نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مواجه با جریان فرزند و فرزندآوری، در گذشته امر پیچیدهای نبود چرا که ازدواج و فرزندآوری و حتی گاهاً تعداد فرزند، مفاهیمی بودند که از سوی جامعه مشخص میشدند و تنها فعالیت زن و شوهر پیروی از آنها بود. زوجین در مسیر خطی و از پیش تعیین شده جامعه، قدم میگذاشتند و وارد فرایند ازدواج و فرزندآوری میشدند. به تدریج با تغییر بستر جامعه و تغییر موضع فرد از منفعل به فعال، فرزند و معنای آن نیز از حوزه امور بدیهی خارج شد.
در سالهای اخیر خانواده و ارزشها و عناصر آن دچار تحولات زیادی شدهاند؛ از جمله افزایش سن ازدواج، تغییر شیوه همسرگزینی، افزایش فاصله ازدواج تا تولد اولین فرزند، کاهش فرزندآوری، افزایش آسیبپذیری تداوم خانواده و بسیاری تغییرات دیگر. در امر مادری و فرزندآوری هم شاهد تحولات زیادی هستیم. تحولات رخ داده در حوزه خانواده و رفتار باروری، حاکی از آن است که تغییرات عمیقتر و ریشهایتری در ذهن، یعنی بستر شکلگیری معنا، رخ داده که نتیجه آن در عمل مشخص گردید.
بنابراین در مواجهه با مسئله کاهش باروری، به جز بررسی رفتار باروری و اینکه آیا افزایش پیدا کرده یا کاهش پیدا کرده و علل آن چیست، امروز باید ببینیم هسته اصلی داستان که فرزندآوری است و این همه دغدغه ایجاد کرده، چه معنایی در ذهن کنشگران دارد؟
به همین خاطر پژوهشی با هدف فهم و واکاوی تفسیر زنان متأهل شهر تهران از فرزند و معنای آن، انجام دادیم. چون معنای فرزند، آمیختگی و ارتباط نزدیکی با معنای مادری دارد و شاید نزدیکترین مفهوم به مادری و مادرانگی همان معنای فرزند باشد و هر دوی این مفاهیم از ارکان مهم خانواده هستند. برای ما سوال بود، خانم آگاه و فعالی که تحصیلاتش افزایش پیدا کرده، تمایل به حضور بیشتر در جامعه دارد، تسلط بیشتری بر زندگی پیدا کرده یعنی نگاه منفعلانهای به زندگی ندارد، میخواهد خودش تصمیم بگیرد و مثل سالهای گذشته در یک روال خطی در یک سنی بچه دار نمیشود؛ نسبت به فرزند چگونه میاندیشد؟ در ذهن این کنشگر فعال و آگاه در رابطه با معنای فرزند چه میگذرد؟ زنان چه پنداشتی در این رابطه دارند؟ چه تنوعی از معانی ذهنی کنشگران از فرزند وجود دارد؟ ابعاد مختلف معنای فرزند از نگاه زنان چیست؟ عوامل زمینه ساز در تعریف فرزند کدامند؟
برای دستیابی به اهداف قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت نیز ابتدا لازم است هسته اصلی موضوع یعنی فرزند و نگاه به آن مورد واکاوی قرار گیرد و در ادامه در صورت نیاز اصلاح شود و در ادامه الگوی جایگزین نیز ارائه شود. لذا تمرکز بر مفهوم فرزند و معنای آن در قدم اول بسیار مهمتر و ضروریتر از وضع قوانین ایجابی است.
بعضی از تحقیقات بر زنان ناباروری که برای بچهدار شدن در تلاش هستند، متمرکز میشوند. ولی یک زن که در روال عادی ازدواج میکند و بچهدار میشود، در تحقیقات نادیده گرفته میشود. ما در پژوهش حاضر هم زنانی که متأهل و دارای فرزند هستند و هم زنان بدون فرزند هر دو را لحاظ کردیم. خیلی از پژوهشها نگاه کمی دارند ولی ما سعی کردیم با فهم همدلانه و مصاحبه عمیق به حرفها گوش بدهیم و یک کار کیفی ارائه بدهیم. همچنین بر نظریات اقتصاد محور تکیه نداشته باشیم و از نظرات فرهنگی هم استفاده کنیم.
یک سری مفاهیم اساسی در این زمینه استخراج شد. یکی سیالیت معنایی بود. به تعداد آدمهایی که روی کره زمین هستند، تعاریف مختلفی از فرزند وجود دارد. این سیالیت در نگاه یک کنشگر هم در طول سالیان زندگیاش تحت تأثیر شرایط زیست یا افزایش سن اتفاق میافتد. شما در سنین مختلف، نگاه مختلفی به فرزندآوری دارید.
موقعی که ازدواج میکنید یک نگاهی دارید. وقتی ۶ سال از ازدواجتان میگذرد، نگاهتان مطمئناً تغییر پیدا میکند. شاید من در اوایل ۳۰ سالگی نسبت به فرزندآوری نگرش کاملاً منفی داشته باشم چون میخواهم مسافرت بروم، این کار و آن کار را انجام بدهم اما وقتی ۳۷ ساله هستم، ترس از ناباوری چه بخواهم و چه نخواهم، میتواند در دیدگاه من اثرگذار باشد.
یعنی وقتی ترس از ناباروری پیدا میکنم، معنای فرزند برای من عوض میشود. یا وقتی شرایط زیست کنشگر مثلاً شرایط اقتصادی و اجتماعی تغییر میکند؛ محل زندگی شما عوض میشود، خانه شما از دو خوابه تبدیل به سه خوابه میشود، ماشین شما عوض میشود، همسر شما شغلش را از دست میدهد یا ترفیع میگیرد، همه این ریزه کاریها میتواند در شکلدهی معنای فرزند نقش داشته باشد.
تجربه مادر شدن میتواند نقطه عطفی در زندگی زنان باشد و به شدت تأثیرگذار است. یعنی مادر شدن نه تنها تغییرات هورمونی و بیولوژیکی برای مادر ایجاد میکند بلکه به شدت میتواند تغییرات نگرشی و دیدگاهی ایجاد کند.
به نحوی که حتی تبدیل به آدم دیگری میشوید. وقتی فرزندتان به دنیا میآید، در شرایط دیگری قرار میگیرید و معانی جدیدی هم در زندگیتان و هم خودتان به وجود میآید.
یک تغییر دیگر در معنای فرزند، کمرنگ شدن حمایت سالمندی و تداوم نسلی است. یعنی آن حمایت اجتماعی و سالمندی که در نسلهای گذشته از فرزند انتظار میرفت، این انگاره که «من فرزندی بیاورم و این فرزند در آینده عصای دست من شود» به شدت در حال تضعیف شدن است. انگاره «من فرزندی بیاورم که نسلم ادامه پیدا کند» هم در حال کمرنگ شدن است.
در اینجا بحث ترجیح جنسیتی اهمیت دارد. خانوادهها بچه میآوردند تا فرزند پسری به دنیا بیاورند که نسلشان ادامه پیدا کند. ولی در حال حاضر خیلی به آینده فکر نمیکنند. فرزند میآورند تا خودشان در زمان حال و در کنار همسرشان از آن لذت ببرند. مسئله جالبی که در زمینه حمایت گفته میشد این بود که مگر ما پیامبر هستیم که نسلمان ادامه پیدا کند.
تداوم من یا تداوم نسلی حداقل در این مجموعه که ما با آنها پروژه انجام دادیم، کمرنگ بود. اما از طرفی مشارکت کنندگان به جای تأکید بر حمایت نسلی و سالمندی، بر حمایت عاطفی و معنوی تأکید داشتند. یعنی در دوران سالمندی پدر و مادر انتظار ندارند بچه پولی به کارتشان بریزد یا کاری برایشان انجام بدهد.
با توجه به بیشتر شدن امکانات و خدمات رفاهی و پوشش انواع بیمهها در سالهای اخیر، حمایت اجتماعی و سالمندی دارد کمرنگ میشود. در مقابل معنای همدم بودن فرزند دارد پررنگ میشود. پدر و مادر فقط انتظار دارند، کسی باشد که وجود فیزیکی داشته باشد و به آنها سر بزند. بنابراین در معنای فرزند این نوع حمایت است که دچار دگرسانی میشود.
مسئله دیگری که وجود دارد وقتی نقش زن بودن تبدیل به نقش مادر بودن میشود، شما وارد یک مسیر پر چالش و پر کشمکش میشوید که تا وقتی در قید حیات هستید، این چالشها ادامه پیدا میکند. این چالش میتواند درونی باشد. یکسری تعهدات روحی روانی هست. بحث ترس، خطر، ریسک. نکند اشتباه کنم، نکند کم بگذارم. یعنی شما دائم با این چالشها در نقش مادری خودتان درگیر هستید. همینطور بحثهای اجتماعی و اقتصادی حتی مسئله آلودگی هوا.
در این معنا: زنان دائماً در ارتباط با معنای فرزند احساس ابهام، سردرگمی، دوگانگی، خطر و ترس دارند. زنان فرزند را نوعی ریسک میدانند که ممکن است زندگی آنها را تهدید کند. یا فکر میکنند که شاید والد خوبی نباشند. حس ناشناختگی و ابهام در زنانی که فرزند ندارند، بیشتر از زنانی است که فرزند را تجربه میکنند. تا قبل از داشتن فرزند گویی همه چیز مبهم است و همین ابهام، تصمیم گیری در مورد فرزند را دشوار میکند.
غریزه مادری در وجود هر زنی هرچقدر هم آن را انکار و سرکوب کند، وجود دارد. حالا ممکن است کم یا زیاد شود. وقتی فرزند به دنیا میآید، آن حس خوب و feeling-goodاتفاق میافتد. با کسانی که صحبت میکردیم در دو حوزه این حس خوب را داشتند؛ هم در دوران بارداری و هم در دوارن مادری. اغلب اشاره میکردند تجربه دوران بارداری، شگفتانگیز و خیلی منحصر به فرد است.
حتی با وجود تمام مشکلات و سختیها به عنوان یک معجزه به آن اشاره میکردند. اینکه شما در یک دورهای از زندگیتان دو قلب دارید. یک قلب کوچک دیگر دارد همراه با شما میزند. یا دنبال کردن مراحل رشد جنین برای آنها خیلی جذاب بود. فرزند میتواند معنایی از عشق، شادی و زندگی بخشی بدهد. برخی هم از آن با عنوان عجیبترین حس دنیا و حسی غیرقابل وصف نام میبردند.
در بطن معنای فرزند، ابعادی از خودشناسی مادر نهفته است. زنان با مادر شدن هویت اجتماعی و جنسیتی جدیدی برای خود قائل میشوند و در مسیر رشد و بلوغ قرار میگیرند. این ارتقاء هویت باعث میشود، قدرت اجتماعی و اعتماد به نفس افراد افزایش پیدا کند.
چه بخواهید، چه نخواهید از همان ابتدا در مسیری میافتید که هویت شما ارتقا پیدا میکند. یک رشد درونی و هویتی در فرد اتفاق میافتد. از طرف دیگر یکسری ویژگیهای خاص در فرد توسعه پیدا میکند. مثلاً بلوغی در فرد اتفاق میافتد که شما میتوانید رفتارهای آگاهانه، منطقی و متعادل را در شرایط سخت و پیچیده انجام بدهید.
ارتباط مادر و فرزند در روند رشد آنها ارتباطی دو سویه است. همانطور که مادر به فرزند در بلوغ کمک میکند، فرزند نیز به صورت بالقوه سبب تعالی بخشی هویت مادری میشود. معنای فرزند برای مادر یعنی رسیدن به درجه بالایی از بلوغ و پختگی. یعنی حل کردن معادلات چند مجهولی در روند کنش و واکنش با فرزند. حرکت از هویت زنانگی به هویت مادرانگی نیازمند عبور از مسیر ایثار و گذشت است. پذیرش نقش مادری چنین پتانسیلی را در کنشگر ایجاد میکند که در تمام ابعاد مادی و معنوی، قادر است برای فرزندش ایثار کند.
وقتی بچهدار میشوید یک لحظههایی اتفاق میافتد که بعد از دو ساعت میگویید من توانستم آن کار را انجام بدهم. یعنی شما میتوانید موقعیت را مدیریت کنید. این زنان به درجه مرجعیت و مقبولیت دست پیدا میکنند چون بیشترین در هم تنیدگی را مادر با فرزند دارد. لذا موثقترین مرجعی که افراد میتوانند در ارتباط با فرزند به آن مراجعه کنند، مادر است. بنابراین مرجعیت و بلوغ و همینطور ایثار و فداکاری اتفاق میافتد.
نکتهای که وجود دارد این است که همه کنشگرها در طول زندگی خودشان با هر انتخابی که میکنند، هم یک سری محرومیتها را تجربه میکنند و هم رشد و توسعهای برایشان اتفاق میافتد. همینطور کسی که انتخاب میکند مادر شود محرومیتهایی را تجربه میکند، به خصوص در سالهای اولیه تولد فرزند.
بسیاری از مادران تا قبل از به دنیا آمدن فرزندشان، مشغول به کار بودند. اما شرایط پس از فرزند ایجاب کرده شغل خود را رها کنند و به بزرگ کردن و رسیدگی به فرزند مشغول باشند. این امر هم از لحاظ اقتصادی برای خانواده و هم از لحاظ روحی برای زنان بسیار تأثیرگذار است.
با این حال فرزند به معنای توقف در روند تحصیل و یا اشتغال نیست چرا که بسیاری از مادران با وجود فرزند توانستهاند به مدارج بالایی تحصیل دست یابند. اما آنچه بدیهی به نظر میرسد این است که قطعاً به معنای کند شدن روند تحصیلی و پیشرفت شغلی است. مادری یک شغل تمام وقت است و قطعاً معنای فرزند برای بسیاری از مادران آهسته شدن روند پیشرفت تحصیلی و یا حتی جا ماندن از ادامه تحصیل است.
وقت آزاد بیشتری دارد. شغل بهتری میتواند پیدا کند. سرعت بیشتری در پیشرفت دارد. بهتر میتواند تحصیل کند و تا مراتب بالاتری برود ولی بالاخره محرومیت از مادر شدن را تجربه میکند. پس در واقع فرزند داشتن و نداشتن(رفتار باروری) مثل یک شمشیر دو لبه عمل میکند. یعنی شما در پی هر انتخابی، هم یکسری چیزها را به دست میآورید. هم یک سری چیزها را از دست میدهید.
فرزند تجربه نو در روابط خانوادگی ایجاد میکند. یعنی افراد را به سمتهای جدیدی میرساند. نقش زن و شوهر را به پدر و مادر تغییر میدهد. اگر بچه دیگری در خانواده باشد، تبدیل میشود به برادر یا خواهر بزرگتر و یا نقش پدربزرگ و مادربزرگ به وجود میآورد.
خانواده اولین مکانی است که در آن فرزندان حس مراقبت و حمایتگری از دیگران را در ارتباط با خواهر و یا برادر تجربه میکنند و میآموزند. فرزند در نقش خواهر یا برادر، یک شریک خانوادگی بسیار جذاب و آموزنده است که به توسعه زبان، رشد شناختی و عاطفی، تقویت مهارتها و تعاملات اجتماعی، یادگیری، اشتراک گذاری و توسعه بسیاری از مهارتهای دیگر کمک میکند.
نکته مهم دیگری که وجود دارد ازدواج و فرزندآوری یک روند طبیعی است و هر دو در نهاد بشر قرار داده شده است. اما یک عده تجرد قطعی و یک عده بیفرزندی قطعی را انتخاب میکنند. این خودش جای سوال دارد. اما یک مسئله مهمتر این است که این امر غیر طبیعی دارد تبدیل به یک امر طبیعی میشود.
یعنی چندان سوال برانگیز نیست. مثلاً یک خانم۴۰ ساله که ازدواج نمیکند، دیگر کسی مثل قدیم پیگیر او نمیشود که چرا؟ یعنی این مسئله دارد خیلی طبیعی میشود و برای مردم جای سوال ندارد. یا فردی ۱۰ سال هست ازدواج کرده و بعد ۱۰ سال هنوز بچه ندارد ولی خیلی فشاری از جانب اطرافیان دیده نمیشود. تبدیل شدن امور غیر طبیعی به طبیعی جای بحث دارد. و خود نیازمند بررسی و تحقیقی جداگانه و عمیق است.
فرزند معنایی از عقلانیت را در زندگی زناشویی بروز میدهد. در شرایط عادی که زوجین دارای ارتباط نسبتاً مطلوبی با هم هستند و چالش اساسی بین آنها وجود ندارد، فرزند باعث ارتقا و هدفمندشدن روابط والدین، رشد هویت خانوادگی، افزایش همبستگی زوجین، پایداری زندگی و تشکیل خانواده واقعی میشود. امادر زندگی غیر نرمال و در فضای متشنج، فرزند نه تنها به بهبود روابط کمکی نمیکند بلکه شرایط محیطی نا امن شده و سرنوشت کودک نیز در خطر قرار میگیرد.
بنابراین مضمون یا درون مایه اصلی پژوهش ما عبارت است از اینکه: معنای فرزند مفهومی است تلفیقی از عناصر سیال عاطفی، عقلانی، فردی و جمعی. این موجودیت فرهنگی، معنا بخش زندگی مادر است و در بر ساخت هویت شخصی، جنسی و بزرگسالی و رشد عقلانیت کنشگر نقش بسزایی دارد.
در نهایت با توجه به یافته های برآمده از تحقیق حاضر، باید گفت فرزند و معنای آن، دارای ابعاد وسیع و پیچیده است. این مفهوم با «معنای مادری» و حتی با «معنای پدری» گره خورده است.
لذا باید برای تحلیل آن نگاهی جامع و کلان به موضوع داشته باشیم. نگاهی که هم معنای فرزند را لحاظ کرده باشد و هم کارکرد و ارزش آن را. تحقیقات متعددی نشان میدهد جامعه ایران، جامعهای است فرزندخواه ولی در سالهای اخیر به دلیل تغییرات نگرشی که خود تحت تأثیر تغییرات محیطی و اجتماعی بوده است، کنشگران به کم فرزندی و حتی بیفرزندی و فراتر از آن، جایگزین کردن حیوانات خانگی به جای فرزند، روی آوردهاند.
حقیقت امر آن است که در این مقطع زمانی با ایجاد قوانین سلبی و یا تشویقیِ دور از واقعیت، نمی توان رفتار باروری را اصلاح کرد بلکه باید ابعاد چندگانه این رفتار مورد تحلیل درست و عمیق قرار بگیرد. امید است تحقیقاتی از این دست که به واکاوی معنا از دید زوجین میپردازد، شاید بتواند برای سیاست گذاران جمعیتی و دغدغهمندان این حوزه یاری دهنده باشد.
منبع: تسنیم
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت