روایت های برای زیستن در بحران

تیترها پر از کلمات تکراری‌اند: «تنش»، «درگیری» و «واکنش». اما آنچه پشت این همه واژه پنهان می‌شود، روزمرگی مردمی‌ است که فقط می‌خواهند زندگی معمولی خود را بگذرانند.

تهران، شنبه صبح. آسمان آفتابی است، اما هوا سنگین‌تر از همیشه. صدای اعلان‌ها و پیامک‌ها از گوشی‌ها قطع نمی‌شود. مردم در صف نانوایی، کافی‌شاپ‌ها یا خانه‌ها، با چشمانی خسته به صفحه‌ موبایل خیره‌ شده‌اند؛ دنبال خبر، امید و تحلیل.

چطور روزم را سپری کنم؟

«من ساعت ۶ صبح با صدای گوشی بیدار شدم، نه برای حمله، برای خبرش. بچه‌ام داشت خواب می‌دید، از لرزش گوشی بیدار شد. اولین فکرم این بود که امروز چطور روزم را سپری کنم، بدون اینکه کودکم بفهمد چه اتفاقی افتاده.»

این را نسرین می‌گوید، مادر ۳۵ ساله‌ای که سعی می‌کند فضای خانه‌ را از استرس خبری دور نگه دارد. او برای پسر هشت‌ساله‌اش صبحانه درست می‌کند، تلویزیون را خاموش می‌کند و هر نیم‌ساعت یک‌بار، یواشکی گوشی را چک می‌کند.

فضای خانه را عوض کنیم

اما نسرین تنها نیست. در همین شهر، در خانه‌ای دیگر، سارا و همسرش تازه برنامه‌ سفر آخر هفته‌شان به شمال را لغو کرده‌اند.

«احساس بدی داریم، انگار چیزی معلق است. نمی‌دانیم فردا چه می‌شود، اما تصمیم گرفتیم خانه بمانیم و کاری کنیم که ذهنمان از این وضعیت بیاد بیرون. فیلم گذاشتیم، با هم آشپزی کردیم.» سارا می‌خندد و اضافه می‌کند: «پیتزای خونه‌پز ما شاید دنیا را نجات ندهد، ولی حال خودمان را بهتر کرد.»

زندگی در روزهای جنگ

در روزهای جنگ، سبک زندگی یعنی مهار ذهن، نه فقط برنامه روزانه. روان‌شناسان می‌گویند ذهن انسان توانایی عجیبی در ساختن سناریوهای ترسناک دارد؛ وقتی همه چیز نامعلوم است، این سناریوها با ما بازی می‌کنند. آن‌ها بر این باورند که اولین کار در این شرایط، پذیرش عدم قطعیت است و می‌گویند:

«درست است که نمی‌توانیم همه‌چیز را کنترل کنیم، اما می‌توانیم انتخاب کنیم که چطور واکنش نشان دهیم. توصیه‌ ما؟ نظم کوچکی در روز بسازید. صبحانه بخورید. راه برید. تماس بگیرید با کسی که دوستش دارید. خبرها را محدود به دو یا سه بار در روز کنید. و مهم‌تر از همه اینکه: نفس عمیق بکشید.»

قرار نیست زندگی متوقف شود

در تاکسی، در مترو یا حتی در پارک‌های خلوت‌تر از همیشه زندگی جریان دارد. کسی در گوشه‌ای کتاب می‌خوانَد. مادری برای کودک خود لالایی زمزمه می‌کند. جوانی با هندزفری آهنگ گوش می‌دهد و به آسمان نگاه می‌کند. انگار همه پذیرفته‌اند که ماجرا بزرگ‌تر از آن است که به تنهایی آن را تغییر دهند، اما نه آن‌قدر بزرگ که بتواند زندگی را متوقف کند.

شاید بزرگ‌ترین مقاومت مردم در این روزها، تلاش برای زندگی روزمره باشد. نه از روی بی‌تفاوتی، بلکه از سر امید. امیدی پنهان در چای عصرانه، در تماس تصویری با مادر و در بازی کودکانه‌ای که برای لحظه‌ای بچه‌ها را شاد می‌کند. در دل تهدید، مردم عادی مثل همیشه، راهی برای ادامه دادن پیدا می‌کنند. نه قهرمان‌اند، نه بی‌احساس. فقط انسان‌اند؛ و همین کافی است.

خبرگزاری فارس