زنانی که آرزوی یک شب روضه دارند

جمع تعدادی از همین زنان آسیب دیده در مرکزی در میدان شوش جمع است اما حسرت اینکه یک مداح یک شب محرم بیاید و برایشان در آن مرکز مجلس بگیرد روی دلشان مانده است.

من در همه سه سالی که مدیریت مرکز نگهداری زنان کارتن‌خواب میدان شوش را داشتم با چندین مداح صحبت کردم، چه مداح خانم و چه مداح آقا. گفتم محرم بیایید در مرکز ما، روضه بخوانید، هیات بگیرید. اما راضی نشدند بیایند. می دانم دلیل نیامدنشان چه بود! اینکه زنان کارتن خوابی که از نظر اخلاقی هم مشکل دارند اصلاً هیات می‌خواهند چه کار؟ اما ای کاش این گزارش برسد به دست مداحان و هیاتی های اهل دل و حرف های ما را بشنوند.»

«دیوار به دیوار مرکز نگهداری از زنان کارتن خواب یک هیات است که هر وقت مراسم دارند صدای روضه و سینه زنی‌شان در حیاط مرکز ما پخش می‌شود، اما اهالی این خانه که زنان آسیب دیده و کارتن خواب هستند نمی‌توانستند وارد هیات شوند. من در همه سه سالی که مدیریت مرکز نگهداری زنان کارتن خوا میدان شوش  را داشتم با چندین مداح صحبت کردم، چه مداح خانم و چه مداح آقا. گفتم بیایید در مرکز ما، روضه بخوانید، هیات بگیرید، عزاداری کنید. اما راضی نشدند بیایند. می دانم دلیل نیامدنشان چیست! اینکه اینها زنان کارتن خواب هستند یا شاید چون تعدادشان قابل توجه نیست. یا شاید مداحان فکر می‌کنند زنان کارتن خوابی که برخی‌شان از نظر اخلاقی مشکل دارند و شاید بعضی در پاتوق‌های کارتن خواب ها تن فروشی کنند، دیگه از این حرف هاشان گذشته. اصلاً هیات می‌خواهند چه کار؟»

وقتی شیخ برای این زنان دعا کرد

 حرف‌های مددکار اجتماعی را که می شنوم دلگیر می شوم و بی اختیار دعاهای زیبای شیخ حسین انصاریان در شب قدر امسال  برایم مرور می شود. وقتی مستمعان منتظر بودند که آخر مجلس برسد و نوبت به دعاهای خاص و ویژه برسد، شیخ دست دعایش را روی سر معتادان و کارتن‌خواب‌ها و حتی زنان بدکار هم کشید و گفت: «خدایا! می‌خوام برای آنهایی که هیچ کسی رو ندارن،‌ دعا کنم. واقعاً غریبند؛‌ معتادان گوشه خیابونا و زیر پل‌ها. و یک گروه دیگری که خیلی دلم براشون می‌سوزه؛ خانم‌هایی که بر اثر فقر یا بر اثر هوای نفس، دچار آلودگیِ دامن شدن. خدایا همه‌شون رو با این احیای ما،‌ شریک قرار بده. خدایا!‌ اینگونه خانم‌ها رو که یک زمانی در خانواده‌هاشون محترم بودن، حالا دچار گناه و ناپاکی دامن شدن، خدایا همه‌شون رو هدایت کن. آگه صدای این مردم رو می‌شنون، خدایا همه‌شون رو بیامرز…»

حسرت یک شب روضه

و حالا جمع تعدادی از همین زنان آسیب دیده در مرکزی در میدان شوش جمع است اما حسرت اینکه یک مداح یک شب محرم بیاید و برایشان در آن مرکز مجلس بگیرد روی دلشان مانده است. امیدوارم این گزارش ما به دست مداحان و اهل دلان برسد و به تبعیت از شیخ بزرگوار، یکی از شب‌های ماه صفر یا اصلاً محرم سال بعد سری به دنیای این زنان بکشند شاید به برکت روضه، نوری تابیده شود به دل‌هایشان، که می‌شود. مثل مونا که بعد از ۲۶ سال کارتن خوابی و هر خلافی که فکرش را بکنید توبه می‌کند و مواد و همه خلاف‌های ریز و درشت را کنارمی گذارد و می‌شود مددکار. یا مثل ۱۴ نفر از مددکاران همین مرکز میدان شوش، که روزگاری کارتن خواب بودند آن هم از نوع ته خطی‌اش اما حالا شده‌اند دستگیر زنان کارتن خواب.

کارتن خواب ها را به این هیات راه نمی‌دهند

«به این تصویر خوب نگاه کنید. آن طرف میله‌ها یک هیات است، اما زنانی که پشت میله‌ها نشستند و برای امام حسین (ع) بر سینه‌شان می‌زنند همه‌شان زنان کارتن خواب هستند.»«سپیده علیزاده» این جمله‌ها را می‌گوید و جلوی بغضش را نمی‌تواند بگیرد. یاد گریه‌های زنان کارتن خواب در پشت همین میله‌ها می افتد و ماجرای عکس را روایت می‌کند: «دیوار به دیوار مرکز زمین فوتبالی هست که سال‌هاست محرم که می‌شود آن را اجاره می‌دهند به یک هیات که گویا هیات افاغنه هست. صدای عزاداری‌شان کاملاً در مرکز ما به گوش می‌رسد. کارتن خواب هایی که شب به شب می‌آمدند در مرکز برای خوابیدن، وقتی صدای سینه زنی و عزاداری را می‌شنیدند، گاهی دلشان هوایی می‌شد و می‌گفتند ما هم می‌رویم عزاداری. اما مسئولان هیات، کارتن خواب ها را راه نمی‌دادند. هر بار به یک بهانه‌ای آنها را پس می‌زدند، یک وقت به بهانه تعداد غذا، یا بهانه‌های دیگر. در همه سه سالی که من در مرکز بودم این بساط برقراربود، بعضی شب‌ها یکی دو نفر از زنان که چهره‌های تابلویی نداشتند یواشکی به مرکز می‌رفتند و با افتخار می‌گفتند ما رفتیم هیات پشتی و کسی نفهمید کارتن خواب هستیم و راهمان دادند.

در این مدت تلاشم برای اینکه در خود مرکز هیاتی راه بیندازم بی نتیجه بود. اما امسال محرم، یک شب دیدم بینشان پچ و پچی برقرار شد و یک دفعه جمعیتی ده پانزده نفره از زنان راه افتادند و از مرکز بیرون رفتند. نیم ساعتی گذشت و نیامدند. از نگهبان پیگیر شدم و پرسیدم به شما نگفتند کجا می رن؟ نگهبان گفت رفتن هیات. تعجب کردم. رفتم پشت پارک و دیدم همه‌شان جمع شدند پشت میله‌های زمین فوتبالی که هیات است و عزاداری می‌کنند. شاید منصفانه بود که مسئولان آن هیات در را باز کنند. من به عنوان گلایه نمی‌گویم. می دانم بعضی هیات ها نسبت به زنان کارتن خواب و معتاد انگ‌هایی دارند و محدودیت‌هایی دارند. زنان کارتن خواب از پنجم محرم هر شب این کار را می‌کردند و می‌رفتند پشت میله‌ها ومن هر شب بیشتر دلم می‌گرفت.»

همراه نداریم

گفت و گوی ما با سپیده علیزاده تلفنی است. هر سوالی که می‌پرسم قبل از پاسخ، یک عکس برایم می‌فرستد و می‌گوید این عکس را نگاه کنید و بعد هم یک روایت شنیدنی چاشنی آن عکس می‌کند و جواب سؤال ما را می‌دهد. اما به اینجای گفت وگو که می‌رسیم، وقتی روایت تصویر زنان کارتن خواب در پشت میله‌های هیات تمام می‌شود، هنوز سؤال بعدی را نپرسیده یک تصویر دیگر می‌فرستد و حرف‌هایش را ادامه می‌دهد: « این عکس‌ها را فرستادم تا ببینی من زنان کارتن خواب را از زیر زمین بیرون می‌آورم، از وسط جنگل بیرون می‌آورم. بیرون می‌آورم که بگویم شما حرمت دارید، آدم هستید. نمانید بین ۳۰ مرد. بهشان می گویم من به خاطر شما یک نفر آمدم اینجا، فقط به خاطر تو. می دانم دراین پاتوق ۱۰۰ نفره کارتن خواب ها فقط شما دو نفر زن هستید. من با شما دو زن کار دارم. اگر می‌آیی یک یا علی (ع) بگو دستت را بده برویم مرکز ما. بعد، مددیاران را نشانشان می‌دهم و می گویم ببین مونا را، ببین بهناز را، این‌ها یک زمانی مثل تو در همین پاتوق‌ها زندگی می‌کردند. الان پاک شدند. بعد بچه‌ها اعلام پاکی می‌کنند، از دردها و بدبختی‌هایشان می گویند، در همان پاتوق زیرزمینی کنار آن‌ها می‌نشینیم. هندوانه می‌خوریم، غذا می‌خوریم. بعد کم کم راضی می‌شوند با ما بیاید. آن هم نه دفعه اول و دوم، دفعه پنجم و ششم و هفتم دلشان راضی می‌شود که با ما بیایند.

ما به این آدم‌ها یاد می‌دهیم که شما ارزش دارید، بعد همین آدم‌هایی که ما یکی یکی از پاتوق‌ها به مرکز کاهش آسیب آوردیم بلند می‌شوند می‌روند التماس می کنندکه در هیات شرکت کنند، همین آدم‌ها می‌روند سینه می‌زنند برای امام حسین (ع).

حرفم این است که اتفاقاً همین آدم‌ها را باید ارزش گذاشت، باید بیشتر پذیرفت و در جمع آورد و بهشان گفت امام حسین (ع) به تو نظر کرده که توانستی از آن پاتوق زیر زمینی بیرون بیایی و یک قدم برداشتی برای بهتر شدن زندگی‌ات. معجزه و جرقه این یک قدم‌ها همین طوری با این جلسه‌ها، روضه‌ها، مداحی‌ها اتفاق می افتد. من تمام آن چند شبی که زنان کارتن خواب پشت میله‌های هیات می‌نشستند و عزاداری می‌کردند بغضشان را می‌دیدم وقتی با همان حال و اوضاعشان گریه می‌کردند و می‌گفتند امام حسین (ع) دستم را بگیر و کمکم کن. ما می‌خواهیم این فضاها را برای زنان کارتن خواب ایجاد کنیم، اما همراه نداریم و تنهاییم.»

امیدواریم صدای این مددکار اجتماعی به گوش هیاتی ها و مداحان برسد.

فارس