روایت خانه‌ای کوچک، اما بلندتر از آسمان

در دل خانه‌ای کوچک در اطراف میدان امام حسین(ع)، جمعی از قرآنیان کشور گردهم آمدند تا از مقام شهیدی دیدار کنند که عمر خود را وقف قرآن کرده و با شهادتش، آسمانی‌ترین حضور را رقم زده بود.

در یکی از محله‌های اطراف میدان امام حسین (ع)، در خانه‌ای کوچک اما پُر نور، در روزهای پس از درگیری ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران که به عقب‌نشینی و التماس دشمن برای آتش‌بس منتهی شد، بنرهای تسلیت بر در و دیوار برخی خانه‌ها خودنمایی می‌کرد؛ اما این‌بار شهادتی متفاوت رقم خورد؛ شهیدی از جنس نور.

مادر و پدر شهید ذاکری می‌گویند: «وقتی شهید شد، تازه فهمیدیم یک فرشته میان ما بود.» این جمله خود گواهی بر معنای شهادت است؛ مرگی که بیدارباشی است برای وجدان‌ها. این شهید، خود سال‌ها در کنار جامعه قرآنی، هر چهارشنبه به دیدار خانواده شهدا می‌رفت و حالا منزل خود او میزبان جمعی بی‌سابقه از قرآنیان کشور شده است؛ جمعیتی که کلبه کوچک پدر شهید توان میزبانی کامل آن‌ها را ندارد و برخی حتی بیرون ایستاده‌اند.

از جمله حاضران در این محفل معنوی، دکتر رحیم قربانی معاون قرآنی سپاه محمد رسول‌الله (ص)، حاج آقای سلیمانی معاونت قرآن وزارت ارشاد، حاج آقای تقی‌زاده رئیس دارالقرآن کشور، جمعی از اساتید و قاریان شاخص قرآن، مدیرعامل خبرگزاری ایکنا و تعدادی از تیم‌های خبری و انجمن‌های قرآنی کشور بودند. قرائت آغازین را یکی از قاریان منتخب مسابقات قرآنی مالزی انجام داد و در ادامه دکتر قربانی ضمن اشاره به جایگاه والای شهید ذاکری، از حاج آقای سلیمانی برای سخنرانی دعوت کرد.

حاج آقای سلیمانی در آغاز سخن گفت: «بالاتر از هر خیری، خیر دیگری وجود دارد مگر شهادت در راه خدا.»

او افزود: «به تعبیر شهید مطهری، شهادت آخرین پله نردبان کمال است.»

وی سپس با اشاره به حالات آیت‌الله بروجردی گفت: «در اواخر عمر، ایشان کنار جوی آب اشک می‌ریختند و می‌گفتند غبطه می‌خورم که به مقام شهادت نرسیدم.»

در ادامه، حاج آقا سلیمانی خطاب به پدر و مادر شهید گفت: «فرزند شما به بالاترین مقام و مقام شفاعت رسید.» و در پایان افزود: «در این محفل پُر نور، پیروزی بر آمریکا و رژیم صهیونیستی را جشن می‌گیریم و امیدواریم روند شکست آن‌ها ادامه داشته باشد تا مردم جهان از شرشان نجات پیدا کنند.»

در بخش دیگری از برنامه، حاج آقای تقی‌زاده تنها به حضور بسنده کرد و گفت: «آمده‌ام تا از این جمع فیض ببرم.» به باور حاضرین، صرف حضور برخی افراد می‌تواند فیض‌بخش باشد و نشانگر مقامات معنوی آنان.

سپس پدر شهید از نورانیت، اخلاق نیک، و خصلت‌های ارزشمند احسان گفت. او نقش مادر را در حافظ شدن فرزندش پررنگ دانست و گفت: «بعد از شهادتش، تازه شناختم چه گوهری کنارم بود.» و اظهار امیدواری کرد که احسان شفیع خانواده‌اش باشد.

در ادامه، مادر شهید ذاکری از آغاز مسیر قرآنی احسان گفت؛ زمانی که احسان در کلاس سوم ابتدایی با دیدن یک آگهی حفظ قرآن در مسیر بازگشت از مدرسه، مشتاقانه وارد این راه شد و با پشتکار بالا تا حفظ کل قرآن ادامه داد. او گفت: «شبی مرا از خواب بیدار کرد تا فردا برای جلسه مشکلی نداشته باشد.»

مادر افزود: «در آخرین روز، احسان صبح زود به دیدار من آمد، چهره‌اش نورانی بود. می‌خواستم پیش از رفتن عکس دسته‌جمعی بگیریم، اما نشد. پدرش گفت دفعه بعد، اما دیگر دفعه بعدی وجود نداشت.» همان روز، احسان به وعده شهادت رسید؛ او فقط یک جوان بااخلاق و قرآنی نبود، بلکه شهیدی بود که به بالاترین درجه تکامل دست یافت.

خبرگزاری دفاع مقدس