی نگاه کنیم. در این جنگی که ما در حال تجربه آن هستیم، هم فلسطین درگیر است، هم لبنان و هم سوریه به نحوی درگیر است؛ ما هم دیر یا زود در نبرد نهایی با اسرائیل مواجه خواهیم شد. ما باید هر چه سریع‌تر خودمان را برای آن روز آماده کنیم. بانوان هستند که می‌توانند فرهنگ مقاومت را در خانواده‌ها و اجتماع پر و بال بدهند.

بدانیم که مقاومت زنانه و مردانه نیست. مقاومت چیزی است که مربوط به انسانیت انسان است و نگاهی متعالی است که انسان به مسئله مقاومت پیدا می‌کند. بی‌شک اگر مادران بزرگی،‌ مثل مادرانی که ما در ایام انقلاب دیدیم نبودند، هیچ وقت فرزندانی مثل سید حسن و حاج قاسم به دنیا نمی‌آمدند. من معتقدم کسانی که مقاومت را مردانه و زنانه می‌بینند درک دقیقی از جنگ ندارند. قسمت نظامی جنگ به عهده آقایان است، ولی ما نمی توانیم نقش زنان را تقلیل بدهیم و بگوییم پایین‌تر است. اگر خیال مردانی که به جبهه‌های جنگ می‌روند و می‌جنگند راحت نبود، هیچ وقت نمی‌رفتند و مقاومتی نبود.

گزارشگر: مهتا صانعی