معرفی کتاب؛

روایت یک سبک زندگی خاص از زبان منصوره قدسیان

کتاب «خانه‌ای برای همه» نوشتهٔ صدیقه هنرور و مرضیه ذاکری و حاصل ویراستاری معین پایدار و منیره زین‌العابدینی رنانی است.

کتاب «خانه‌ای برای همه» مجموعه روایت‌هایی از زندگی منصوره مقدسیان، فعال اجتماعی است. این کتاب حاصل روایت فرزندان، نوه‌ها، آشنایان، همسایه‌ها و شاگردان منصوره مقدسیان است.

این فعال اجتماعی، یک بانوی متدین و خانه‌دار است که فراتر از زمانه خود تحصیل کرده است و ذیل تفکر، تدین و جستجوگری خود، به سبک زندگی خاصی رسیده است.

منصوره مقدسیان در ظاهر کار خاصی نمی‌کند، اما درک دقیق او از دیگران، موجب شده تا ظرفیت آدم‌ها را خوب بشناسد و هر طور که می‌تواند گره از کار آن‌ها باز کند.

این‌ها به این معنی نیست که کار او بی‌ عیب و نقص است و هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه به این معناست که چقدر وقتی مادری بخواهد مادری کند، می‌تواند رهبری اجتماعی بکند و موجب تقویت پیوندها شود. این افراد نمونه‌های خوبی هستند که سر دست بگیریمشان و وقتی می‌خواهیم از سبک زندگی سخن بگوییم، برای عینی‌شدن صحبت‌هایمان و برای نشان‌دادن شدنی‌بودن این سبک از زندگی، معرفی‌شان کنیم.

به گفته نویسنده، این کتاب در واقع مصداقی عینی از یک سبک زندگی اسلامی است. مرحومه مقدسیان به‌عنوان یک الگو در مرکزیت این زندگی قرار داشت و آگاهانه برای داشتن یک زندگی اسلامی تلاش می‌کرد.

مخاطبان اصلی کتاب خانه‌ای برای همه

زنان، مخاطبان اصلی کتاب خانه‌ای برای همه هستند. این کتاب به شکلی عینی و ملموس نشان می‌دهد یک زن تا چه اندازه می‌تواند در محیط خانه، بر هدایت اعضای خانواده و تربیت و ساخت شخصیت آن‌ها مؤثر باشد.

مخاطبان در این کتاب می‌خوانند که چطور فضای یک خانه به یک پایگاه اجتماعی برای فعالیت‌های مؤثر تبدیل شده است. نکته جالب دیگر، اهل مطالعه و تفکر بودن خانم مقدسیان است. زندگی او به خوبی نشان می‌دهد یک مادر به عنوان مغز متفکر خانه، اگر اهل فکر و مطالعه باشد تا چه اندازه می‌تواند خیر و برکت ایجاد کند.

کتاب «خانه‌ای برای همه» نوشتهٔ صدیقه هنرور و مرضیه ذاکری و حاصل ویراستاری معین پایدار و منیره زین العابدینی رنانی است. انتشارات راهیار این کتاب را منتشر کرده است.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

«مادرجان انس و الفت عجیبی با معلولین داشت. سرزدن به آن‌ها همیشه توی برنامه‌هایش بود. حتماً ماهی یکی دو بار می‌رفت دیدن‌شان قبل از انقلاب، بیمارستان معلولین وضعیت خوبی نداشت یک خانه قدیمی نسبتاً کوچکی بود با چند تا اتاق. مریض‌ها را روی تختگاهی‌های سیمانی می‌خواباندند که خیلی خشک و سفت بود. مادر از در بیمارستان که وارد می‌شد به تک تک مریض‌ها سر می‌زد. کنارشان می‌نشست و حرف‌هایشان را می‌شنید همه‌شان مادر جان را خوب می‌شناختند؛ خصوصاً پیرزن‌ها که تا چشمشان به مادرجان می‌افتاد می‌پرسیدند:«حاج خانوم آب نبات آوردی؟»

زهرا سادات حسینی