بررسی تاریخی نگرش به زنان در تمدن غرب و شرق

در گفت‌وگویی با دکتر فائزه عظیم‌زاده اردبیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، دیدگاه فلاسفه و مکاتب غربی درباره زن بررسی شد؛ جایی که به گفته او، فیلسوفانی چون کانت زن را فاقد توان تفکر و تدبیر دانسته‌اند. نگاهی که در تقابل با رویکرد تمدن اسلامی به زن و نشانه‌ای از بن‌بست فکری غرب است.

«کانت» به‌عنوان یکی از فلاسفه اصلی فلسفه حقوق غرب، نگاهش به زن این است که زن هرگز نمی‌تواند اهل تفکر و تدبیر باشد و فقط باید زیردست باقی بماند.

حال اینکه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های اخیر با اشاره به وضعیت کنونی کشورهای غربی، تمدّن مادّی و غربی را در مسیر زوال دانسته و تأکید کردند که نشانه‌های این انحطاط کم‌کم آشکار می‌شود؛ موضوعی که حتی اندیشمندان غربی هم آن را تصدیق کرده‌اند. ایشان این روند را یکی از عوامل امیدبخش برای آینده تمدّن اسلامی توصیف می‌کنند: «امروز دنیای غرب در بن‌بست فکری و بن‌بست تئوریک است؛ خیلی از مسائل دنیا برایشان غیر قابل توجیه است، غیر قابل فهم است؛ با آن نگاه لیبرال ـ دموکراسی که اینها داشتند نمیسازد خیلی از این چیز‌هایی که امروز در دنیا هست. امّا برای ما نه، برای ما همه چیز قابل حل است. نقش انسان، نقش اراده‌ی انسان، نقش توکّل به خدا، نقش حرکت تاریخ، مسئله‌ی مهدویّت و آینده‌ی قطعی اسلام، یک چیز‌هایی است که برای ما روشن است، برای آنها [نه]؛ ندارند، فاقدند، دستشان خالی است.»

در همین راستا، در گفت‌و‌گو با خانم دکتر فائزه عظیم‌زاده اردبیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) نگاه فلاسفه و مکاتب غربی به مسئله زن را مورد بررسی قرار دادیم.

یکی از مقولات مهمی که در نقد غرب باید مورد توجه قرار گیرد مقوله جایگاه و نگاه به زن و خانواده است. برای ما در این باره توضیح دهید و اینکه چارچوب‌های اصلی نگاه غربی به زن چیست؟

از فلاسفه و متفکّران باستان تا فلاسفه و متفکّران معاصر غربی، اعتقادشان درباره زن این است که زن موجود دست دوّم، شهروند منفعل، عامل گناه نخستین و فاقد استقلال حقوقی و سیاسی است. فعال نیست و در حقیقت این زن است که عامل انحراف و گناه در جامعه است و حتی در فلسفه کانتی که امروزه سرلوحه نظام‌های حقوقی غربی است، این موارد کاملاً آشکار است.

«کانت» به‌عنوان یکی از فیلسوفان اصلی فلسفه حقوق غرب، نگاهش به زن این است که زن به هیچ عنوان نمی‌تواند اهل تدبیر، مدیریت، خرد و تفکر باشد و باید فقط زیردست باقی بماند. این موضوع نشان‌دهنده آن است که نگاه اندیشمندان غربی در این خصوص باعث شد که پس از سال ۱۸۷۰ میلادی، ظهور و بروز یک نحله و نهضت فکری به نام فمینیست شکل بگیرد که برای رسیدن به آزادی کاذب، همه باور‌های متفکّران و فیلسوفان غربی را تخریب و با آن مقابله می‌کند و این افراط و تفریط در تبیین هویت زنان و شخصیّت آن‌ها در غرب، زنان را به ورطه نابودی می‌کشاند.

برای اینکه نگاه غرب و گفتمان غربی درباره منزلت زن تبیین شود، آرای «فریدریش ویلهلم نیچه» فیلسوف آلمانی را مورد بررسی قرار می‌دهیم که در سال ۱۸۴۴ میلادی متولّد شده است. نیچه اهانت‌های زیادی را به شخصیّت زنان می‌کند و نگاه تحقیرآمیزی به آنها دارد. از نظر او زن، حیوانی با گیسوان بلند و عقلی ناقص است و معتقد است که زنان، فقط برای تأمین نیاز‌های مادّی و جنسی خودشان تلاش می‌کنند و هدایتگری، تفکّر و ویژگی‌های عقلانی در زنان وجود ندارد.

نیچه اَبَرانسان را اینطور معرّفی می‌کند که اَبَرانسان دارای اندیشه، رشد، فکر و حرکت رو به جلو است و زن به دلیل نداشتن عمق در کلامش، نمی‌تواند یک اَبَرانسان باشد. امّا نیچه در یک تناقض در جای دیگر، زن آرمانی را زنی می‌داند که تربیت‌کننده اَبَرانسان باشد.

اینجا سوال ایجاد می‌شود که زنی که از نگاه نیچه، دارای قدرت تعقّل و هدایت‌پذیری نیست، چگونه می‌تواند اَبَرانسان تربیت کند و این تناقضی است که نیچه به آن دچار می‌شود که در کتاب چنین گفت زرتشت و در کتب دیگرش، صریحاً این موضوع را مطرح می‌کند که زنان، قوای عقلانی عمیق ندارند و طبیعت انسان‌هایی مثل زن، فقط برای انحراف اخلاقی، ارضای غرایز جنسی و کینه‌توزی است. کتاب‌های مختلفی از نیچه مثل انسان بسیار انسانی، چنین گفت زرتشت، زایش تراژدی و فراسوی نیک و بد منتشر شده است که این کتاب‌ها، دیدگاه نیچه درباره زن را مشخص می‌کنند.

طرفداران آزادی زنان در غرب چه دیدگاهی دارند؟

گروهی از طرفداران آزادی در غرب که معتقد به لیبرالیسم هستند، به دنبال تحقّق آزادی مطلق انسان و روابط بی‌مرز و فاقد اخلاق و چهارچوب یک انسان‌اند. در بین دیدگاه لیبرال‌ها، دیدگاه لیبرال‌ترین‌ها را می‌بینیم. لیبرال‌ترین‌ها، حتّی در ساحت‌های روابط خانوادگی و شئون زندگی انسان، انقدر آزادی را فراتر از مرز تعریف می‌کنند که برای حاکمیت هم حق ورود به نهاد خانواده را قائل نیستند و بر این باورند که خانواده، از مرز‌های آزادی نامحدودی برخوردار است.

بدیهی است که در نگاه لیبرالیستی، آزادی به معنای عبور از مرز‌های اخلاقی، اعتقادی و تجاوز به حریم طرف مقابل است. با این تفاوت که انسان‌ها حق دارند به هر صورتی که مایل هستند زندگی کنند، قانون‌شکنی کنند و تابع هیچ ضابطه، قانون و دستوری در نظام اخلاقی، اجتماعی و در تعامل با مردم نباشند. این آزادی به این معنا است که انسان اختیار هرگونه تغییر، تصمیمی را دارد. بدیهی است که حتّی در نظام‌های دموکراسی و غربی هم برای مدل حضور در جامعه، مقرّراتی تعیین می‌شود و انسان‌ها باید به قانون احترام بگذارند و این لیبرالیسم به معنای آزادی مطلق، چه برای مردان و چه برای زنان، شکستن مرز‌های انسانی و اخلاقی را به دنبال دارد.

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به دلیل اجتماعی بودن، نمی‌توانیم بدون افراد جامعه به زندگی ادامه دهیم و برای برای برقراری امنیّت، نظم و یک رابطه دوسویه با افراد جامعه به قانون نیاز داریم و آزادی ما تا اندازه‌ای قابل قبول است که باعث سلب امنیت، اختیار و آزادی دیگران نشود. بنابراین آزادی ما بی حدّ و حصر نیست و این آزادی چه در زمینه اندیشه و فکر و انتخاب، چه در زمینه مسائل اقتصادی و چه در زمینه اخلاقی و پوشش، باید دارای ضوابط باشد.

لیبرال‌ها زمانی که پدیده آزادی زنان را مطرح کردند، در آرا و عقاید «مری ولستون کرافت»، «بتی فریدان»، «جودیت باتلر»، «سیمون دو بووار»، «جیمز میل» و امثالهم، در می‌یابیم که هدف اینها از آزادی، برقراری روابط غیراخلاقی در جامعه است. چراکه تا پیش از این حتّی در آمریکا و اروپا، برقراری روابط نامشروع عمل مجرمانه محسوب می‌شد و غربی‌ها با مطرح کردن آزادی زنان و به دنبال آن مالکیّت بر بدن، آزادی صنعت روسپیگری در جامعه را ترویج کردند و رواج روابط نامشروع و فرازناشویی و همچنین آزادی در نحوه پوشش و تعامل در جامعه، جامعه غرب را به یک نوع از هم گسیختگی اخلاقی و اعتقادی کشانید و افول خانواده را در پی داشت.

چراکه به دنبال ترویج لیبرالیسم جنسی، امروز در دنیای غرب ما شاهد آنارشیسم جنسی به معنای هرج و مرج جنسی هستیم. این موضوع دارای آثار وضعی است و می‌تواند آینده انسان‌ها را در معرض خطر قرار دهد. ترویج روابط نامشروع و در پی آن تولد فرزندان نامشروع، امنیّت اخلاقی و انجام کارهای نیک را در جامعه به خطر می‌اندازد. میل به بدی، کینه توزی و انتقام در نسل آینده به وجود می‌آید. اما نسل مطهّر، نسل مهذّب، نسلی که پاک است و طهارت دارد، قطعاً هرکجای دنیا که باشد، می‌تواند آینده جامعه بشری را در راه درست بسازد.

امروز به اسم آزادی زنان، آن‌ها را وارد یک صنعت اقتصادی کرده‌اند، همانطور که در دنیا پدیده شوم روسپیگری به‌عنوان یک صنعت خطاب می‌شود. به این دلیل که برای دست‌های پشت پرده، سود اقتصادی زیادی دارد. زنان به‌عنوان منابع اقتصادی سرمایه‌دار، در دنیا معرّفی می‌شوند. کارگران بی‌‌جیره و مواجبی که هم بردگی جنسی می‌کنند و هم به دستمزد کم راضی هستند و هم از زیبایی‌های آنها می‌توان برای فروش کالا‌ها استفاده کرد. کما اینکه در خیابان‌ها، فرودگاه‌ها و در کشورهای اروپایی و آمریکایی، شاهد تصاویر مستهجنی هستیم که به اسم آزادی زن، زنانگی زن را می‌فروشند و زن به‌عنوان کالای اقتصادی معرفی می‌‌شود.

این آزادی در نظام‌های دینی و فرهنگ اسلامی چگونه مدنظر قرار گرفته است؟

آزادی برای زن جزو حقوق اساس او محسوب می‌شود. در تعالیم دینی ما، آزادی برای مرد و زن وجود دارد و هر دو از آزادی برخوردار هستند. آزادی اندیشه، انتخاب، همسر و تصمیم‌گیری‌‌ها و کنشگری‌‌های اجتماعی، نمونه‌هایی از آزادی‌هایی هستند که وجود دارند. در تعالیم ما آزادی به معنای اینکه انسان از مرز‌های اخلاقی عبور نکند اما حق انتخاب و تصمیم‌گیری داشته باشد، نه تنها وجود دارد بلکه توصیه شده است و در آیات در قالب «افلا تتفکّرون» و «افلا یتدبّرون» قرآن ما را به این تدبّر دعوت می‌کند و این موضوع فراجنسیّتی است.

آزادی در نهاد خانواده دین مدار، یک موضوع فراجنسیّتی است. آزادی مرد تا آنجایی است که امنیّت روانی افراد خانواده وامنیّت اخلاقی، را به مخاطره نیاندازد و عاطفه و نیاز‌های اقتصادی و جنسی افراد خانواده به درستی و در یک فضای پاک تأمین شود. آزادی زن هم به همین صورت است. تفاوت اساسی در حقوق زن و مرد در این زمینه وجود ندارد. جالب اینجاست که در ادوار گذشته اروپای قدیم، زنان با پوشش بلند، کلاه بر سر و تحت عنوان لباس‌های کلئوپاترایی، کاملاً پوشیده بودند و فقط بخش کوچکی از مو‌ها و صورت پیدا بود، امّا در یک حلقه مفقوده تاریخی، متأسفانه عریانی و برهنگی جزوی از سبک زندگی غربی مطرح می‌شود و هرچه انسان‌ها برهنه‌تر باشند، آنها را متمدّن‌تر معرفی می‌کنند. درحالی‌که نماد تمدّن و فرهنگ، فرهیختگی، التزام به اخلاقیّات و رفتار‌های متجانس و موزون و متعادل است، نه رفتار‌های ناهنجار و غیر متعادل و دنیای غرب برای به چالش کشیدن باور‌ها و اعتقادات انسان‌ها در جوامع مسلمان و غیرمسلمان، با ترویج برهنگی و با تشکیل جلسات متعدد لابی صهیونیست‌ها، در کانون‌های سرّی فراماسونری، پدیده کابالیسم به معنای ژنده‌پوشی و پاره پوشیدن و لباس‌‌های پاره را در دنیا مد کردند و افراد باید بابت این لباس‌های پاره و پوسیده، هزینه‌‌های گزافی بپردازند. این یکی از مظاهر تولید گفتمان نادرست است که برای شکل‌گیری یک الگوی رفتاری نامتجانس و نامتعارف در دنیای غرب برای زنان، دختران جوان و مردان جوان به وجود آمده است.

زمانی که متفکّران غربی پدیده آزادی زنان را تبیین می‌کنند، مثلاً سیمون دو بووار که رهبر فمنیست‌های جهان است در سال ۱۹۴۷، کتاب جنس دوّم را به نگارش درمی‌‌آورد و در آنجا بیان می‌کند که تا زمانی که زنان به آزادی مطلق جنسی نرسیده‌اند و مفهوم مادری، همسری و وفاداری وجود دارد، زنان نمی‌توانند به آزادی مطلق جنسی برسند و باید با پدیده تعهّد، وفاداری، ایثار و گذشت مبارزه کرد و از سوی دیگر پدیده رفتار‌های غیراخلاقی را بین افراد خانواده ترویج کرد.

براساس عقاید سیمون دو بووار، سینگل کلاب‌ها در دنیای غرب تشکیل شد که زنان هم بتوانند مادری کنند هم بتوانند دو الی سه روز در طول هفته از روابط آزاد جنسی بدون التزام جنسی به همسر، برخوردار شوند و در حقیقت این موضوع همان ترویج روابط روسپیگری بود و این بیانگر این موضوع است که زنان در مجامع غربی اجازه برهنگی دارند، اما مرد اگر در جامعه عریان ظاهر شود، مورد موأخذه قرار می‌گیرد. پس مشخّص است که پدیده پوشش عریان و نیمه عریان در کشورهای غربی، ملتزم کردن زنان به حیا­زدایی و عفاف­ زدایی و رفتار‌های فرازناشویی جهت برهم زدن موازنه مادری، همسری و فرزندی است.

الگوی نظام جمهوری اسلامی ایران با عنایت به آنچه که در مورد جایگاه زن در نظام دینی و اسلامی تصریح کردید چگونه باید باشد؟

رهبر معظم انقلاب تأکید دارند که ما الگوی اول غربی و الگوی زن در شرق سنّتی را نمی‌خواهیم و الگوی ما الگوی سوّم است. ایشان دو سال پیش در دیدار بانوان، موضوعی را مطرح کردند و فرمودند، در این الگو زنان خانه‌نشین نیستند، دارای کنش‌گری هستند، مادری و خانه­‌داری می‌کنند و وظایف همسری خود را انجام می‌دهند، تحصیل می‌کنند و مدیر این برنامه‌­ریزی و سیاست‌گذاری در نهاد خانواده، زن است و اسلام این اختیار را به زنان داده است. ما زن خانه‌دار می‌خواهیم نه زن خانه‌نشین. در الگوی سوّم، زنان دارای مبانی رفتاری و چهارچوب اخلاقی و اعتقادی هستند و فرزندان خود را دوست دارند و به همسرشان خیانت نمی‌کنند.

اصل مهرورزی در الگوی سوّم، در دستان مادر است. اصل فرزندآوری و چند فرزندپروری در ایده و فکر و قلب مادر خَلَجان می‌کند و به همین دلیل است که مادر با نشاط، برنامه‌ریز و متوکّل به خدا، مادری است که هم تحصیل کرده و هم مادری کرده است، هم چند فرزندپروری را تجربه می‌کند و هم به فرزندانش درس مقاومت، استقامت، اخلاق و رفتار را آموزش می‌دهد. هم در کنار همسرش بانویی نمونه، مونس و مشاوری در دردها، مشکلات و شادی‌ها و لبخندها است. این الگوی سوّم است که ما باید این مطلب را از دنیای غرب مطالبه‌گری کنیم نه اینکه منتظر بمانیم که آنها سوأل کنند، شبهه مطرح کنند و ما به شبهات پاسخ دهیم.

حقوق اساسی زن و مرد در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، برابر است. چراکه صحبت‌های ایشان، منطق و پشتیبانش، قرآن کریم است. این قرآن کریم است که حقوق زن و مرد را برابر می‌داند. خداوند متعال در آیه ۳۵ سوره مبارکه احزاب، ده مؤلفه انسان کامل را معرّفی می‌کند که این ده مؤلفه در زن و مرد مشترک است و زنان می‌‌توانند در عرصه‌‌های مختلف اخلاقی، اقتصادی، عرفانی، معرفتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، کنش‌گری کنند و عبد مخلص خدا باشند و به درجات بالای ایمانی و سلم رفتاری و سلم معنوی برسند. انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات، این رسیدن به مدارج سلمی و مدارج ایمانی، دو مؤلفه از ده مؤلفه‌ای است که خداوند در آیه ۳۵ سوره احزاب معرّفی کرده است.

ما متقاضی مطالبه حق زنان مظلوم در جهان هستیم. زن باورمند و هدفمند، بانویی است که همه وظایف خودش را مدیریت و افراط و تفریط نمی‌کند. او بانوی درخشنده‌ای خواهد بود که الگوی خود را حضرت صدیقّه اطهر سلام‌الله‌علی‌ها قرار می‌دهد که در زمینه‌‌های مختلف به برتری رسید و اسوه‌‌ی همه انبیاء و اولیایی شد که مرد هستند.

KHAMENEI.IR