خطوط قرمزی که از بین میروند
جامعه ایران در سالهای اخیر، تحت تأثیر دسترسی گسترده به فضای مجازی و تحولات گسترده جهانی، شاهد تغییرات قابلتوجهی در الگوی زیست جنسی خود بوده است. این تغییرات که نوعی پذیرش الگوهای غیرواقعی از میل جنسی را به دنبال دارد، بهسرعت در حال عرفی شدن است. روابطی که تا یک دهه قبل بهعنوان خطوط قرمز انگاشته میشدند، در حال حاضر به محتوای سرگرمکننده در فضای مجازی تبدیل شدهاند و با استقبال مواجه هستند. در ادامه گفتگوی دکتر محمدتقی کرمی قهی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی را مطالعه خواهید کرد:
نقش شبکههای اجتماعی در ایجاد هویت پنهان
- خانوادهها به فراخور نظام ارزشی و هنجاری و شیوه زیستی، الگوی زیست جنسی خاصی برای خود دارند و ما میبینیم که با ورود گسترده فضای مجازی به تمام ساحتهای زندگی، این عرصه با چالشهای زیادی روبهرو شده و میشود. از نظر شما، مهمترین آسیبهایی که عرصه زیست جنسی سالم خانواده ایرانی را تهدید میکند چیست؟
در این موضوع، چند مسأله بهصورت همزمان کار را خراب کردند. اول، شبکههای اجتماعی که در جامعه ما بسیار نادرست درک شده است. توجه کنید که شبکههای اجتماعی یک شتابدهنده است. به این معنا که امکاناتی به شما ارائه میدهد، اما به شما شخصیت نمیدهد. شما باید پیشینهای داشته باشید و در شبکههای اجتماعی، پیشینه خود را گسترش دهید. مسئله هنجارها در جامعه، متأسفانه با مسئله اخلاق کمتر گره خورده و اغلب با مسئله آبرو همراه است. بهعنوان مثال در شبکههای اجتماعی، خانم چهلسالهای را میبینید و میگویید که این زن درست است که بعضی حدود را رعایت نمیکند، اما از این خط قرمز هم رد نمیشود؛ اما بهمرورزمان، میبینید که همین فرد از آن خط قرمز هم عبور کرد! چراکه اگر این فرد در فضای واقعی رعایت میکند، این رعایت پایه و اساسی در اخلاق ندارد؛ بلکه به دلیل رعایت مصلحت و آبرو است.
شبکههای اجتماعی این امکان را به شما میدهد که هویتتان پنهان بماند. حالا که هویت شما پنهان است، فرد دیگر خط قرمزی ندارد! این مسائل در جامعه باید دوباره مورد بازخوانی قرار گیرند. یعنی برخی ارزشها هستند که شما اگر در فرانسه هم بودید و هیچکس هم شما را نمیشناخت، باید آنها را رعایت میکردید و کاری به الزامات هویتی در فضای مجازی نداشته باشید.
- در ادبیات عام به این نوع انگیزه و رفتار میگوئیم اصالت…
اصالت یا اخلاق. به همان دلیل که شما اگر در فرانسه زندگی کنید، بهداشت را رعایت میکنید. اما چه اتفاقی رخ میدهد که فرد در شبکههای اجتماعی رها و بی قید و بند میشود؟ ما آسیبهایی در وجوه فردی داریم که در شبکههای اجتماعی میتوان به آسانی این آسیبها را پشت هویتهای نامشخص پنهان کرد. این پنهانکردن انتها ندارد. بنابراین اولین چیزی که باید به آن توجه کنیم، سرعت این فضاست. فاصلهگرفتن از اشکال بنیادین زیست جنسی، در تمام دنیا به سمت عرفی شدن رفته است. بهعنوان مثال کره در مسئله تحولات زیست جنسی پیشران است. این روند، یک روند جهانی است. توجه به بدن و فردیت – فردیتِ مرکزیت یافته – از جمله مهمترین بایستههای این روند است. همه انسانهای کره زمین، سودای رهبری دارند. افراد وقتی در اینستاگرام حساب کاربری ایجاد میکنند، یعنی دنبال مخاطبی هستند که آنها را ببیند و دنبال کند. البته تمایل به دیدهشدن مراتبی دارد. از مراتب خیلی خاص تا مراتب کمرنگی که پس از مدتی صفحه خود را رها میکنند. مهم این است که بدانیم فرد و بدن مهم شده است و تصورات درباره میل جنسی تغییر کرده است. یعنی در حال حاضر، نگاهی درباره ارضای میل جنسی در جامعه وجود دارد که این نگاه تازهای است.
غریزه جنسی، همه چیز نیست!
میل جنسی، قویترین نیاز و ارضای میل جنسی، بیشترین لذتی است که یک انسان میتواند تجربه کند و سعادت و شقاوت، در گرو این است. ممکن است انتظار داشته باشید این گزاره را تایید کنم. بنده معتقدم اینطور نیست. صد و سی یا صد و چهل سال پیش، برخی از مردان برای اخته شدن داوطلب میشدند؛ چراکه آینده و شغل آنها تأمین میشد. بهعنوان مثال فرد اخته، وارد اندرونی فلان شاهزاده میشود و تا آخر عمر در آنجا زندگی میکند. مواجهه گذشتگان ما با میل جنسی این بود که اگر شد که شد، اگر نشد هم نشد! من نمیگویم که جامعه امروز ما هم باید اینطور فکر کند. اما به این موضوع توجه کنیم که ما از این نگاه به محور قراردادن لذت جنسی رسیدهایم. ما از این نگاه، به این نگاه رسیدیم که همه چیز میل جنسی است. غایت حرف برخی از جوانها این است که باید این رابطه و لذت را تجربه کرد. اگر هم کسی تجربه کند، او را سرزنش نمیکنند؛ چراکه معتقدند که هر فرد، فقط یکبار زندگی میکند و همه معنای زندگی همین است؛ پس باید این لذت را تجربه کرد. این نگاه تبعات بسیاری دارد که نباید از آن غافل شد.
چند سال پیش، فردی در یکی از شهرستانها تحقیقی درباره آرایش و مد انجام داده بود. سؤال اصلی این بود که خطقرمز شما در آرایش و مد چیست؟ در جواب گفته بودند تا وقتی که مد است! بهعنوان مثال وقتی جامعه از من انتظار دارد که نصف بدنم را برهنه کنم، من نمیتوانم مد را کنار بگذارم. این یعنی اهمیت بدن، اهمیت میل جنسی و معنای زندگی به این موضوع گره خورده و این یک نکته مهم برای فهم وضعیت کنونی است.
پشیمان از خیانت نکردن!
بسیاری از زنان نسل قدیم، اصلاً نمیدانستند که ارگاسم چه معنایی دارد! اما حالا ما با یک خانم شصتساله مصاحبه کردیم و او گفت بنده ناراحتم که چرا در زمان جوانی به شوهر خود خیانت نکردم! چون در رابطه جنسی به ارگاسم نمیرسیدم و این برایم بسیار سخت بود. این فرد امروز با جوانهایی زندگی میکند که تصور بنیادین آنها فرق کرده است. در مورد انگاره بنیادین جامعه و تأثیر آن خیلی کم پژوهش شده است. من در رابطه با این موضوع به مقالهای برخورد کردم که منتشر هم میشود. در آن مقاله این ذکر شده که ما دو انگاره بنیادین نسبت به ازدواج داریم؛ یکی میگوید که ازدواج، یعنی کسب ثروت و دیگری میگوید که معنای ازدواج، هزینهکردن است. کسی که انگاره هزینه را از ازدواج دارد، از ازدواج میترسد. بنده خودم با انگاره کسب ثروت ازدواج کردم. یعنی در ذهن خودم اینطور بود که پس از ازدواج بیشتر کار میکنم و این اتفاق هم رخ داد. مثلاً به مادرم میگفتم که فلان چیز را ندارم. مادرم میگفت وقتی ازدواج کنی، خدا همه چیز به تو میدهد! همین اتفاق هم رخ داد. این یک انگاره درباره ازدواج است که برخی به آن باور دارند و برخی هم ندارند. امروز وقتی با جوانان در مورد ازدواج صحبت میکنیم، میگویند اگر من شصت و سه سال پول خود را پسانداز کنم، تازه میتوانم خانه بخرم! یعنی این جوان انگارهاش نسبت به ازدواج، «هزینهکردن» است.
صحبت بنده این است که دانستن این موضوع که میل جنسی وسیلهای است برای زندگی، مثل خوردن و آشامیدن و بلکه کماهمیتتر از این دو، تا اینکه میل جنسی هدف، آرامش و معنای زندگی باشد، مهم است. امروز افراد مذهبی هم این نگاه را دارند. وقتی اینطور به موضوع نگاه میکنند، نهایتاً به خودکنترلی میرسند. اما نگاه درست این است که میل جنسی، نعمتی از طرف خداوند است که باید از آن استفاده کرد. در این شرایط، فضای مجازی و ماهواره هم کار خودش را میکند. یعنی شبکههای اجتماعی در اصل بر مبنای گزاره «میل جنسی همه چیز است»، نیست. وقتی انگاره بنیادین شما تغییر کرد، پس فضای مجازی برای شما جذاب میشود. بنده وقتی جوان بودم تصور میکردم که هیچوقت نمیتوانم شبکههای اجتماعی را رها کنم، اما در حاضر میبینم که در فضای مجازی هم مسائل خود را دارم و فعالم! انگارههای بنیادین من با آن پلتفرمها سازگار نیست، اما انگارههای بنیادین اغلب افراد جامعه با آنها همراه است.
در تحلیل نسبت فضای مجازی و زیست جنسی، مسائل دیگری هم مطرح میشود. مثلاً عدهای میگویند مشکل این است که امکان ازدواج در جامعه ما فراهم نیست؛ اما مسئله، اصلاً ازدواج نیست. امروز دختر ایرانی در سنی نزدیک به چهاردهسالگی و پسر ایرانی در سنی نزدیک به پانزدهسالگی، رابطههای کامل را شروع میکنند. شما بهصورت جستهوگریخته، میبینید که مرد متأهل و زن متأهل، در سنین شصتسالگی هم خیانت میکنند. اینقدر که این افراد درگیر بدن و ارتباطات غیر درست هستند، به مسائل خود و خانوادهشان نمیپردازند. دوستی در ایام جوانی داشتیم که میگفت وقتی پولدار نباشی، خانهات کوچک، زن تو زشت و ماشینت مدلپایین میشود. پس مشکل از آن پولی است که در جیبهای تو قرار دارد! خیلی از بهانههایی که مطرح میشود، بهانههایی متأخر است.
واقعیت این است که بدن و میل جنسی اهمیت پیدا کرده و روایت بدی از میل جنسی در کشور ما رواج پیدا کرده است. درصورتیکه گزارههای سکسولوژی و روانشناسی میگویند پاسخ به نیازهای ما، همیشه با تصویر ذهنیمان فاصله دارد؛ بنابراین انسانها نباید تسلیم این الگوهای غیرواقعی شوند. نباید با متد «این نشد، پس سراغ دیگری میروم» زیست جنسیشان را عجین کنند که این کار، آغاز گامنهادن در مسیر تسلیم امر جنسی بودن است.
این وسط یک حلقه رها شده با محوریت مسئله آموزش و تربیت جنسی برای نسل آینده وجود دارد. نوجوانان با فقر آموزشی به جامعهای وارد میشوند که مملو از انگارهها و نشانههای جنسی است و همراه این موج میشوند. اصلاً چارهای جز این ندارند. از طرفی هم فضای مجازی با این همه اطلاعات اشتباه و آموزشهای غیرصحیح پیش روی نوجوانان و جوانان جولان میدهد. شما این مسئله را چطور تحلیل میکنید؟
- بنده میپذیرم که ما آموزش مناسب نداریم، اما هیچوقت مسائل سیسال اخیر جامعه را به مسئله فقدان آگاهی مرتبط نکردم؛ زیرا معتقدم که آگاهی وجود دارد و نمیتوان بهسادگی منکر وجود آگاهی شد. شما فکر میکنید که نهادهای رسمی، وظیفه آگاهیبخشیشان را بهدرستی انجام نمیدهند؟
مشکل، کمبودهای آموزشی نیست
من فکر میکنم که این میزان آگاهی هم از سوی خانواده بوده است؛ چیزی که در مدارس مشاهده میشود این گمانه را تقویت میکند.
- بر خلاف شما، من اینطور معتقدم که رسانهها و نهادهای رسمی ما، وظیفهشان در آموزش را به نحو گستردهای انجام میدهند. اما چرا میگوییم آموزش کم است؟ زیرا نتیجه نگرفتیم! اگر آموزش بود، نتیجه نباید این میشد. مسئله این است که نوع آموزشهایی که ما مطرح میکنیم، عمدتاً با انگارههای بنیادین نسل جوان هماهنگ نیست؛ بنابراین مخاطب بهعنوان اطلاعات مزاحم دریافت میکند و این اطلاعات را نگه نمیدارد. چند درصد انسانهایی که سیگار میکشند، نمیدانند که سیگار مضر است؟ آیا کسانی که مواد مخدر مصرف میکنند، از اعتیاد و مسائلش بیخبرند؟ این مسئله هم شبیه به همین مثالهاست.
یعنی این اطلاعات بهروز نیست و بهروز نبودنش باعث عدم توجه به آن میشود؟
- بهروز هست، اما بحث بنده این است که کنش آدمها، چهقدر معلول همنوایی با گروههای سائق، گروههای مرجع و هم نوایی با رسانه است؟ در قیاس با هم نوایی با آموزش، من سهم را به سه مورد اول میدهم.
البته دریافت این اطلاعات از مجاری رسمی نیست.
- از مجاری رسمی هم هست. مشکل ما این است که آموزشمان، شرایط و زمینههای لازم را ندارد. این آموزش البته توسط مؤمنان ارائه نمیشود و شاید به همین دلیل برای مخاطبان دلنشین نیست. مثلاً معلمهایی که برای نسل ما راجع به حجاب صحبت میکردند، خیلی مؤمن بودند. امروز خانم معلم تتو زده، گونه کاشته، ناخن کاشته و با حجاب نادرست، درباره حجاب صحبت میکند! توقع داریم که این ویترین با محتوای پیام همخوانی داشته باشد؟ مسئله به مقدار زیادی پیچیده است و محدود به آموزش نیست. این مسئله فقط در مسائل جنسی هم نیست. ما در هر مسئلهای، دچار این مشکل هستیم. مهمترین سلاح مدیران ما، آموزش است. بنده اولین چیزی که از آنها میگیرم، آموزش است! من او را خلع سلاح میکنم و میگویم اینطور نیست و مشکل از خود ماست. در این صورت است که میتوانیم به سراغ اصلاحات برویم؛ وگرنه در همین مرحله درجا میزنیم.
سدید
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0