یادداشت؛

دوست داشتم برای شما بنویسم؛ رهبری که مردانگی را برایم معنا کرد

ای رهبرم، من نه از نسل خاک‌ریزهایم، نه از زنانی که گلوله را تجربه کرده‌اند، اما در خط مقدم جنگ رسانه‌ای، فرهنگی، و اقتصادی هستم.

من زنی از دل این خاکم. نه از دیروز دور، نه از تاریخِ در غبار، بلکه از امروز، از همین خیابان‌ها، همین نبض تپنده‌ی جامعه‌ای که هنوز درگیر عدالت و آرمان است.

سال‌ها از آن روزهایی که واژه «انقلاب» فقط خاطره‌ای در کتاب‌ها بود گذشته، اما برای من، برای ما، انقلاب زنده است. چون هنوز عدالتِ کامل نیامده، هنوز مستضعف هست، هنوز حقیقت، گاهی پشت پرده‌ی هیاهو گم می‌شود. و هنوز امید داریم، امیدی که در نگاه تو، در کلام تو، در ایستادگی‌ات جاری‌ست.

ای رهبرم، من نه از نسل خاک‌ریزهایم، نه از زنانی که گلوله را تجربه کرده‌اند، اما در خط مقدم جنگ رسانه‌ای، فرهنگی، و اقتصادی هستم. زنِ این زمانه‌ام؛ مادر، معلم، دانشجو، کارمند، فعال. روزگار سخت است، ولی باورم هست اگر تو نبودی، اگر سکوت کرده بودی، اگر با همان صراحتت حرف نمی‌زدی، خیلی‌هامان زمین خورده بودیم.

صدای تو، نه فقط تحلیل سیاسی است؛ برای من، تکیه‌گاه فکری است در این تلاطم بی‌مرز. وقتی از عدالت می‌گویی، از استقلال، از مردم، من دوباره یادم می‌آید چرا به این خاک دل‌بسته‌ام!

تو برایم فقط یک جایگاه حکومتی نیستی؛ تو صدای آن نسلی هستی که هنوز هم در برابر طمعِ جهان ایستاده‌اند. صدای پایداری در برابر موج‌هایی که می‌خواهند ما را از درون تهی کنند.

رهبرم، من از نسلی هستم که دیگر چشم‌بسته تبعیت نمی‌کند، اما با چشم باز، پشت تو ایستاده است. چون دیده‌ام که کجا مقاومت کردی، کجا نرم گفتی، و کجا فریاد زدی. همین صداقتِ رفتارت مرز میان تو و رهبران جهان است.

پس بگذار این نامه، نه تعارف باشد و نه اغراق، فقط یک حقیقت ساده:

ما زن‌های این نسل، اگرچه درد داریم، شهید داده‌ایم، مردم بی‌گناه داده‌ایم اما پشت تو محکم ایستاده‌ایم و تا روزی که عدل جهانی برقرار شود، من، ما، کنار توایم.

مهتا صانعی