نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در یکی از خیابانهای شلوغ شهر، فروشگاهی با تابلویی ساده اما جذاب، ما را به داخل کشاند. همراه همسرم آمده بودم برای خرید چادر؛ خریدی که هر چند به نظر ساده میرسید، اما در باطنش دغدغهای عمیق نهفته بود.
فروشگاه، با دکور مینیمال و چیدمانی مرتب، تنوعی چشمگیر از اقلام حجاب را ارائه میکرد. چادرهای مشکی ساده و مجلسی، مدلهای عربی و ایرانی، سبکهای دانشجویی، خبرنگاری و کارمندی؛ هر کدام با جنسی متمایز، برشی متفاوت و قیمتی جداگانه. در گوشهای از فروشگاه، لباسهایی برای دختران به مناسبت جشن تکلیف قرار داشت؛ پارچههای گلدوزیشده و رنگهای لطیف که نوید اولین قدمهای دخترانه در مسیر زنانگی را میداد.
اما همینکه متوجه قیمتها شدیم، لبخندمان رنگ باخت. قیمتها از حدود یک میلیون تومان شروع میشد؛ و این برای سادهترین چادرها بود، با پارچهای متوسط. بخش عمدهای از اجناس، مرز دو تا چهار میلیون تومان را پشت سر گذاشته بودند. چادری که تا دیروز نشانی از معنویت و سادگی بود، حالا با رقمی مواجه شده بود که حداقل برای بسیاری از اقشار، به آسانی قابل خرید نبود.
فروشنده، مردی میانسال با لبخندی مهربان، توضیح داد که قیمتها اخیرا افزایش داشتهاند. گفت: «بار جدید که رسید، قیمت پارچه خیلی بالاتر رفته بود. البته تنها پارچه نیست؛ خرجکار، نخ، سنگدوزی و حتی اجرت خیاطی همه تأثیرگذار هستند. باور کنید خود ما هم گاهی تعجب میکنیم از نوسان قیمتها.»
مشتریانی که بدون خرید میروند!
مدتی در فروشگاه ماندیم و رفتوآمدها مشتریان را زیر نظر گرفتیم. زنانی که وارد میشدند، به چادرها نگاه میکردند، گاهی آنها را امتحان میکردند و گاهی باهم مشورت میکردند. اما در بسیاری موارد، همینکه نوبت به پرداخت میرسید، مکثی کوتاه و آهسته، تردیدی در چشمها و بعد خروجی خاموش.
از فروشنده پرسیدم: «با این قیمتها واقعاً مشتری دارید؟» گفت: «بعضیها میخرند، مخصوصاً آنهایی که پوشش چادر برایشان بسیار مهم است. اما خیلیها هم ترجیح میدهند صبر کنند. یا مدلهای سادهتر را انتخاب میکنند، یا کلاً قید خرید را میزنند.»
حرف هایش نشان میدهد که مشتریان ثابت، اغلب افرادی هستند که چادر برایشان نماد سبک زندگی و شأن زن مسلمان است. اما حتی همین قشر هم در برابر افزایش قیمتها، گاهی به ناچار عقبنشینی میکنند.
حمایت کلامی بدون پشتوانه اجرایی چیزی جز شعار نخواهد بود
پرسشی در ذهنم ایجاد شد که بیدرنگ از فروشنده پرسیدم: «هیچ حمایتی از طرف ارگانهای فرهنگی نمیشود؟ مثلاً در قالب تخفیف یا تأمین پارچه؟» پاسخ، همان بود که انتظار میرفت: «نه. همه چیز با هزینه شخصی خود ماست. نه یارانهای هست، نه حمایت سازمانی. فقط حرفش را میشنویم، اما در عمل اتفاقی نمیافتد.»
پوشش، حق طبیعی است یا امتیازی لوکس؟
از فروشگاه که خارج شدم، ذهنم درگیر این پرسش ساده اما عمیق بود: آیا «چادری بودن» در این روزگار، به امری لوکس بدل شده؟ آیا بانویی که بخواهد حجابش را با وقار و زیبایی تمام حفظ کند، باید به اندازه یک کیف برند هزینه کند؟ اگر قرار باشد حجاب انتخابی آزاد و محترم باشد، نباید ابزار تحقق آن نیز در دسترس و آسان باشد؟
باور دینی، اگر به سدی اقتصادی برخورد کند، علاوه بر اینکه تضعیف میشود، در معرض سوءبرداشت نیز قرار میگیرد. اگر پوشش، نشانهای از ارزشهای ماست، چرا باید هزینهاش بر دوش مردم سنگینی کند؟ چرا حمایتها فقط در بیانیهها نمود دارد و نه در سبد خانوار؟
آیا تأمین پارچههای باکیفیت با تعرفه مناسب، حمایت از تولیدکنندگان پوشاک اسلامی و طراحی بستههای حمایتی برای بانوان محجبه، نمیتواند گامی کوچک اما اثرگذار در مسیر اصلاح این وضعیت ناعادلانه باشد؟ … حجاب، نماد یک فرهنگ است و حفظ فرهنگ، بدون ساختار حمایتی، چیزی جز شعار نخواهد بود.
خبرگزاری شبستان
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت