تحلیل خبر؛

تولد نوزادی با ژنتیک سه نفر در بریتانیا پیشرفتی علمی با پرسش‌های اخلاقی و فقهی 

برای نخستین بار، تولد نوزادی با DNA ترکیبی از سه نفر: پدر، مادر و یک اهداکننده زن در بریتانیا تایید شد. این روش که با هدف جلوگیری از انتقال بیماری‌های میتوکندریایی طراحی شده، هرچند از نظر علمی یک دستاورد بزرگ محسوب می‌شود، اما پیچیدگی‌های اخلاقی و دینی قابل تأملی را به همراه دارد.

در این روش، هسته تخمک مادر که حاوی میتوکندری معیوب است، با هسته تخمک یک اهداکننده سالم جایگزین می‌شود تا جنین فاقد نقص ژنتیکی متولد شود. با این حال، حدود ۰.۱ درصد از DNA این نوزاد به زن اهداکننده تعلق دارد، مسئله‌ای که بحث‌های جدی درباره هویت، نسب و حدود مداخله بشر را برانگیخته است. در فقه اسلامی، نسب فرزند نه تنها یک مسئله حقوقی، بلکه پایه‌ای برای تعیین تکالیف شرعی مانند ارث، حضانت و حتی حرمت ازدواج است.

روایات متعددی بر اهمیت انتساب صحیح فرزند به پدر و مادرش تأکید کرده‌اند! حال پرسش اینجاست که آیا وجود DNA یک زن سوم در ژنتیک کودک، می‌تواند به نوعی «والد سوم» تعبیر شود؟ هرچند سهم ژنتیکی اهداکننده بسیار ناچیز است، اما همین مقدار نیز می‌تواند از نظر فقهی محل بحث باشد، زیرا مرز میان «اهدای سلولی» و «نقش والدینی» را کمرنگ می‌کند. 

از سوی دیگر، اسلام هرچند به پیشرفت‌های علمی و پزشکی به دیده مثبت می‌نگرد، اما همواره هشدار داده است که این پیشرفت‌ها نباید به بازیگری با سرنوشت انسان و تغییر در خلقت الهی او منجر شود. اگر هدف این فناوری، نجات جان کودکانی است که به دلیل بیماری‌های مادرزادی محکوم به مرگ زودرس هستند، شاید بتوان آن را در چارچوب «درمان» و رفع ضرر پذیرفت.

مسئله دیگر، تبعات اجتماعی و اخلاقی چنین فناوری‌هایی است. آیا این روش به مرور به کالایی لوکس تبدیل می‌شود که تنها ثروتمندان توانایی استفاده از آن را دارند؟ آیا ممکن است بازار خرید و فروش تخمک‌های اهدایی به راه بیفتد و کرامت انسانی زیر سؤال برود؟ این نگرانی‌ها زمانی جدی‌تر می‌شود که بدانیم فناوری‌های مشابه در گذشته، مانند رحم اجاره‌ای، گاهی به بهره‌کشی از زنان کم‌درآمد منجر شده است.

 در نهایت، هرچند این دستاورد علمی می‌تواند برای خانواده‌های درگیر با بیماری‌های ژنتیکی امیدبخش باشد، اما بدون تعیین چارچوب‌های دقیق شرعی و اخلاقی، ممکن است به جای حل مشکل، بحران‌های جدیدی ایجاد کند. شاید بهتر باشد به جای تمرکز صرف بر مهندسی ژنتیک، سرمایه‌گذاری بیشتری روی روش‌های پیشگیری طبیعی و افزایش آگاهی عمومی درباره ازدواج‌های فامیلی و مشاوره‌های ژنتیک انجام شود.

در جهان اسلام، لازم است علما و متخصصان علوم پزشکی به صورت مشترک به بررسی این فناوری بپردازند و روشن کنند که آیا چنین مداخله‌ای با موازین شرعی سازگاری دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسش، نه تنها بر سرنوشت خانواده‌های مسلمان، بلکه بر جهت‌گیری علمی جوامع اسلامی در قبال فناوری‌های ژنتیکی تأثیرگذار خواهد بود.

زینب حیدری