نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در جامعهای که انسانها به «ابزار تولید» و «کالا» فروکاسته میشوند، پدیدهای مانند تنفروشی، نه یک انحراف اخلاقی، بلکه نتیجهی طبیعی و منطقی نظامی است که حق زندگی را به توانایی تولید پول محدود میکند. این مقاله به بررسی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی میپردازد که افراد، بهویژه زنان (و گاه مردان) را به سوی این حرفه سوق میدهد و نقش دولت و بازار را در استمرار این چرخه تحلیل میکند.
تنفروشی: محصول ساختارهای اقتصادی و اجتماعی
تنفروشی که از آن به عنوان «کهنهترین حرفه جهان» یاد میشود، صرفاً یک پدیدهی فردی یا فرهنگی نیست. این پدیده، بازتاب ساختارهای عمیق و پیچیدهای است که در جوامع سرمایهداری شکل گرفته است. در چنین نظامی، انسانها به «کالا» تبدیل میشوند و ارزش آنها بر اساس تواناییشان در تولید ثروت و پول سنجیده میشود. برای بسیاری، تنفروشی نه یک انتخاب آزاد بلکه آخرین راهحل برای بقا در جامعهای است که امکانات برابر برای زنده ماندن را فراهم نمیکند.
سرچشمههای ساختاری تنفروشی
مطالعات و پژوهشهای گستردهای در مورد این پدیده انجام شده است. برخی از تحلیلها تنفروشی را به عنوان ابزاری در خدمت «آرامسازی جامعه» و محافظت از زنان غیر تنفروش در برابر خشونت مردانه توصیف کردهاند. در مقابل، نظریاتی مانند آنچه آنتونی گیدنز مطرح کرده، تنفروشی را یک معاملهٔ اقتصادی پایاپای معرفی کردهاند. با این حال، چنین تعاریفی از عمق و پیچیدگی این پدیده غافل ماندهاند و قادر به توضیح نقش ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در شکلگیری آن نیستند.
نقش سرمایهداری در ایجاد شرایط تنفروشی
در نظام سرمایهداری، توزیع ثروت و منابع به طور نابرابر انجام میشود. صاحبان سرمایه و کنترلکنندگان ابزارهای تولید و معاش در یک سوی این معادله قرار دارند، در حالی که اکثریت مردم تنها نیروی کار خود را در اختیار دارند. این جدایی میان ابزار تولید و نیروی کار، انسانها را وادار میکند که برای زنده ماندن نیروی کار خود را به فروش برسانند. اما زمانی که افراد قادر به فروش نیروی کار خود نیستند، حق زندگی آنها به خطر میافتد و به حاشیه رانده میشوند.
فروش نیروی کار به عنوان فروش تن
برای کسانی که از چرخهی رسمی اقتصاد حذف شدهاند و امکان فروش نیروی کار خود را ندارند، تنها راهحل ممکن برای بقا، تبدیل بدن خود به کالا و ارائهی خدمات جنسی است. در چنین شرایطی، افراد بهویژه زنان، تن خود را به عنوان کالایی «نامتعارف» وارد بازار میکنند تا بتوانند ارزش مبادلهای آن را به دست آورده و از حق زنده ماندن برخوردار شوند. این وضعیت، بازتاب ساختار اقتصادی است که افراد را به فروش هر چیزی که در اختیار دارند، حتی بدن خود، وادار میکند.
دولت: میانجی یا عامل سرکوب؟
دولتها به عنوان نهادی میانجی، باید میان حق مالکیت سرمایهداران و حق زندگی کارگران تعادل ایجاد کنند. اما در عمل، دولتها اغلب به ابزاری برای حفظ نظم سرمایهداری تبدیل میشوند. سیاستهای ریاضتی و کاهش خدمات رفاهی، فشار بر اقشار ضعیف را افزایش داده و آنها را به سمت مشاغلی مانند تنفروشی سوق میدهد. علاوه بر این، در بسیاری از جوامع، دولتها خود به عامل سرکوب تبدیل شده و حق زندگی بسیاری از افراد را نادیده میگیرند.
فرهنگ مصرفی و شیانگاری انسان
در جامعهای که همه چیز، از جمله بدن انسان، به کالا تبدیل میشود، تنفروشی تنها یکی از اشکال مبادلهی اقتصادی است. نیازهای جنسی در چنین نظامی به طور مصنوعی ایجاد و تقویت میشوند تا بازارهای جدیدی برای سودآوری فراهم شود. مردانی که از این خدمات استفاده میکنند نیز خود قربانیان همان نظامی هستند که ارزش انسانها را بر اساس توانایی تولید پول تعیین میکند. این چرخهٔ مصرفگرایی، فرهنگ بیتفاوتی و شیءانگاری انسانها را تقویت میکند.
فمینیسم لیبرال و محدودیتهای آن
فمینیسم لیبرال، با تمرکز بر «حق انتخاب» فردی، اغلب از بررسی ریشههای اقتصادی و اجتماعی که زنان را به سمت تنفروشی سوق میدهد، غافل میماند. این رویکرد نمیتواند به تحلیل عمیق و ساختاری این پدیده بپردازد. در مقابل، فمینیسم رادیکال و ضدسرمایهداری، با نقد نظام اقتصادی موجود، میتواند راهحلهای مؤثرتری برای مقابله با این وضعیت ارائه دهد.
راهحلها و پیشنهادها
تأمین اجتماعی فراگیر: تضمین حداقل درآمد، مسکن، و دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی برای همه افراد، بدون شرط توانایی کار.
مبارزه با مردسالاری: آموزش و تغییر نگرشهای جنسیتی برای کاهش تقاضا برای خدمات جنسی و ایجاد برابری جنسیتی.
سازماندهی کارگران و اقشار ضعیف: ایجاد جنبشهای اجتماعی و اتحادیههای مستقل برای دفاع از حقوق طبقات فرودست و کاهش تبعیضها.
تغییر ساختارهای اقتصادی: مبارزه با سرمایهداری و ایجاد نظامهای جایگزین که ارزش انسانها را بر اساس توانایی تولید پول تعیین نکنند.
تنفروشی نه یک پدیدهی جداگانه، بلکه نتیجهی منطقی نظام سرمایهداری است که انسانها را به ابزار تولید پول تبدیل کرده و حق زندگی را به توانایی اقتصادی مشروط کرده است. برای تغییر این وضعیت، باید با ساختارهای اقتصادی نابرابر، مردسالاری، و فرهنگ مصرفی مبارزه کرد و آلترناتیوهایی اجتماعی و اقتصادی ارائه داد که حق زندگی افراد را بدون هیچ پیششرطی تضمین کند.
آیا میتوان جامعهای تصور کرد که در آن حق زندگی انسانها به توانایی تولید پول وابسته نباشد؟ چگونه میتوان به چنین جامعهای دست یافت؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!
آسیانیوز
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت