به رسمیت شناختن حقوق زنان در قرآن

زینب رحیمی، فارغ‌التحصیل رشته فقه و اصول سطح سه حوزه علمیه خواهران و دانشجوی دکتری «مطالعات زن و خانواده»، به تحلیل ابعاد تاریخی، فقهی و اجتماعی آیات ۱۱ و ۱۲ سوره نساء و تأثیر آن بر تحولات حقوقی و اجتماعی زنان پرداخته است.

وضعیت ارث زنان در جامعه جاهلی عربستان پیش از اسلام

بر اساس منابع تاریخی مانند «المفصل فی تاریخ العرب» نوشته دکتر جواد علی، جامعه جاهلی با ساختار مردسالارانه‌ای شکل‌گرفته بود که در آن زنان، به‌ویژه همسران، از حق ارث محروم بودند. ثروت‌ها تنها به مردان منتقل می‌شد، به‌خصوص مردان جنگجو که توانایی دفاع از قبیله را داشتند.

دو دلیل اصلی برای این محرومیت مطرح شده است؛ اول ناتوانی زنان در دفاع نظامی از قبیله که آنان را «غیرمفید» تلقی می‌کرد و دوم ترس از انتقال ثروت به قبایل دیگر از طریق ازدواج زنان که تهدیدی اقتصادی به شمار می‌رفت. البته حق مالکیت برای زنان کاملاً نفی نمی‌شد، چرا که نمونه‌هایی چون حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها وجود داشت. برخی قبایل، مانند «بنی یشکر»، نیز اقدام به ارث‌دهی محدود به دختران کرده بودند.

تحول حقوقی در زمینه ارث زنان پس از نزول آیات ۱۱ و ۱۲ سوره نساء

این آیات گامی اساسی در تحول حقوقی زنان برداشتند. با تعیین سهم مشخص برای دختران و همسران، زنان برای نخستین‌بار وارد نظام ارث شدند. تحولات بنیادین این آیه را می‌توان به اختصار چنین بیان کرد:

  • اعطای شخصیت حقوقی مستقل به زنان؛ زن نه‌تنها موضوع ارث بلکه خود، وارث شد.
  • رسمیت یافتن رابطه سببی؛ پیوند ازدواج در کنار رابطه خونی، مبنای ارث تلقی شد.
  • پاسخ به نیازهای اجتماعی خاص؛ نزول این آیه پس از جنگ احد و افزایش شمار زنان بی‌سرپرست صورت گرفت.

واکنش جامعه عرب جاهلی به این تحول

منابعی مانند بحارالانوار (جلد ۳، صفحه ۱۰) نشان می‌دهند که این تحول با مخالفت‌های جدی مردان روبه‌رو شد. مردان انصار با تعجب و اعتراض می‌گفتند: «چگونه به زنی که نه اسب دارد و نه شمشیر، ارث بدهیم؟!»

پاسخ پیامبر (ص) به این اعتراض‌ها، بسیار قاطع بود. ایشان با جمله «هذا حکم‌الله»، به صراحت اعلام کردند که این دستور الهی است و پذیرش آن بر جامعه واجب است.

زمینه‌سازی قبلی برای این تحول در قرآن

بله تحول در ارث زنان ناگهانی و دفعی نبود، بلکه قرآن با یک فرایند تدریجی فرهنگی ـ حقوقی این مسیر را هموار کرد. تحول در حقوق ارث زنان، رخدادی ناگهانی و بدون مقدمه نبود، بلکه در بستری از تغییرات فرهنگی و معرفتی شکل گرفت که قرآن کریم به‌صورت تدریجی و هدفمند آن را طراحی کرده بود.

در مرحله نخست، با آیه آغازین سوره نساء (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ…)، نگاه تحقیرآمیز به زن در فرهنگ جاهلی زیر سؤال رفت. این آیه با تأکید بر خاستگاه مشترک زن و مرد، برابری ذاتی آنان را به جامعه گوش‌زد کرد.

در گام دوم، آیه ۴ سوره نساء (وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً) با صراحت، زن را صاحب حق مالکیت معرفی کرد و بر اساس این حکم، مهریه به خود زن تعلق می‌گیرد.

در مرحله سوم، آیه ۷ همین سوره به طور عمومی اصل ارث‌بری زنان را اعلام می‌کند: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ، وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ».

تأثیر اجتماعی این تحول در آن زمان

به تعبیر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان: «اعطای ارث به زن، بزرگ‌ترین ضربه به نظام طبقاتی جاهلیت بود».

مهم‌ترین پیامدهای اجتماعی عبارت‌اند از:

  • شکستن تابوهای فرهنگی: زن دیگر شیء متعلق به مرد نبود، بلکه دارای «شخصیت حقوقی» شد.
  • تقویت بنیان خانواده: پیوند زوجیت، جایگاه شرعی و اجتماعی تثبیت‌یافته‌ای یافت.
  • الهام‌بخشی به تمدن‌ها: به گفته «گوستاو لوبون»، حقوق زنان در اسلام در زمینه ارث، قرن‌ها جلوتر از تمدن غرب بود.

پیام آیات برای جوامع امروز

تحولات ارث زنان در قرآن، سه پیام کلیدی برای عصر حاضر دارد:

  • تلفیق عدالت با مسئولیت: سهم زن در ارث شاید کمتر از مرد باشد، اما مرد شرعاً مکلف به تأمین معاش است.
  • مقابله با انحصار ثروت: گسترش ارث به زنان، از انباشت سرمایه در دست مردان جلوگیری می‌کند.
  • امکان اصلاح سنت‌های ناعادلانه با منطق الهی: اسلام ثابت کرد که سنت‌های ریشه‌دار، اگر ناعادلانه باشند، با استدلال می‌توان آن‌ها را اصلاح کرد.

خانم رحیمی در پایان تأکید کرد: آیات ۱۱ و ۱۲ سوره نساء فقط یک حکم فقهی نیست؛ بلکه بیانیه‌ای برای احیای کرامت انسانی زن است. این آیه به ما می‌آموزد که هر تحول اجتماعی پایدار، نیازمند سه عنصر کلیدی است:

زمینه‌سازی فرهنگی

مقاومت در برابر سنت‌های ناعادلانه

پایبندی به اصول عدالت‌محور