بانویی که پیوند ریه را در ایران پایه‌گذاری کرد

این گزارش درباره بانوی تأثیرگذار در ارتقای اهدای عضو در ایران است که به‌عنوان بانوی برتر جهان در سی‌امین کنگره بین‌المللی پیوند اعضا شناخته شده است.

او از سال ۱۳۷۹ با آغاز فرایند پیوند ریه در کشور، تلاش کرده است تا ایران را به سمت‌وسویی متفاوت سوق دهد و از این طریق مانع از دفن اعضای سالم بیماران مرگ مغزی شود تا بتوانند حیات‌بخش انسان‌های دیگر باشند.

فرهنگ اهدای عضو با تلاش‌های این بانو و همراهانش به‌تدریج در کشور جا افتاده و در کنار سایر فعالان این حوزه، توانسته ایران را به جایگاه نخست اهدای عضو در آسیا برساند.

«کتایون نجفی‌زاده» نامی است که در طول ۲۵ سال گذشته همواره در فرایند اهدای عضو درخشیده و همچنان در تلاش است تا ایران را به جایگاه ایده‌آل اهدا برساند.

افتخارات این بانوی ایرانی تنها به خدمات ارزنده‌اش در کشور محدود نمی‌شود؛ او به‌عنوان عضو هیئت‌مدیره انجمن جهانی اهدای عضو و رئیس کارگروه ارتقاء اهدا در سطح جهانی، اقدام‌های مؤثری برای ارتقای فرهنگ اهدای عضو در کشورهای مختلف انجام داده است.

در این گفت‌وگو، گزیده‌ای از فعالیت‌های دکتر نجفی‌زاده، فوق‌تخصص بیماری‌های ریه و مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان را ارائه می‌دهیم تا نشان دهیم چرا خانم دکتر به‌عنوان بانوی نخست دنیا در فعالیت‌های اهدای عضو شناخته شده و اهدای عضو در حال حاضر چه مسیری را طی می‌کند.

بانویی که پیوند ریه را در ایران پایه‌گذاری کرد

پس از بازگشت از کانادا به ایران، تصمیم گرفت پیوند ریه را در کشور راه‌اندازی کند. او با تأسیس کلینیک پیوند در بیمارستان مسیح دانشوری، این کار را آغاز کرد و بیماران به‌تدریج وارد لیست انتظار شدند. اما باوجود افزایش روزافزون بیماران در این فهرست، تعداد مرگ‌های مغزی معرفی‌شده به‌قدری کم‌بود که بسیاری از منتظران جان خود را از دست می‌دادند. به‌طوری که از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ تنها ۶ پیوند انجام شد. این وضعیت ناامیدکننده دکتر نجفی‌زاده را بر آن داشت تا چاره‌ای بیندیشد.

او می‌گوید: وقتی دیدیم بیمارانمان شانس زیادی برای زنده‌ماندن ندارند، در سال ۸۳ خودمان وارد عمل شدیم و حوزه اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را راه‌اندازی کردیم تا تمام مراحل پروسه مرگ مغزی و اهدای عضو را مدیریت کنیم.

مسئولیت شناسایی مرگ‌های مغزی، مراقبت از بیمار، رضایت گیری از خانواده، انجام کارهای قانونی و در نهایت رسیدن به مرحله اهدا، به گونه کامل بر عهده ما بود و ما از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردیم. اما بعد از مدتی متوجه شدیم که مردم شناخت کافی نسبت به مرگ مغزی ندارند و برای تحقق اهدافمان باید به‌شدت روی فرهنگ‌سازی تمرکز کنیم.

 این کار با جدیت پیگیری شد و به همت همکاران، به‌ویژه دکتر قبادی، روی فرایند رضایت گیری از خانواده‌های مرگ مغزی که ترکیبی از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و علم ارتباطات است، کار کردیم. تا سال ۹۲ به پیشرفت قابل‌توجهی رسیدیم و توانستیم با آمار ۹۶/۳، رتبه اول دنیا در رضایت گیری از خانواده‌ها را به دست آوریم.»

دکتر نجفی‌زاده ادامه می‌دهد: «ما فهمیده بودیم که به لحاظ علمی چگونه باید خانواده‌ای که عزیزش را ازدست‌داده، آگاه کنیم تا نه‌تنها آزرده نشوند، بلکه قدردان این فرصت باشند که اعضای بدن عزیزشان زیر خاک نمی‌رود و می‌تواند نجات‌دهنده جان انسان‌های دیگر باشد.»

از فرهنگ‌سازی تا حمایت از بازماندگان؛ همه برای جان بخشیدن

از سال ۹۲، اهدای عضو در سطح کشور گسترش یافت و دو سال بعد، باتوجه‌به نیاز به فرهنگ‌سازی و مددکاری بیشتر، انجمن اهدا عضو ایرانیان تأسیس شد. این انجمن که به مدیریت دکتر نجفی‌زاده فعالیت می‌کند، با تلاش در زمینه‌های مختلف در پی نجات جان انسان‌های بیشتری است.

در حال حاضر، از میان ۵ تا ۸ هزار مرگ مغزی در طول سال، تنها اعضای بدن ۱۰۰۰ نفر اهدا و پیوند می‌شود و باید با فرهنگ‌سازی و استفاده از الگوهای کشورهای دیگر، این آمار را بهبود بخشید.

دکتر نجفی‌زاده توضیح می‌دهد: «علاوه بر فرهنگ‌سازی، حمایت از خانواده‌های اهداکننده از مهم‌ترین اقداماتی است که انجمن اهدای عضو ایرانیان همواره در دستور کار داشته است. زیرا در بسیاری از موارد، افرادی که دچار مرگ مغزی می‌شوند، از اقشار ضعیف جامعه هستند و از وسایل ایمن استفاده نمی‌کنند.

 بنابراین، حمایت از خانواده‌های آن‌ها باید موردتوجه قرار گیرد. ما در این راستا به مباحثی چون اشتغال‌زایی، حمایت مالی برای راه‌اندازی کسب‌وکار، برقراری بیمه‌های تکمیلی و توجه به نیازهای روحی (کلاس‌های سوگ درمانی، اردوهای تفریحی و…) پرداخته و با همکاری انجمن‌های دیگر وارد عمل شده‌ایم.»

او اضافه می‌کند: «برای مثال، اگر مشاهده کنیم که خانمی به خیاطی علاقه دارد، از آموزش تا تهیه ابزار کار و ایجاد بازار فروش را برای او فراهم کرده‌ایم. یا برای فرد دیگری، خانه‌ای دوطبقه تهیه کرده‌ایم تا در یک‌ طبقه زندگی کند و در طبقه دیگر بقالی خود را راه‌اندازی کند.

 هدف ما از این حمایت‌ها این است که به‌جای ارائه ماهی، ماهیگیری را به این افراد بیاموزیم تا بدون وابستگی مالی به دیگران، روی پای خود بایستند و رنج ازدست‌دادن سرپرست خانواده برایشان کمتر شود.»

فارس