زنان، محور توسعه روستاها

با نقش‌آفرینی پررنگ زنان در کشاورزی، صنایع دستی و مدیریت منابع روستایی، مسیر توسعه پایدار روستاها با تکیه بر توانمندی‌های این قشر مؤثر، شتاب بیشتری گرفته است.

توجه به نقش زنان روستایی در توسعه روستایی، در برگیرنده تلاش برای شناسایی هر چه دقیق‌تر و ارزش‌گذاری فعالیت آنان و رفع مسائل و موانع بر سر راه گسترش فعالیت زنان روستایی در مسیر توسعه روستایی می‌باشد.

توسعه روستایی مفهومی جامع و چندبعدی بوده که دربرگیرنده رشد کشاورزی و فعالیت‌های وابسته به آن مانند صنایع دستی و صنایع روستایی، زیربناهای اقتصادی اجتماعی، خدمات اجتماعی و تسهیلات مربوطه و مهم‌تر از همه توسعه منابع انسانی در مناطق روستایی است. بدین ترتیب، زنان روستایی با توجه به نقش و مسئولیت‌هایی که در محیط مزرعه و منزل دارند، عهده‌دار وظایف تولیدی و خدماتی مختلفی می‌باشند که مسلماً نیل به توسعه روستایی را بسیار مؤثر می‌سازد.

زنان، نیروی عمده برای ایجاد تحول و منبعی بالقوه برای پیشبرد اقتصاد روستا و افزایش هر چه بیشتر نرخ رشد تولید محصولات غذایی هستند. اگرچه کشاورزی و دامداری به طور سنتی شغلی مردانه بوده است، اما نقش زنان هرگز محدود به خانه و خانواده نشده و آنان علاوه بر فعالیت‌های درون منزل، در بیرون از خانه شامل کشاورزی، دامپروری، جنگلداری و غیره نیز فعال هستند. زنان روستایی در تمامی مراحل تولید محصولات کشاورزی و تولیدات دامی دوشادوش مردان به فعالیت می‌پردازند. به طور کلی، توسعه فرآیندی است چندبعدی و دارای ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که مشارکت زنان روستایی در این فرآیند، مشارکتی فعالانه و تأثیرگذار بوده است و مهم‌ترین جنبه این مشارکت تا کنون بعد اقتصادی آن برای زنان روستایی بوده است.

حوزه فعالیت زنان محدود به خانه و خانواده نبوده است و آنان همچون مردان در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه مشارکت فعالی داشته‌اند. نظر به اینکه توسعه اقتصادی به تغییر برنامه‌ریزی‌شده ساخت تولید تأکید دارد، بنابراین به دلیل کاهش سهم کشاورزی در تولید و اشتغال، استراتژی‌های توسعه معمولاً بر صنعتی شدن سریع شهری و به زیان کشاورزی و توسعه روستایی منجر شده است. این روند توسط شاخص‌های اجتماعی غیراقتصادی مانند بهبود در سطح سواد، تعلیم و تربیت، شرایط بهداشت، خدمات و تأمین مسکن تکمیل شده است.

نقش زنان در جوامع روستایی امروز یک اصل غیرقابل انکار است به‌طوری‌که زنان روستایی در تهیه غذا، کمک به فعالیت‌های کاشت، داشت و برداشت، پرورش احشام، تولید و بازاریابی و غیره مشارکت دارند. توسعه، فرآیندی است که موجب رشد کمی تولیدات کالا و خدمات می‌شود و در روند آن پدیده‌های ناباب اجتماعی نظیر فقر و محرومیت یا بی‌سوادی از بین می‌روند و ضمن حصول استقلال اقتصادی و تقویت بنیه مالی و مادی جامعه، تحقق عدالت اجتماعی، ترقی فرهنگی، علمی و فنی صورت می‌پذیرد. توسعه به فراگردی گفته می‌شود که در آن جامعه از وضع نامطلوبی به وضع مطلوبی متحول می‌شود. این فراگرد تمامی نهادهای جامعه را در بر می‌گیرد و ماهیت آن اساساً آن است که توان و ظرفیت بالقوه جامعه به‌صورت بالفعل در می‌آید. به عبارت دیگر، در فرآیند توسعه، استعدادهای سازمان‌دهی جامعه از هر جهت چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بارور و شکوفا می‌شود.

توسعه روستایی مفهومی جامع و چندبعدی بوده که دربرگیرنده رشد کشاورزی و فعالیت‌های وابسته به آن از جمله صنایع دستی و صنایع روستایی، زیربناهای اقتصادی اجتماعی، خدمات اجتماعی و تسهیلات مربوطه و مهم‌تر از همه توسعه منابع انسانی در مناطق روستایی است.

استراتژی‌های توسعه روستایی بر هفت هدف مشخص بنا نهاده شده‌اند که عبارتند از: رشد تولیدات کشاورزی، استفاده بهتر از منابع کمیاب، کاربرد بهینه سرمایه، ایجاد فرصت‌های شغلی، توزیع مجدد درآمد، ارتقاء سطح زندگی و مشارکت جمعیت روستایی در تمشیت امور در جامعه. بدین ترتیب، زنان روستایی با توجه به نقش و مسئولیت‌هایی که در محیط مزرعه و منزل دارند، عهده‌دار وظایف تولیدی و خدماتی مختلفی می‌باشند که مسلماً در نیل به توسعه روستایی بسیار مؤثر می‌باشند.

زنان در حدود نیمی از جمعیت جامعه روستایی ایران را تشکیل می‌دهند. آنان دارای نقش‌های متفاوتی از جمله وظایف همسری، کدبانوگری، تولید و تبدیل فرآورده‌های خوراکی مثل ماست و پنیر، کار در مزارع خانگی، تهیه آب و وسایل سوخت، مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، کار به‌عنوان حقوق‌بگیر و غیره می‌باشند.

نقش زنان در تولید غذا از منطقه‌ای به منطقه دیگر و از محصولی به محصول دیگر متفاوت است. علاوه بر مشارکت زنان روستایی در فعالیت‌های کشاورزی، بیشتر آنان در زمینه صنایع دستی نیز فعال هستند که سهم این قشر در تولید صنایع دستی در حدود ۷۵ درصد است. تولید صنایع دستی علاوه بر اینکه اهمیت زیادی در خوداشتغالی زنان روستایی دارد، محصولات تولید شده نیز اغلب جنبه صادراتی داشته و در نتیجه به‌عنوان یکی از منابع مهم ارزآوری برای کشور محسوب می‌شود. یکی از این صنایع دستی که زنان روستایی مهم‌ترین نقش را در تولید آن دارند، فرش دستباف است. طول زمان کاری زنان روستایی بین ۱۵ تا ۱۶ ساعت در روز است. کار زنان روستایی نیز یکنواخت‌تر و سنگین‌تر از زنان شهری است، در نتیجه خستگی بیشتری به همراه دارد.

زنان در جوامع در حال توسعه نقش چشمگیری را در اقتصاد روستا ایفا می‌کنند. مشارکت زنان روستایی خصوصاً زمانی که عنوان سرپرست خانوار را دارند، حساس‌تر می‌شود. با توجه به اینکه روستا مکانی مناسب برای کشاورزی و فعالیت‌های جانبی وابسته به آن است، می‌توان گفت که نقش زنان در روستاها بیشتر معطوف به این نکته بوده و در صورت توسعه بخش کشاورزی در روستاها و امکان نهادینه کردن زیرساخت‌های مناسب، می‌توان نگاه درستی به فرآیند توسعه داشت.

بخش کشاورزی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین بخش‌های تولیدی کشور در تأمین امنیت غذایی مورد نیاز، مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش دارد که با توجه به بهره‌وری نیروی انسانی، می‌تواند این بخش را در دستیابی به این هدف عمده خود در حد بسیار مناسبی یاری دهد. در این راستا زنان نیز نقش مهمی را ایفا می‌کنند. در فعالیت‌های کشاورزی، تمرکز و توجه ویژه به این قشر عظیم از جامعه و فراهم ساختن خدمات حمایتی، آموزشی و ترویجی برای آنان می‌تواند به رفع موانع و مشکلات بی‌شماری پیش روی آنان کمک کرده و در نهایت منجر به افزایش و بهبود بهره‌وری آنان در امر کشاورزی و در نتیجه افزایش رفاه و آسایش جامعه روستایی گردد.

در پایان این‌که زنان و مردان هر دو در برنامه‌های کشاورزی و توسعه روستایی نقش دارند، اما هر کدام بر اساس نوع فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند، آگاهی‌ها و نیازهای متفاوتی دارند. از آنجا که کلیه فعالیت‌های انسان برای تأمین نیازمندی‌هایش انجام می‌گیرد و مهاجرت روستاییان به شهرها نیز به جهت امید به دستیابی به زندگی بهتر و با کیفیت‌تر است، لذا می‌بایست در برنامه‌ریزی‌ها توجه خاصی به برنامه‌ریزی منطقه‌ای داشته باشند و این امر میسر نمی‌گردد مگر با شناخت عناصر اقلیمی، جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر منطقه و همچنین نوع ارتباط این عناصر با عناصر خارج از منطقه و بیرونی. چنین مطالعه و شناختی موجبات برنامه‌ریزی هرچه بهتر و منطبق با نیازهای منطقه را فراهم کرده و از هدر رفتن سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده جلوگیری می‌کند.

اگر امکانات آموزش، بهداشت، اشتغال، درمان و … در روستا فراهم گردد و ارتقاء سطح کیفی زندگی روستایی همانند شهر مورد توجه قرار گیرد، مهاجرت تعدیل می‌شود. از طرفی حمایت از تولیدات کشاورزی و دامی روستاییان و همچنین صنایع محلی و جذب بازارهای مناسب برای آن می‌تواند در دلبستگی روستاییان به زندگی روستایی مؤثر واقع شود. در نهایت، نگاه مثبت برنامه‌ریزان امر توسعه به مشارکت زنان روستایی، کمک شایانی به ارتقای موقعیت یک خانواده بهره‌مند روستایی خواهد رساند.

 پایگاه خبری علم و فناوری گیلان