نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در تمام نقاط جهان معمول بر این است که در زمان جنگ، زنان و کودکان به مکانهای امن منتقل شوند؛ جایی که صدای گلوله و انفجار نتواند آرامش آنان را بر هم زند. اما این قاعده در ایران به گونهای دیگر است…
دشمن غیرنظامیان
چند روز از آغاز جنگ ایران و اسرائیل میگذرد و اسرائیل به همراه فتنهگران داخلی، در شهرها ایجاد آشوب میکند. آنها به زنان و کودکان حمله میکنند و سپس با تظاهر به بیگناهی ادعا میکنند که جنگ را آغاز نکردهاند و اگر هم کردهاند، غیرنظامیان را هدف قرار ندادهاند. در چنین شرایطی، خانم امامی چرا پشت تریبون ایستادهاید؟ اینجا یک آپارتمان دورافتاده نیست. اینجا خود سنگر است. هر لحظه ممکن است دشمن به وعدهاش عمل کند و ساختمان شیشهای صدا و سیما را هدف قرار دهد.
زن ایرانی در دل حادثه تاریخش را مینویسد
دوستی که در خانهاش نشسته، میگوید: «وقتی موشکها فرود میآمد، من فقط میگفتم یا حسین! یا زینب کبری…». صدا به گوش همه رسیده است. همه کسانی که به صدای حقیقت از رسانه ملی گوش میدادند. اما آیا کسی لرزش صدای خانم امامی را شنیده است؟ با حمله اول او تکان نمیخورد. چادرش هم بیحرکت است. با حمله دوم نیز او هنوز در جای خود ایستاده و با دقت به سمت دشمن اشاره میکند و خبر را با صدای بلندتر اعلام میکند. حالا جهان میداند که زن ایرانی در وسط جنگ، تاریخش را رقم میزند و نه فقط آجرهای پناهگاهش را.
رزمنده واقعی شما هستید!
این عکس تنها نشانهای از شماست، خانم ذوالفقاری. کاربری که این عکس را منتشر کرده نوشته است: «خانم ذوالفقاری! در این چند ماه که به اتاق شما آمد و شد داشتم، همیشه در حال کمک به دیگران بودید. امروز هم تنها به ادارهتان آمدهاید و کار همه را راه میاندازید. شما رزمنده واقعی هستید.» این عکس نه تنها نشانهای است، بلکه مدال افتخاری است. وقتی یک زن بهجای نشستن در خانه و ترس از بازنگشتن به آن، به اداره بیمه میرود و کار مردم را راه میاندازد، این خود یک ضربه محکم به دهان ترامپ است که گفته بود تهران را خالی کنید. این خود معنای رزمنده بودن است. رزمندهای که نه کلاه دارد، نه جلیقه و نه حتی سلاح، اما دشمن حق دارد از او بترسد. از این قدرت امید و پویایی…
ندا نمیترسید!
اینجا شرکت توانیر است. جایی که سیمهای برق پر از انرژیاند و افراد پر از حس زندگی. خانم ندا رفیعی پارسا پشت میزش نشسته و شاید آماری را بررسی میکند تا مردم در این روزهای پر از حادثه بدون برق نمانند و کسی مشکلی نداشته باشد. او مانند همیشه لباس پوشیده و نه سلاحی به همراه دارد و نه بیانیهای نظامی. اما ناگهان صدای انفجار او را به چند قدم آنسوتر پرتاب میکند و دیگر نبض حیاتش نمیزند. اما خون او نبض تازهای را در رگهای کشور به حرکت درمیآورد. نبضی که تاریخ را میسازد. از این پس همه دنیا متوجه میشوند که اسرائیل زنی را کشت که بدون ترس از دروغپردازیهای ترامپ و بازیهای کثیف، آمده بود تا کار مردم را راه بیندازد. تنها گناه ندا رفیعی پارسا این بود که ایرانی است و نمیترسد. در این روزها دشمن از هر کسی که «نمیترسد» به شدت میترسد. ما به این دشمن ترسیده میگوییم که باید مدتها بترسد! ایران پر از زنانی است که میدانند چگونه نبض حیات کشورشان را در دست بگیرند و نگذارند حتی یک لحظه هم نامنظم بزند.
تو یک تنه زینب زمانی!
مداح میپرسد چرا گریه نکردی دخترم:
دختر قدبلند و شجاع شهید که جای پدرش دور سفره خالی شده و دیگر برنمیگردد تا به چشمان دخترش بخندد و اشک را به چشمانش نرساند، میگوید:
«اگر گریه میکردم، اسرائیل خوشحال میشد. اسرائیل!»
مداح میخواهد تسلیت بگوید؛ اما این دختر، ثمره کدام مادر است که هر کلمهاش دشمن را میلرزانده است؟
اسرائیل منحوس!
تو به جنگ با کسانی آمدهای که حتی دختران کوچکترشان بلدند چگونه در دل جنگ در خیمه زینب کبری نشسته و پرچم زیبایش را در تاریخ تکرار کنند.
خبرگزاری فارس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت