نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در یک صبح معمولی در یکی از شهرهای کرانه باختری، یک زن فلسطینی درحالیکه لباسهای مرتبی به تن دارد و ذهنش پر از فکر است، در را باز میکند. کیف دستیاش را برمیدارد، اما هیچکس نمیتواند کیف سنگینتری را که بر دوش روحش سنگینی میکند، ببیند!
در بین مردم قدم میزند، لبخند میزند، دست تکان میدهد و در کلاس درسش مینشیند، انگار همین لحظاتی پیش نبود که با اشکی در گوشه چشم با فرزند کوچکش وداع میکرد و یا بیهوده کلماتی را در ذهنش ردیف میکرد تا به همسرش بگوید که مدتهاست صدایش را نشنیده، یا با خودِ درونیاش که فرصتی برای صحبت کردن با او پیدا نکرده است.
ممکن است به سفری دور برود، اما خاطرات همیشه برایش تداعی میشوند. او نمیخواهد که این داستانها نقل محافل شوند، اما دیگران با احتیاط او را زیر نظر میگیرند و درباره جزئیات زندگیاش از او میپرسند. این غم و اندوه، علیرغم سنگینیاش، فقط از طریق نشانههای پنهان در چهره او درک میشود.
زن فلسطینی خودش را قهرمان نمیداند. او به حرکت ادامه میدهد چون چاره دیگری ندارد! او انتظار ندارد که دنیای اطرافش بارها و بارها دچار تغییر شود، اما میداند که زندگی با همه اتفاقات ناخوشایند و تلخش بر او تحمیل میشود.
داستانهایی که زیر آوار نمیمیرند
او تنها نیست. زن فلسطینی هرگز بدون یادآوری خاطرات خانواده و دوستانش روزش را شروع نمیکند. روایتهای زیادی مشابه سرگذشت او وجود دارد: مادرش که با وجود ضعف و ناتوانی در اردوگاههای آوارگان، صبح زود بیدار میشد، مادربزرگش که از اولین آوارگی و خانههایی که به زور از آنها گرفته شدند، برایش گفته بود و دوستش که نتوانست این همه رنج را تاب بیاورد و مهاجرت را بر ماندن در وطن ترجیح داد. قلب او تنها گنجینه یادها و خاطراتش نیست، بلکه تاریخی از صبر، ناامیدی، آغازهای نافرجام و امیدی معجزهآسا را با خود حمل میکند.
او در بین چالشهای مختلف به زندگی ادامه میدهد، درحالیکه این حوادث ناخوشایند هر روز در اطرافش تکرار میشود. خطوط چهرهاش رنجهایی را که کشیده نشان میدهند، اما این چین و چروکها نشاندهنده آرزوهایش هم هستند.
جنگها، فقدان و ناامیدی که در طول زندگی او هرگز متوقف نشدهاند، اما امید همیشه در میان فشارها سر بر میآورد! زن فلسطینی چیزی بیشتر از اوقات معمول زندگی و حوادث روزمره را سپری میکند؛ او حافظه ملت فلسطین را بر دوش میکشد.
تعادل ناممکن در سایه غیرممکن
زن شاغل در فلسطین بین نقشهای خود بهعنوان مادر، همسر و گاهی اوقات نانآور خانواده در یک محیط پرتنش سیاسی و اجتماعی تعادل برقرار میکند. او روزش را در حالی سپری میکند که بین وظایفش در خارج از خانه و آنچه در خانه از او انتظار دارند، تعادل برقرار میکند.
هیچکس کاملا تضاد بین خواستههایی که از او انتظار میرود و خستگیای که قابل توضیح نیست را درک نمیکند. هیچکس از چشمان او سؤالاتی را که هرگز بر زبان آورده نمیشوند، نمیخواند: چه کسی از من مراقبت میکند؟ چه زمانی میتوانم در خلوت خودم گریه کنم، بدون آنکه شکست خورده به نظر برسم؟
علاوه بر این، مانع دیگری وجود دارد که این زن فلسطینی هر روز با آن مواجه میشود: محدودیتهایی که شرایط اشغال کشورش به او تحمیل میکند، خواه بر حرکت و خواه بر دسترسی به خدمات اساسی.
با هر قدمی که برمیدارد، ممکن است به دلیل بستهشدن جادهها و یا موانع نظامی، خود را ساعتها در یک مکان گرفتار ببیند که این اتفاق سختیهایی که هر روز تجربه میکند را دوچندان میکند.
او با وجود همه چیز راه میرود
اما او علیرغم همه چیز دست از تلاش برنمیدارد. نه به این دلیل که راه هموار است، بلکه تنها به این دلیلکه توقفکردن گزینه مطلوبی نیست. او با سختی زیاد مسیری را که زندگی پیش رویش قرار داده، طی میکند و متوقف نمیشود؛ در جلسات شرکت میکند، تدریس میکند، به تربیت فرزندانش میپردازد، خانواده و دوستانش را تسلی میدهد و صحبتهای اطرافیانش را میشنود. گاهی اوقات تا میخواهد نفسی تازه کند، جنگ و زندگی در شرایط اشغال مانند پتک بر سرش کوبیده میشود، مثل حملات ناگهانی دشمن و یا خبر شهادت یکی از اعضای خانواده.
زن فلسطینی خودش را قهرمان نمیداند. او به حرکت ادامه میدهد چون چاره دیگری ندارد! او انتظار ندارد که دنیای اطرافش بارها و بارها دچار تغییر شود، اما میداند که زندگی با همه اتفاقات ناخوشایند و تلخش بر او تحمیل میشود. او همچنان به تلاش و تقلا ادامه میدهد، حتی اگر در برخی از لحظات شکست بخورد، چراکه این تنها راه پیشروی است.
قهرمانی روزمره بدون تشویق
زن فلسطینی انتظار ندارد که او را تشویق کنند. حتی درکشدن هم برایش مهم نیست. او فقط در انتظار روزهایی است که شبیه به هم هستند و پیروزیهای کوچکی در لابهلای حوادث آنها به چشم میخورد؛ مانند اینکه روزش را بدون انفجار به پایان برساند، فرزند کوچکش را علیرغم شرایط دشوار زندگی بخنداند و یا برق را به خانهاش که تا مدتی پیش قابل سکونت نبود، برگرداند.
این لحظات روزمره زیاد تکرار نمیشوند، اما در ذهن او پررنگ میشوند تا گواهی بر ایستادگی او باشند؛ ایستادگیای شبیه به سرزمین فلسطین که در معرض تهدیدات مداوم قرار دارد، اما همچنان پابرجاست.
داستانها بار نیستند، بلکه زندگی هستند
درون من زنی مانند او زندگی میکند و شاید در درون شما هم باشد؛ زنی که بیش از هر چیزی اعتراف میخواهد که تلاشهایش علیرغم این شرایط سخت بسیار باارزش است و اینکه حوادثی که او در زندگیاش پشت سر گذاشته است، نشانه ضعف نیستند، بلکه دلیلی بر این است که او هنوز انتخاب میکند که هر روز دوباره زندگی کند. او به سختی راه میرود و با این وجود دست از حرکت نمیکشد. او قهرمان جنگ نیست، بلکه قهرمان نبرد زندگی روزمره است و با وجود تمام مشکلات به تلاش برای زندگی ادامه میدهد.
این فلسطین است و این چهره زن فلسطینی است که در مواجهه با تمام شرایط زندگی نه خسته میشود و نه ناامید.
نظرات بیان شده در این مقاله لزوماً منعکس کننده دیدگاه تحریریه سایت نساء FM نیست.
نساءFM
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت