بیکاری والدین و تاثیر آن بر کاهش انگیزه تحصیل فرزندان

براساس اصل سی‌ام قانون اساسی، آموزش تا پایان دوره متوسطه باید رایگان باشد، اما امروز در استان‌هایی همچون خوزستان، لرستان و سیستان و بلوچستان نرخ ثبت‌نام دانش‌آموزان کاهش پیدا کرده و بسیاری از خانواده‌ها فرزندان خود را به جای مدرسه، سر کار می‌فرستند.

در این راستا دکتر حیدر تورانی، پژوهشگر ارشد پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، به بررسی وضعیت اجرای اصل سی‌ام قانون اساسی پرداخت.

براساس این اصل، دولت وظیفه دارد زمینه آموزش و پرورش رایگان را تا پایان دبیرستان برای تمام افراد فراهم کند.

تورانی در رابطه با این موضوع، با بیان اینکه مسئولیت اجرای این اصل مستقیماً بر عهده وزارت آموزش و پرورش است، گفت: «این مطالبه را باید از وزیر و معاونان او انجام داد. آن‌ها مسئول مستقیم هستند و باید پاسخگو باشند. مسئله روشن است؛ اگر قانون اساسی می‌گوید آموزش باید رایگان باشد، پس باید پرسیده شود چرا چنین نشده است. کار ما در حوزه نظری و پژوهشی صرفاً بیان تحلیل‌ها و دیدگاه‌هاست و تکرار این نکات، حتی اگر بارها گفته شده باشد، چندان ثمربخش نخواهد بود. اگر دنبال نتیجه واقعی هستید، باید سراغ مسئولان اجرایی بروید و از آن‌ها مطالبه کنید.»

پژوهشگر ارشد پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش افزود: «مسئله ثبت‌نام پایین دانش‌آموزان ناشی از یک عامل منفرد نیست. نخست باید توجه داشت که ناتوانی مالی خانواده‌ها تنها یکی از عوامل است و همیشه علت اصلی محسوب نمی‌شود. عوامل فرهنگی، اجتماعی و حتی جغرافیایی نیز نقش دارند. در برخی مناطق خانواده‌ها احساس نیاز چندانی به تحصیل فرزندان خود نمی‌کنند و حتی شرایط لازم برای رفت‌وآمد کودکان به مدرسه فراهم نیست. در روستاهای دورافتاده، فاصله زیاد تا مدرسه و نبود وسایل ایاب‌وذهاب، مانع جدی حضور کودکان در کلاس‌ها است. برخی خانواده‌ها نیز به دلایل اقتصادی فرزندانشان را به کار در خانه یا بیرون از خانه وادار می‌کنند.»

وی تصریح کرد: «با این حال، وضعیت اقتصادی خانواده‌ها نیز بی‌تأثیر نیست. در مناطقی که فقر شدیدتر است، حتی هزینه‌های جانبی تحصیل، مانند خرید لوازم‌التحریر، پوشاک یا رفت‌وآمد، به مانعی بزرگ تبدیل می‌شود. اما باید توجه داشت که مدارس دولتی اصولاً شهریه دریافت نمی‌کنند و نهادهای خیریه فعالانه برای رفع این موانع وارد عمل شده‌اند و تلاش می‌کنند تا دانش‌آموزان بتوانند بدون دغدغه در کلاس حاضر شوند. بنابراین مشکل صرفاً «رایگان نبودن آموزش» نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و حتی مدیریتی در کنار هم عمل می‌کنند.»

تورانی خاطرنشان کرد: «وقتی چشم‌انداز روشنی برای اشتغال وجود نداشته باشد، تحصیل نیز کارکرد خود را از دست می‌دهد. دانش‌آموزی که می‌بیند فردی از خانواده یا اطرافیانش با مدرک تحصیلی همچنان بیکار است، طبیعی است که بپرسد تحصیل چه فایده‌ای دارد. اینجا چرخه‌ای معیوب شکل می‌گیرد؛ کاهش انگیزه تحصیل، کاهش نرخ ثبت‌نام و در نهایت افزایش بی‌سوادی. این وضعیت نه تنها آینده فردی دانش‌آموزان را تهدید می‌کند، بلکه سرمایه انسانی کشور را در بلندمدت به شدت آسیب‌پذیر می‌سازد.»

وی سپس به نقش الگوهای رفتاری و شرایط اقتصادی در تصمیم دانش‌آموزان برای ترک تحصیل اشاره کرد: «یکی از دلایل مهم بازماندگی از تحصیل در برخی مناطق، تأثیرپذیری نوجوانان از دوستان و اطرافیان است. در مقطع ابتدایی، اغلب کودکان تحت فشار والدین وارد کلاس می‌شوند، اما در دوره‌های راهنمایی و متوسطه چون میزان فرمان‌پذیری از والدین کاهش می‌یابد، نوجوانان به دنبال کسب درآمد می‌روند، به‌ویژه در مناطق مرزی که فرصت‌های کار غیررسمی و درآمد زودهنگام وجود دارد. دانش‌آموزان مشاهده می‌کنند که «دوست من درس نخوانده و درآمد دارد» یا «فلانی درس خوانده و بیکار مانده»؛ این نوع برداشت‌ها انگیزه ادامه تحصیل را تضعیف می‌کند و زمینه ترک تحصیل را فراهم می‌آورد.»

پژوهشگر ارشد پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش با اشاره به مشاهدات میدانی خود گفت: «نمونه‌های این پدیده را در جزایری مانند کیش و قشم و همچنین مناطق مرزی دیده‌ام؛ کودکانی که به جای مدرسه رفتن، در لنج‌ها و فعالیت‌های دریانوردی کار می‌کنند تا به‌سرپرستی خانواده کمک کنند. افزون بر فقر خانوار، عوامل دیگری نیز موجب می‌شود خانواده‌ها یا خود دانش‌آموزان ترجیح دهند به جای درس خواندن وارد بازار کار شوند. همچنین هزینه‌های فرصت تحصیل—صرف وقت، فکر و منابع—برای خانواده‌های فقیر مانع بزرگی ایجاد می‌کند.»

تورانی علی‌رغم همه این موانع، به وضعیت کلی ایران اشاره کرد و گفت: «در مقایسه با بسیاری از کشورها، دسترسی کودکان به مدارس ابتدایی مناسب است و نرخ ترک تحصیل در این مقطع چندان بالا نیست. رقم بازماندگی حدود هفت تا هشت درصد است که هرچند قابل توجه است، اما نباید آن را بزرگ‌نمایی کرد تا حس یأس و ناامیدی عمومی ایجاد شود. حتی یک دانش‌آموز بازمانده هم زیاد است و باید برای کاهش آن تلاش کرد.»

وی دلایل بازماندگی از تحصیل را به دو دسته کلی تقسیم‌بندی کرد: علل عام و علل خاص. از جمله علل عام می‌توان به فقر، دسترسی ناکافی و کمبود امکانات اشاره کرد و از جمله علل خاص شامل وضعیت جسمی یا روانی دانش‌آموز، شرایط خانوادگی، مهاجرت خانواده یا بیماری‌های مزمن می‌شود. تورانی تأکید کرد که برای هر دانش‌آموزی که ثبت‌نام نمی‌کند، باید علت خاص بررسی شود و نباید همه موارد را با یک علت کلی توضیح داد.

پژوهشگر ارشد پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش درباره راهکارها توضیح داد: «آموزش و پرورش به تنهایی قادر نیست تمام بار را به دوش بکشد. نهادهای خیریه، مؤسسات غیردولتی و برنامه‌هایی مانند «مدرسه‌یار» می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند. اقدامات مثبتی مانند توزیع رایگان کتاب‌های درسی در مناطق محروم، بخش قابل توجهی از موانع را از پیش پای دانش‌آموزان برمی‌دارد و باعث می‌شود حضور آن‌ها در مدرسه آسان‌تر شود.»

تورانی تاکید کرد: «وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت، وزارت راه و ترابری برای رفع مشکلات دسترسی و حمل‌ونقل، صدا و سیمای محلی برای اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی و مشارکت فعال افراد خیر و گروه‌های اجتماعی باید ورود کنند. وقتی علت‌ها خاص و پیچیده هستند، نیازمند اقدام ویژه و برنامه‌ریزی میان‌بخشی هستیم؛ وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای مردمی باید دست در دست هم دهند تا مجموعه عواملی که مانع آموزش می‌شوند، گام به گام رفع شود.»

وی خاطرنشان کرد که همزمان با رسیدگی به دلایل بازماندگی گروه کوچک ولی آسیب‌پذیر، باید به کسانی که بالفعل به مدرسه می‌آیند (۹۷–۹۸ درصد دانش‌آموزان) نیز توجه شود. براساس اظهارات او، هم حفظ و تقویت کیفیت و دسترسی آموزش و پرورش ضروری است و هم طراحی برنامه‌های هدفمند برای بازماندگان، تا امکان دسترسی کامل همه کودکان و نوجوانان به تحصیل فراهم شود.

خبرگزاری رکنا