تیپ‌های متفاوت، صدای واحد

زنی از دیار همدان که با شخصیت‌ها و نقش‌های مختلف مبارزاتی، از زندان رژیم پهلوی تا میدان‌های جنگ لبنان و مقابله با دشمنان اسلام، صدایی واحد و راسخ در راه مقاومت و عدالت بود.

وقتی وارد بیت معظم‌له شدم، شوقی وصف‌ناشدنی در وجودم موج می‌زد. پس از سلام و احوالپرسی عرض کردم دباغ هستم؛ امام فرمودند: «همان دباغی که مرحوم سعیدی در نامه‌هایش اسم می‌برد؟» عرض کردم بله، مدتی شاگرد ایشان بودم و با او کار می‌کردم. گزارشی اجمالی از آنچه گذشته بود ارائه دادم. امام با طمأنینه و آرامش حرف‌هایم را شنید و سپس فرمود: «از زندان برایم بگویید.» من هم از نحوه دستگیری، بازداشت، بازجویی، زندان و ساواک و شکنجه خود و دخترم گفتم. در پایان مجدد گفتم که من اینجا هستم و هشت فرزندم در ایران، نمی‌دانم چه کار کنم. اگر برگردم، می‌ترسم گرفتار ساواک و دوباره زندانی شوم. اگر برنگردم، هشت فرزندم در ایران بدون مادر ماندند و نمی‌دانم تکلیفم چیست! امام فرمودند: «بمانيد! انشاءالله اوضاع تغییر می‌کند و همه با هم می‌رویم.» این وعده از طرف امام پیچیده به نظر می‌رسید، اما بعد از تأمل باور کردم و امیدوار شدم و سکوت کردم. پیش از خروج پرسیدم، آیا اجازه می‌دهید به لبنان بروم و در کنار خواهران و برادران فلسطینی مبارزه کنم تا اوضاع ایران تغییر کند؟ فرمودند: «هر کجا که می‌بینید برای اسلام مفید هستید و می‌توانید خدمت کنید؛ تکلیف است.»

ملاقات با امام و رهنمودهایش روحیه مضاعفی برای مبارزه بود. وقتی به سوریه بازگشتم، با توجه به اجازه حضرت امام قصد کردم برای طی دوره‌های آموزش نظامی چریکی به لبنان بروم و در یکی از پایگاه‌های ساف مشغول آموزش نظامی شدم. سپس همراه یکی از خواهران فلسطینی به جنوب لبنان و تپه‌های نبطیه نزد برادران و خواهران مبارز و مجاهد رفتیم. شش ماه در آن‌جا سپری و در چند عملیات نامنظم علیه اسرائیلی‌ها شرکت کردم و در روزهایی که عملیات نبود، به تدریس قرآن و آموزش نظامی می‌پرداختم.

با آموخته‌های فراوان به سوریه بازگشتم و از آن پس مادام بین این دو کشور برای کارهای مختلف در تردد بودم. در این دوران بیشتر شب‌ها یا از طرف گروه‌های داخلی لبنان یا از طرف نیروهای اسرائیلی که آتش سنگینی به دنبال داشت، درگیری می‌شد. یک بار در سوریه مأموریت داشتم به اردن بروم و اطلس اسرائیل را پیدا کنم. اسرائیل اجازه نمی‌داد اطلس سرزمینی که غصب کرده بود در خارج پخش شود، اما آدرس پیدا شده بود و احتمال می‌رفت بتوانم به هدف برسم. برای رفتن به اردن ویزا می‌خواستم و چون اردن فقط به دانشجوها ویزا می‌داد، با ترفندی آن را حل کردیم.

آنچه خواندید گوشه‌ای از خاطرات زن مبارز همدانی است؛ زنی که فارغ از بزک‌دوزک‌های زنان غرب‌زده پیش از انقلاب، حتی فراتر از زنان خانه‌نشین آن روزها بود. زنی که مبارزه در کارنامه‌اش چنان درخشان است که آن سوی دنیا هم دست به دامن اسلحه و فتح فتوحات برای اسلام بود.

این زن سیاسی با حمیت بی‌بدیل، مبارزه با رژیم پهلوی، اسرائیل غاصب، کومله و دموکرات و حتی ضد انقلاب و منافق را در کارنامه داشت. برگ برگ عمرش از دقیقه تا ساعت کمر همت به مبارزه بسته بود؛ از دوش به دوش فلسطینی‌ها گرفته تا جنگ‌های نامنظم هم‌پای شهید چمران، از تعقیب و گریز منافقین تا گرفتن رد کومله‌ها؛ گویی آب و گلش را با مبارزه سرشته بودند تا جایی که دمی آسوده نبود.

رخت مبارزه به تنش خوب قواره داشت و نشسته بود؛ زنی با همتی به بلندای الوند و پیشینه‌ای به درازنای هگمتانه؛ مرضیه دباغ را می‌گویم؛ مرضیه‌ای که در لبنان دیوار به دیوار تپه‌های نبطیه طاهره نام گرفت و دباغ را هم از رشادت و حمایت و درایت همسرش حاج محمدحسن دباغ به یادگار داشت؛ وگرنه اسم شناسنامه‌ای‌اش مرضیه حدیدچی بود.

طاهره زنی از تبار مبارزه بود، زنی که همه عمر بر نداشت سر از این خمار مستی؛ شکنجه‌ها دید، اعتراض‌ها به پا کرد، بیماری‌ها عایدش شد، اسلحه‌ها به کمر بست ولی کم نیاورد و ایستاده ماند.

اسلحه خواهر طاهره علیه اسرائیل

طاهرهِ مبارز فرصتی که خارج از کشور گریخته بود تا مبادا به دام ساواک بیفتد، در رکاب فلسطینی‌ها روبه‌روی دشمن ددمنش اسرائیلی اسلحه بر دوش گرفت و بی‌محابا در برابر ظلم ایستاد.

طاهرهِ زمان از دیار کهن الوند درسی شد در مدرسه شجاعت و بدون فوت وقت رخت دفاع به تن کرد و به تاسی از شهید چمران به دل ظالم زد و ایستاد و تا می‌توانست برای اسلام تقلا کرد.

بی‌تردید در میان آمد و شدهای مبارزگونه طاهره؛ اسلحه‌ای که بر غاصب کشید، طور دیگری در جهان گل کرد و او را همچون زنی شجاع و ظلم‌ستیز پژواک کرد.

طاهره مادری با هشت فرزند در راه دور، در مبارزه با اسرائیل مادری را معنا داد و مادر مظلوم شد. مادری مجهز به فنون و علوم جنگ‌های نامنظم که پس و پیش قامت دفاع و ظلم‌ستیزی می‌بست و دوشادوش مظلومان بی‌هیچ هراسی رخ در رخ دشمن، مأموریت‌های مهم را جامه عمل می‌پوشاند.

مبارزه با اسرائیل یادگار مادری از جنس الوند

 اما باز هم اسلحه ایرانی و همدانی با سرمشق شجاعت خواهر طاهره بر دوش‌ها ایستاده و باز اسرائیل دشمن غاصب خود را به محاق رشادت‌های به نام در دنیا کشانده است.

امروز با یادگار شیرزنی از تبار مقاومت، یک ایران و یک همدان به پا خاست و اسلحه موشکی را رخ در رخ دشمن سفاک ارزانی کرد؛ ما با درس دباغ که رویارویی بدون هراس با دشمن است، رژیم غاصب را به زانو درمی‌آوریم و این ریشه در خاک و سرشت ایرانیان دارد.

الان  پس از گذشت پنجاه سال، جوانان غیور این دیار با مادرانگی‌های خانم چریک فرزندی خلف شدند و باز همچون همیشه تاریخ، رژیم منحوس صهیونیست را به چالش کشیدند؛ چالشی که رگ و ریشه ما در درازنای تاریخ به کرات تکرار شده و این بار قرعه این فال نیک به نام ما افتاده است. باشد که در پیشگاه معلمان مبارز مقبول افتد و ما در این صفحه تاریخ صدای نابودی اسرائیل را به گوش جهانیان برسانیم و پیغام‌رسان این نوای خوش به دباغ‌ها باشیم.

گفتنی است؛ خواهر دباغ در نهایت رشادت بعد از تحمل یک دوره بیماری سخت، صبح پنج‌شنبه بیست و هفتم آبان سال ۹۵ در بیمارستان خاتم‌الانبیاء درگذشت. پیکر مرحومه دباغ در حرم حضرت امام به خاک سپرده شد.

خبرگزاری فارس