نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
آیتالله سید محمود طالقانی، با صبر و حوصله به اشتباهات فرزندانش پاسخ میداد و در مواجهه با سؤالات دینی آنها، همواره راه تساهل و تسامح را انتخاب میکرد. وی با سعه صدر به نظرات فرزندانش گوش میداد و به اعتقادات خود در خانواده عمل میکرد، به گونهای که فضایی از احترام و گفتگو را در خانواده ایجاد میکرد.
گفتوگویی مفصل با طاهره طالقانی، دختر آیتالله سید محمود طالقانی انجام شده است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
احترام ویژه پدر به دختران
ما ۱۰ خواهر و برادر هستیم. هر بار که فرصتی برای دیدار پدر پیش میآمد، سخنان ایشان برای ما تلنگری بود و هر یک به فراخور حال خود میآموختیم. نکته جالب این بود که پدر همیشه احترام خاصی به دختران قائل بود. او به دختران توجه میکرد و به پسرها از دوران جوانی میگفت که باید به فکر کار و درآمد باشند. همچنین به دختران توصیه میکرد که حتماً تحصیل کنند و به ظاهر آنها نیز توجه داشت و میگفت چقدر زیبا شدهاید یا چقدر خوشحال به نظر میرسید. او ما را با عناوین مختلف تشویق میکرد. اگرچه در آن زمان سن ما کم بود و نمیتوانستیم درباره حقوق زنان صحبت کنیم، اما از همان دوران نوجوانی ما را به حضور فعال در جامعه تشویق میکردند.
همه دختران معلم شدند به جز وحیده خانم
من و خواهر دوقلویم، طیبه خانم، به مدرسه اسلامی میرفتیم. یادم میآید در سال ۴۸ یا ۴۹، یک سال قبل از دیپلم، قانونی مطرح شد که دختران باید به سپاه دانش بروند. ما که در کلاس ۱۱ بودیم، گفتند که سال آخر دبیرستان نداریم و نمیتوانیم ادامه تحصیل بدهیم. من خوشحال شدم که دیگر ادامه نمیدهم و به پدر گفتم که مدرسهام تمام شده است. پدر گفتند: «اینطوری نمیشود! باید درستان را بخوانید.» آن زمان ما در شمیران تجریش زندگی میکردیم و پدر گفتند که باید به مدرسه دوشیزگان در میدان منیریه بروید. ما از تجریش تا آنجا با سرویس میرفتیم. در نهایت دیپلم را گرفتیم و پدر ما را تشویق کرد که به دانشگاه برویم. همه دختران خانواده معلم شدند به جز وحیده خانم که داروساز شد.
تساهل و تسامح پدر
در دهههای ۴۰ و ۵۰، روحانیون مورد احترام بودند، بهویژه اگر گرایش سیاسی داشتند. البته اکثر فامیلها به ما نزدیک نمیشدند؛ چون فکر میکردند ممکن است دامنگیرشان شود. اما به طور کلی مورد احترام بودند و از خانواده روحانیون انتظار میرفت که از خطا دوری کنند. پدر هرگز از ما توقع نداشت و میگفتند اگر نتوانستند در جامعه آزادی و دموکراسی را برقرار کنند، در خانواده سعی کردند این کار را در مقیاس کوچک انجام دهند.
اگر اشتباهی میکردیم، ایشان با صبر و حوصله برخورد میکردند. من بارها سؤالات دینی را مطرح میکردم، اما ایشان همیشه راه تساهل و تسامح را انتخاب میکردند و با سعه صدر به نظرات ما گوش میدادند.
درباره دو همسری آیتالله طالقانی
پدر و مادرم فامیل بودند. پدر طالقانی دو یا سه همسر داشت و مادر ما نیز در آن زمان یک بچه داشت و بعد از آن جدا یا فوت شده بود. مادرم با خیاطی زندگی را میگذرانید. حتی در زمان زندانی بودن پدر، مادرم خرج خانه را تأمین میکرد. یک روز پدر درباره ازدواج با یتیمان گفتند که در آیات سوره نسا سفارش شده است. اما این موضوع را بیشتر توضیح ندادند و گفتند که این یک مسئله خصوصی است.
من فکر میکنم این مسائل باید در زمان و شرایط خودشان تحلیل شوند. ممکن است نسل امروز نگاه دیگری داشته باشد، اما اگر هر رویدادی را در زمان خودش بسنجیم، درستتر است. یک بار دکتر علی شریعتی در زندان درباره معایب دو همسر داشتن صحبت میکرد و پدر در حالی که سیگار میکشیدند، به سخنان ایشان گوش میدادند. پدر گفتند: «پس آقای دکتر به نظر شما من کار بدی کردم؟» و او پاسخ داد: «نه، شما دو زن دارید و در حال حاضر هم در زندان قصر هستید و عدالت را رعایت کردهاید.»
پدر به خاطر حجاب یک زن به زندان رفت
پدر اولین بار در سال ۱۳۱۸ به زندان رفتند زیرا به برخورد مأموران رضاشاه با حجاب یک زن اعتراض کردند. او یک بار تعریف کرد که در خیابان، سربازی پایش را روی چادر خانمی میگذارد و به او توهین میکند. پدر به آن سرباز سیلی میزند و میگوید حق نداری به این خانم توهین کنی و همان جا بازداشت میشود. او به یک سال زندان و جریمه نقدی محکوم میشود.
نظریه پدر درباره قانون اساسی
پدر میگفت که به قانون اساسی زمان شاه مشکلی ندارد و منظورش همان قانون اساسی زمان شاه بود. او اعتقاد داشت که حاکمیت مردم بر مردم باید برقرار باشد. او به قانون اساسی دست نمیزد و میگفت که خوب است. بعد از انقلاب، برادرانم او را ثبتنام کردند و همان قانون اساسی که نوشته شد، مورد تأیید آقای خمینی قرار گرفت. پدر سعی میکرد خود را رقیب امام خمینی نبیند و به دنبال وحدت ملی بود.
ما سکوت نکردهایم
ما سکوت نکردهایم. بعد از فوت پدر، مجتمع فرهنگی طالقانی را تأسیس کردیم و همه اعضای خانواده در این زمینه فعال هستند. تمام مطالب و سخنرانیهای ایشان جمعآوری میشود. البته موانعی هم در مسیر ما وجود دارد، اما همواره جلسات کوچک درباره پدر برگزار میکنیم.
ازدواج با محمد بستهنگار
مرحوم محمد بستهنگار از همبندیهای پدرم در زندان بودند. پدر هرگز درباره ازدواج دختران اجباری نمیکرد و هیچ توصیهای نمیکرد که حتماً باید با کسی ازدواج کنید. ما ۲۰ جلسه صحبت کردیم و در نهایت ازدواج کردیم. بعد از ازدواج، او دیگر حق درس و شغل نداشت و به دنبال کار رفت.
خبر آنلاین
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت