نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ننه حسن در رابطه با خودش و هنرش میگوید: «من منور رمضانی هستم. در روستای سهرورد از توابع زنجان متولد شدم. در کنار خانوادهام مشغول فرش بافی بودم و نقوش فرشها را رنگآمیزی میکردم. شیر و پلنگ و اسب طراحی میکردم و خاتونها و جیران ها را رنگ میزدم. هر چیزی که در ذهنم نقش […]
ننه حسن در رابطه با خودش و هنرش میگوید: «من منور رمضانی هستم. در روستای سهرورد از توابع زنجان متولد شدم. در کنار خانوادهام مشغول فرش بافی بودم و نقوش فرشها را رنگآمیزی میکردم. شیر و پلنگ و اسب طراحی میکردم و خاتونها و جیران ها را رنگ میزدم. هر چیزی که در ذهنم نقش میبندد را نقاشی میکنم. به جنگها و شمشیرها در کتابهای قدیمی و آداب و رسوم خانوادهها علاقه دارم و دوست دارم آن ها را نقاشی کنم.»
همین مردادماه امسال بود که خانم «منور رمضانی» مشهور به ننه حسن، نقاش خودآموخته درگذشت. به همین بهانه تلاش کردیم تا آثار و زندگی این هنرمند را مورد بررسی قرار دهیم؛ هنرمندی که اگرچه دیر و در دوران کهن سالی پا به عرصه هنر و نقاشی گذاشت، با این وجود در همان مدت کم عمر هنری تاثیرگذار و به یادماندنیای را تجربه کرد.
به گزارش جهان بانو، منور رمضانی معروف به «ننه حسن» در سال ۱۳۱۶ شمسی در سهرورد به دنیا آمد. وی در زمان حیات خود در شهرستان خدابنده در شهر قیدار از توابع استان زنجان سکونت داشت. او نقاشی را در دوران پیری و در سن ۷۰ سالگی آغاز کرد. موضوع نقاشیهای او باورها، داستانها، ادبیات شفاهی پیرامون او که در خطر فراموشی بود و شیوه زندگی مردم روستاهای آذربایجان است. حسن رجبی یکی از فرزندان خانم رمضانی است که در زمینه فعالیت های هنری مشغول به کار است. او مشوق و حامی مادر برای انجام کارهای هنری بود.
وی در نمایشگاهی که در سال ۹۳ در گالری شیرین برگزار شد و آثار هنری مادرش را به نمایش گذاشت، در رابطه با علاقه مادرش به هنر نقاشی گفت: «مادرم از سال ۸۷ نقاشی کشیدن را آغاز کرد و درک خود نسبت به جهان پیرامونش را به نمایش گذاشت. وی ابتدا با خودکار نقاشی میکرد، با این وجود هنگامی که به علاقه و استعدادش پی بردم، متریالهای دیگر را در اختیارش قرار دادم. در حال حاضر او با مواد دیگری مانند اکریلیک کار میکند..
سال ۷۸ من سیاهقلم کار میکردم و مادرم کنار من مینشست و از روی کارهای من کار میکرد. آن زمان تصور میکردم که نقاشی هایش منحصر به فرد و خاص هستند، پس تشویقش کردم که بیشتر کار کند و نقاشی بکشد.»
رجبی اضافه کرد: «خاطراتی که متعلق به دوره های مختلف زندگی اش هستند، اسطورههای ملی و بومی، داستانها و خوابهایی که میبیند بیشترین تاثیر را در نقاشیهایش دارند. مادرم از هفت سالگی قالی میبافت. نقشهایی که گذشتگان در قالیهایشان پیاده میکردند، سینه به سینه منتقل شده و به او رسیده است و حالا او آنها را نقاشی میکند. او در گذشته رنگ های مورد نیاز برای قالیبافی را درست میکرد و همین باعث شد تا در زمینه رنگ شناسی استاد شود و دنیای آنها را خوب بشناسد. مادرم به صورت تجربی کار میکند و نقشهایی که در قالیبافی استفاده میکرده، امروزه درنقاشیهایش دیده میشود. او پس از چند سال به یک سبک خاص در نقاشی رسیده و کاملا خلاقانه کار میکند».
وی به زندگی پر فراز و نشیب مادرش اشاره کرد و در رابطه با تاثیر آن در شکل گیری آثار هنری اش گفت: «ذهن مادرم سرشار از آموختهها و تجربه هایی است که از گذشتگان خود به ارث برده است. این آموختهها همان داستانها و آیینهای کهن است و این مفاهیم را میتوان در اغلب نقاشی های مادرم مشاهده کرد؛ دانستههایی که نشان دهنده اصالت هنری اوست.»
اولین نمایشگاه خانم رمضانی در خانه هنرمندان برگزار شد و مورد استقبال قرار گرفت. بعدها یک نمایشگاه در لسآنجلس برگزار گردید که نقاشیهای او نیز در آن به نمایش گذاشته شد.
ننه حسن خودش هم برای نمایشگاهش در خانه هنرمندان تهران حضور پیدا کرد. افراد زیادی برای افتتاحیه نمایشگاه آمده بودند و از دیدن ننه حسن و آثارش خوشحال بودند. او هم فضای نمایشگاه را بر روی بوم نقاشی به تصویر میکشید.
طبیعت، انسان و زندگی شاخصه های مهمی هستند که در اغلب آثار این هنرمند مشاهده میشوند و نحوه بازنمایی تصاویر یادآور نقشهای کهن و آثار تمدنهای باستانی است که گویی او این شیوه را بیواسطه از پیشینیان خود فرا گرفته و میراثدار دانستههای آنان است.
ننه حسن خودش را اینطور معرفی میکند: « من منور رمضانی هستم. متولد روستای سهرورد از توابع شهرستان خدابنده در استان زنجان. در دوران کودکی به همراه اعضای خانواده قالی میبافم و نقوش فرشها را رنگآمیزی میکردم. شیر و پلنگ و اسب میکشیدم و خاتونها و جیران ها را رنگ میزدم. بعد هم از روی نقش و نگارهایی که کشیده بودم فرش میبافتم و به پدر و خانواده ام تحویل میدادم تا بفروشند. من به مطالعه کتابهای قدیمی علاقه داشتم. یادم میآید که یک نفر را استخدام کرده بودند تا به من درس بدهد. مادرم علاقه ای به نقاشی کردن من نداشت و دوست نداشت که از درس عقب بیفتم».
«هر چیزی که به ذهنم میرسد، نقاشی میکنم. از تصاویر کتابهای قدیمی، جنگها و شمشیرها را دوست دارم و به آداب و رسوم خانوادهها علاقه مندم و همه این ها را نقاشی میکنم. در دوران کودکی بزرگترها کتابها و قصهها را برایم میخواندند و به همین دلیل آنها در ذهنم نقش بسته است. از داستان رستم و سهراب گرفته تا مراسم عروسی و عزا همه ماجراها در ذهنم نقش میبندد.
از سن پنج سالگی تا همین چند سال پیش فرش میبافتم. الان هم که هفتاد و پنج ساله شده ام، راضیام و هنوز هم گاهی قالی میبافم و نان میپزم. قبلاترها ما قالی میبافتیم و برادر شوهرم آنها را برای فروش میبرد تا مخارج زندگیمان تامین شود».
ننه حسن به یک تابلو اشاره میکند و میگوید: «یک بار خواب دیدم که میخواهم برای زیارت خانه خدا به مکه بروم. من و پسرم در راه مکه بودیم که یک راه سفید را پسرم رفت که انتهای جاده اش ماه بود، اما من از راهی رفتم که به مکه نرسیدم و برگشتم. در همان لحظه از خواب بیدار شدم».
«خداوند در این سن و سال به من این توانایی را داده است تا نقاشی بکشم. به هر حال من عمرم را کرده ام اما اینها باقی میماند. من داستانهایی را بر روی کاغذ نقاشی میکنم که در ذهنها باقی بماند. گاهی اوقات با نقاشی کشیدن از نظر روحی تخلیه میشوم و یا اگر خدایی نکرده عزیزی را از دست بدهم، ترجیح میدهم در آن شرایط نقاشی کنم. برای من، تنها راه فرار از غم و ناراحتی در بعضی از لحظات نقاشی کشیدن است».
فارس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت