چند روایت از تلاش مادران جنوبی برای دعوت زنان به شرکت در انتخابات

هنوز هم مثل روز اولی که در انتخابات شرکت کرد، شوق انتخاب دارد؛ حتی حالا که ۴ فرزند قد و نیم‌قد دارد. حالا در کنار ۳۰ مادر دیگر در گرمای سوزانِ جنوب مردم را دعوت به یک انتخاب بزرگ می‌کند.

از کودکی وقتِ انتخابات که می‌رسید، با مادرش پای صندوق‌های رای می‌رفت، با این وجود همیشه حسرت این را داشت که خودش نام نامزد مورد نظرش را بنویسد و در صندوق بیندازد. بالاخره وقتش که رسید، دیگر می‌توانست رای بدهد. یک شعبه شلوغ را انتخاب کرد تا طعم شیرینِ غرور ملی را بیشتر احساس کند. تمام لحظات تجربه اولش را مثل یک خاطره‌ای خوش هنوز به یاد دارد. از ذوق و شوق افراد باتجربه در انتخابات تا درخشش چشمان و لرزش دستان آن‌هایی که در تعیین سرنوشت کشور، تابه‌حال انگشتشان آبی نشده بود.

شوق او برای حقی که سال‌ها منتظرش بود تمام نشد؛ او از همان سال اول که دیگر یک حق رای داشت، شروع کرده بود به دعوت به مشارکت آن‌هایی که حق رای دادن را از یاد برده بودند. در مسیرش استوار بود، حالا که در ۴ انتخابات شرکت کرده است، هر دوره با اشتیاق‌تر از دوره قبل مردم را دعوت به شرکت در انتخابات می‌کند.

حتی امروز که مادر ۴ فرزند است، مادران دیگر را هم پای‌کار آورده است و زیر گرمای تب‌دار بندرعباس مردم را دعوت به یک کار زیبا می‌کند. این بخشی از روایت «مرضیه درویشی» یک مادر و همسر دهه هفتادی است. با او به گفت‌وگو نشستیم تا برایمان از این کار شیرین اما سخت بگوید.

۳۰ مادر بندری برای انتخابات تبلیغ می‌کنند

از مرضیه در مورد روند تبلیغاتی که برای این دوره انجام می‌دهد، پرسیدیم، می‌گوید: «گروهی به نام مواسات با بیش از ۳۰ مادر برای دعوت به مشارکت در بندرعباس تشکیل دادیم، آن مادرهایی که فن بیان و اعتمادبه‌نفس صحبت و دعوت از مردم را دارند، برای تبلیغ به جاهای مختلف می‌روند و آن‌هایی که حرف‌زدن با مردم برایشان سخت است، از بچه‌ها نگهداری می‌کنند.

تقسیم‌بندی کردیم و دونفر دو نفر می‌رویم پارک‌های مختلف، مسجدها، امامزاده‌ها و ساحل تا با مردم صحبت و دعوت به انتخابات کنیم، اگر راضی به رای دادن شدند یک تراکت از کاندیدها به آن‌ها می‌دهیم.»

مرضیه خودش هم به سطح شهر می‌رود با مردم چهره‌به‌چهره صحبت می‌کند. تا الان با افراد زیادی صحبت کرده است و به صورت قطعی می‌گوید که «۷ نفر» که هیچ جوره قصد رای دادن نداشتند را راضی به مشارکت کرده است.

صحبت‌های شکلاتی

می‌پرسم چطور سر صحبت را با مردم باز می‌کنید و چطور آن‌ها را جذب می‌کنید؛ «در گروه‌مان با مادرهای دیگر صحبت می‌کنیم و با هم هماهنگ می‌شویم که چه بگوییم بهتر است؛ به عنوان مثال می‌رویم پارک یا لب ساحل، با تعارف یک شکلات سر صحبت را با طرف مقابل باز می‌کنیم و از او می‌پرسیم در انتخابات می‌خواهد به چه کسی رای بدهد، وقتی می‌گوید نمی‌خواهم رای بدهم. می‌پرسیم چرا؟ آن‌ها هم عمدتا از مشکلات اقتصاد و گرانی می‌گویند، ما هم با آن‌ها همدلی می‌کنیم و می‌گوییم که حق دارد و… بعد از او می‌پرسیم راه حل خودتان برای بهتر شدن اوضاع چی هست؟

وقتی که راهکاری نداشته باشد، ما برایش از کارهای شهید رئیسی می‌گوییم که زیرساخت‌ها را درست کرده‌اند و الان اگر فرد اصلحی بیاید که بتواند خوب کار کند و راه شهید را ادامه بدهد حتما ثباتی به وجود می‌آید و…»

نور امیدی که خاموش شده بود

مرضیه از یک تجربه شخصی می‌گوید: «با یک بزرگواری صحبت می‌کردم تا در انتخابات مشارکت داشته باشد. وقتی گفت «نمی‌خوام رای بدم» برایش از تفاوت عملکرد یک رئیس جمهور خوب و یک رئیس جمهور بد با مصداق گفتم. او قانع شد و  تاییدم کرد. به او گفتم حالا در کاندیدها کسی هست که راه را دقیق می‌داند و دوتا از برنامه‌هایی که نامزد مورد نظر داشتند برایشان گفتم و او هم جذب شد که رای بدهد و گفت: «اون نور امید خاموش شده رو تو دلم روشن کردین».

به گفته مرضیه، هم‌وطنان فهیم‌مان رفتار خیلی زننده و توهین‌آمیزی با او و مادرهای همراهش نداشته‌اند، اما گاهی برخی افراد گفتند که به هیچ وجه نمی‌خواهند رای بدهند و مرضیه هم  باتشکر و خداحافظی محیط را ترک کرده است.

حتی نوزاد ۳ ماهه هم مانع خدمت نمی‌شود

از آب و هوای این روزهای بندرعباس که خبر دارید، گرما خیلی‌ها را خانه‌نشین کرده است، اما هیچ چیز جلو دار مرضیه و مواساتی‌ها نیست، از او می‌پرسم همسرش هم در مسیر با او همراه هست؟ می‌گوید: «همسرم خودشان هم با گروهی مشغول تبلیغ هستند، اما چون هوا به شدت در بندرعباس گرم است، دختر کوچکم که ۳ماهه هست را نمی‌شود بیرون برد برای همین همسرم بچه‌ها را نگه‌ می‌دارند تا من بتوانم بروم و با مردم صحبت کنم.»

مشارکتِ خانوادگی به یادِ دوران کودکی

مرضیه در این سال‌ها به یاد دوران کودکی خانوادگی و با بچه‌ها در انتخابات شرکت می‌کند تا مثل خودش شوق و شور انتخابات را از همان کودکی در وجود بچه‌ها نهادینه کند. او  قبل از دور اول انتخابات درباره اینکه ما باید افراد مسئولیت‌پذیری باشیم و وظیفه‌مان را در قبال کشورمان درست انجام بدهیم با بچه‌هایش صحبت کرده است، اما از همان روز اول شروع تبلیغات بنرهای خیابان را به بچه‌ها نشان می‌داد و می‌گفت: «بچه‌ها یادتونه رئیس جمهورمون که شهید شدن چقدر ناراحت بودیم؟ حالا باید بریم همه مون رای بدیم تا یه رئیس جمهور جدید انتخاب کنیم.

اینا کسایی هستند که قراره یکی‌شون رئیس جمهورمون باشه بیاین دعا کنید که یه رئیس جمهور مثل شهید رئیسی گیرمون بیاد که کلی به مردم کمک کنه.»

توضیح تبلیغات به کودکان

می‌پرسم پروسه تبلیغ و دعوت به مشارکت را هم برای بچه‌هایتان توضیح دادید؟ چون بخشی از روزتان را در این مدت مشغول دعوت هستید و ممکن است بچه‌ها کمتر شما را ببینند؟ «بله. از وقتی تایید صلاحیت‌های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد، من شروع کردم به چاپ تصویر کاندید مورد نظر خودمان و بعد از آماده‌سازی، آن‌ها را تا می‌کردم تا برای تبلیغ با خودم ببرم؛

بچه‌ها آمدند و با آنها درباره تبلیغ صحبت کردم درباره اینکه ما باید به یک آدم خوب رای بدهیم و هم با مردمی که وقت نکردند تحقیق کنند و نمی‌دانند چه کسی اصلح‌تر است چه زمانی خوب است که صحبت کنیم و راهنمایی‌شان کنیم که به چه کسی رای بدهند و بچه‌ها هم ذوق کردند و به کمک من برای درست کردن پوسترها آمدند.»

حسرتی که از خاله به خواهرزاده رسید!

مرضیه یک خواهر زاده ۱۵ساله به نام «امیرعلی» دارد که مانند نوجوانیِ مرضیه در حسرت این است که بتواند رای بدهد، اما با وجود اینکه نمی‌تواند رای بدهد پا به پای خاله‌اش تبلیغ انتخاباتی انجام می‌دهد و با دوستانش یک تیم تشکیل داده‌اند و هم حضوری و هم تلفنی با دوستانش حرف می‌زند که با والدینشان صحبت کنند تا در انتخابات خانوادگی شرکت کنند..

فارس