نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سال گذشته، که یکی از پرهزینهترین مجموعههای داستانی تلویزیون با عنوان «مستوران» از شبکه یک پخش میشد، انتقادات زیادی به آن وارد شد و این مجموعه در جلب نظر و رضایت نسبی مخاطبان تلویزیون هم ناموفق عمل کرد. با این حال در کمال حیرت، کارگردان محترم همان مجموعهی ناموفق در همان حال و هوای فانتزیوار «مستوران»، مجموعهی دیگری را روانهی آنتن کرد! سریال «مهیار عیّار»، به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و نویسندگی محمدرضا محمدی نیکو، دو سه هفتهای هست که از شبکه سه سیما پخش میشود.
داستان سریال «مهیار عیار» در دوران صفویه رخ داده و در مورد راهزنی است که طبق اتفاقی که در شهر یزد برایش رخ داده است، پای چوبهدار میخواهد مادرش را برای آخرین بار ببیند. جوانمردی برای اینکه راهزن به خواستهاش برسد، وساطت میکند و این کار او زندگی راهزن را تغییر میدهد و باعث میشود که به سمت عیاری روی بیاورد.
مهیار که عمری در بیابان مشغول راهزنی و دزدی بوده، این سطح از فرهیختگی و آراستگی را از کجا آموخته است؟ آیا در اصفهان عصر صفوی این قدر قحطالرجال بوده که همه کارها باید به دست یک راهزن پیشین، سامان یاید و هنوز عرق راهزنی او خشک نشده، امین «ناموس» مردمان شود!؟
مهیار ناگهان تبدیل به کارآگاه و امین اموال، کاسب و نسخهشناس کتب میشود. اصولا چرا مهیار اینقدر بیکس و کار است؟ نه پدری، نه مادری، نه خواهر و برادری و نه قوم و خویشی. آیا این مصداق زمانپریشی و تحمیل سبک زندگی ۱۴۰۳ بر قرن دوازده هجری نیست؟
جالب اینجاست که جناب عیار تنها با خواهش زنان خوشسیما و شیکپوش و دوشیزگان اشرافزاده (خاتون بیگم، ماشا خانم، دختر داروغه و…) نرم میشود و از شکار راهزن تا دستفروشی پارچه را بر عهده میگیرد. آن هم زنانی با صورتهای عمل کرده، لبهای پروتزشده، ابروهای تتوکرده و آرایش مدروز و جواهرات آنچنانی!
اصولا سریال «مهیار عیار» مفاهیم عیار و عیاری را بسیار تنزل داده است. عیاری، سنت پارسایی و جوانمردی قبل از اسلام در ایران بود که نه یک پیشه، که یک سبک زندگی براساس اصول اخلاقی سفت و سخت با هدف تزکیه روح محسوب میشد. در واقع، آیین «فتوت» به عنوان سرالگوی عیاری، ریشه در حکمت باستانی پارسیان داشت. پس از اسلام، آیین فتوت با ابتنای شیوهی صوفیانهی خود براساس مفاهیم اسلامی، تبدیل به راه و رسم عیاری شد. چنان که میدانیم، اولین دولت مستقل ایرانی که پس از اشغال ایران توسط اعراب ایجاد شد، حاصل کار عیاری بزرگ به نام «یعقوب لیث» بود که حکومت صفاریان را تاسیس کرد.
مشکل بزرگ سریالهای تلویزیونی، احتمالا به یک طرز تلقی اشتباه درباره مدیوم تلویزیون و عقبماندگی و عدم بهروزسانی دستگاه ادراکی تصمیمگیران سیما نسبت به کارکردهای تلویزیون در قرن بیست و یکم و تغییرات بزرگ در چگونگی ارائه «پیام» در اثر هنری باز میگردد.
به همین دلیل، گویی سریالهای داستانی تلویزیون برای گروه سنی کودک و نوجوان ساخته شده است. هیچگونه «پیچیدگی» و «ظرافت» در محتوا و هیچ تعلیقی در روند قصه وجود ندارد، چنان که گویی سازندگان چنین سریالهایی سطح هوش و تحلیل مخاطب ایرانی را بسیار دستکم گرفتهاند، آن هم مخاطبی که چه بخواهند و چه نخواهند، به جدیدترین فیلمها و سریالهای روز دنیا دسترسی دارند.
به واسطه همین سادگی بیش از حد و کودکانه، امتداد خطوط داستانی و روند امور کاملا قابلپیشبینی است. و البته ظاهرا سلیقهی ریشهدار سریالسازان تلویزیون در «سیاه» و «سفید» نشان دادن شخصیتها و تقابل «فرشتگان» و «دیوها»، باعث شده که تقریبا انتظار هیچ وجه جدیدی، هیچ خصلت تازه و هیچ کنش و رفتار بدیع و تا حدی غیر قابل پیشبینی را در شخصیتهای سریالهای تلویزیون نداشته باشیم.
متین ستوده در نقش خاتون، گرچه بازی قویای از خود به نمایش گذاشته است، اما عملهای جراحی بسیار و انتخاب میکآپ و گریم اشتباه، باورپذیری او را در نقش یک بانوی عصر صفوی بسیار سخت کرده است.
تا به اینجا، در کنار خطوط داستانی کاملا آشکار سریال، تنها عامل جذب مخاطب عام، به احتمال قوی کشش عشقی بین مهیار و خاتون بوده است. این جاذبه نیز بدون شک به جذابیت حدیث نامکرّر «عشق» در هر شکل و جامهی مکرّر بازمی گردد.
این که زنی بیوه که جان و آبرو و شرافت خود را مدیون مردی جوانمرد و مجرد میداند و از کشش مرد نسبت به خود آگاه است، بر اساس کدام محاسبهای آن مرد را برای زن مطلقه دیگری خواستگاری میکند؟
اصولا مهیار که مثلا «عیاری» را کنار گذاشته و کارآگاه خصوصی داروغه شده و به خاطر عشق خاتون بساط دستفروشی پهن میکند، به چه دلیل در خواستگاری از معشوق تامل میکند؟ مردی مجرد و در آستانه میانسالی و تنها و بیکس، به چه دلیل و منطقی در خواستگاری از خاتون، خودداری میکند؟
به هر حال، اگر کشور همسایه در پروژهی جاهطلبانهی احیای خلافت عثمانی، رو به لشکرکشی و ستونکشی نیروهای نیابتی کرده و همزمان در جبههی تبلیغات و پروپاگاندا و عملیات روانی، بیش از یک دهه است که فیلمها و سریالهای «تاریخی» پرخرج میسازد و در بسیاری از مواقع در این سریالها شخصیتها و اسطورههای کشورهای همسایه را هم جزوی از میراث فرهنگی خود جا میزند.
فارغ از هر ارزش داوری دربارهی اهداف و نیات پشتپردهی این نهضت سریالسازی تاریخی ترکیهای باید اذعان کرد که با «مستوران» و «مهیار عیار» و امثال آن نمیتوان به مقابله با «ظهور امپراتوریها: عثمانیها»، «قیام ارطغرل»، «رستاخیز: امپراتوری عظیم سلجوقی» رفت.
مشرق
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت