نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ساعت ۵ صبح، از نماز جامانده، و باعجله برای وضو میرود. متعجب است که مثل همیشه، با کوک پچپچ بچهها بیدار نشده، شاید هم خواب، مهمان چشمان کوچک شان شده، در همین فکرهاست که سه جفت چشم بیتاب، لباس مشکی پوشیده و آماده رفتن، او را به خود میآورد.
یکیشان، ناامیدانه خبر از دستهای خالی و نداریشان میدهد. اما امالبنین به اینهمه عشق دختران قد و نیمقدش غبطه میخورد. از اینکه حتی، چند دینار ناقابل هم برای شادی خاطر مکدر دلدادگان کوچک ارباب ندارد، در دل شرمندهشان میشود. در آن فرصت کم که از اتوبوس کربلا جا نمانند، آنها را با امید و توکل راهی کرده، و هرچند بچهها قانع نشدهاند، اما مثل چند روز گذشته مادر را همراهی میکنند.
در چند روز گذشته، با تمام موجودی قلکهایشان، برس و واکس خریده، و در خیابانهای منتهی به کربلای معلی، با دستان کودکانه، در مقابل چشمان شرمنده زوار، کفشهایشان را واکس زدند. با تمامشدن واکسها، میوههای نذری همسایهها را، برای زوار جمع کردند. بعد از آن هم با تصمیم شبانهشان، همه ظرفهای خانه را پرازآب کرده، تا یخ بزند و شربتهای تگری آنها، بانی یک سلام به ارباب شود. با تمامشدن موجودی شکر، اسپندهای کوهی را، با اجازه مادر برای زوار دود میکردند.
حالا به موکب رسیده، و هر کدام به خدمتی مشغول میشوند. بهخاطر اذیتنشدن زوار خسته موکب، از آنجا خارج شده، و پای سینهزنی، همراه مداح صدای حسین گفتنشان، تا آسمان بالا میرود. مادر که یکگوشه چشمانش به شامیهای در حال سرخشدن بود، با صحنهای ماتش میبرد.
زهرا و زینب و رقیه، با چشمان خندان، برای زوار خستهجان آقا، دست تکان میدهند. دستان خالی آنها، زوار را بدرقه میکنند.
فارس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت