تصویر کودک فلسطینی عروسی زوج ایرانی را به هم ریخت

طهورا و میلاد زوج دهه‌هشتادی بودند که با دیدن مظلومیت دختربچه ۳ ساله فلسطینی مراسم عروسی خود را کنسل و هزینه آن را به مقاومت هدیه می‌کنند تا سهمی در کاهش رنجی که امثال این کودک می‌کشند، داشته باشند.

همه چیز هماهنگ شده بود، لباس عروس، آتلیه، تالار و… فقط تنها چیزی که مانده بود کارت عروسی برای دعوت مهمان‌ها بود تا زیباترین جشن زندگی‌شان برگزار شود اما فقط ۳۰ ثانیه کافی بود تا عروس خانم از همه چیز صرف نظر کند.

طهورا نکوهی و میلاد امیریوسفی زوج دهه‌هشتادی بودند که در جوار حرم حضرت مصومه(س) جشن عقد ساده خود را برگزار کردند و قرار بود برای عروسی‌شان سنگ تمام بگذارند و تمام رسومات را به جا بیاورند.

یک روز مشخص شد و خانواده‌ها دور هم جمع تا تاریخ جشن عروسی و دیگر موارد تعیین شود. قبل از جلسه خانوادگی عروس و داماد چند ساعتی را بیرون از خانه بودند تا باهم درباره نحوه برگزاری مراسم صحبت کنند، صحبتی که شاید جشنی در پی نداشت اما به پایانی خوش تبدیل شد.

ماجرای دخترک فلسطینی چه بود؟

عروس خانوم وقتی همسر خود را غرق در افکارش می‌بیند از او می‌پرسد: آقا میلاد حواست کجاست؟! تلفن همراهش را به سمتم گرفت و ویدئوی کودک فلسطینی که با رنج و زحمت بسیار بطری آب را دنبال خودش می‌کشید نشانم داد. این ویدئو علاوه بر همسرم من را هم متأثر کرد، همان جا هم بود که دیگر ذوقی برای جشن عروسی نداشتم. چطور می‌توانستم برای یک شادی شخصی آن‌قدر هزینه کنم و از یک غم بزرگ غافل باشم؟

شاید دو یا سه وجب، از آن گالن آب بزرگ‌تر بود، دختر بچه فلسطینی که می‌توان حدس زد سه یا چهارساله است، موهایش را خرگوشی بسته و با دست‌های کوچکش گالن آب را دنبال خودش می‌کشد و آهسته‌آهسته از بین آوارها قدم برمی‌دارد. چند قدم که می‌رود سنگینی آب توان از تنش می‌برد. می‌ایستد، نفس تازه می‌کند و دوباره گالن آب را دنبال خودش می‌کشد.

تصویر آن دختربچه قرار را از دل طهورا گرفت به گونه‌ای که دیگر دلش برای جشن عروسی راضی نبود چراکه به این فکر می‌کرد با هزینه این جشن می‌تواند گرسنگی و تشنگی چند کودک را در غزه و لبنان برطرف کند.

هرچند که قبل از عروس خانوم، مادرش گوشواره‌های طلای خود را نذر پیروزی برای مقاومت کرده بود و حالا نوبت او بود تا دین خود را ادا کند.

با وجود اینکه از مخالفت خانواده‌ها می‌ترسید اما تصمیمش را گرفته بود تا به جای هزینه‌های اضافی و غیرضروری برای یک شب، آن را برای شادی کودکان غزه و لبنان خرج کند.

جلسه‌ای که ختم به خیر شد

جلسه خانوادگی برگزار شد و خانواده‌ها غافل از تصمیم طهورا ختم جلسه را هم اعلام کردند اما او با بیان تصمیم خود ختم جلسه را به گونه دیگری رقم زد: من نمی‌خوام عروسی بگیرم، قصد دارم هزینه عروسی‌مون را تمام‌ و کمال به مقاومت هدیه کنم.

خانواده همسرش مخالفتی نداشتند اما می‌خواستند تا او درباره تصمیمش کاملا قاطع و مطمئن باشد تا سال‌ها بعد حسرت این جشن را نداشته باشد اما دیدن چشم‌های آن دختربچه او را حسابی مطمئن کرده بود و با خودش می‌گفت اگر قرار بود روزی حسرت چیزی را بخورم یقیناً حسرت آن را می‌خورم که چرا بیش از آن نتوانستم برای کودکان غزه و لبنان کاری کنم.

تصمیمی که هر روز برایمان برکت می‌آورد

جلسه خانوادگی برای بار دوم برگزار شد اما اینبار برای تعیین هزینه‌ها، آن‌هم ریز به ریز و دقیق تا معادل آن به مقاومت اهدا شود. از لباس عروس و دامادی که تبدیل به لباس‌های گرمی برای کودکان خواهد شد تا شام عروسی که رنج گرسنگی چند روزه کودکان را جبران خواهد کرد.

طهورا درباره احساس خود می‌گوید: این تصمیم آن‌قدر برایمان برکت داشت که هر روز شادی و شیرینی عروسی‌مان را حس می‌کنیم، مخصوصاً وقتی به این فکر می‌کنیم زندگی‌مان را با چه هدف مقدسی شروع کرده‌ایم نه پیروی کورکورانه از رسم و رسومات. جالب است بگویم خدا هم برکات این کار را یکی‌یکی تا به اینجا در زندگی نشانمان داده، مثلاً بچه‌های پایگاه بسیج مسجدمان در قم تصمیم گرفته‌اند در پایگاه جشن ساده‌ای برای ما بگیرند.

فارس