بانویی که محله متفاوت در تهران ایجاد کرد

ساکنان یک گوشه پایتخت، دلسوز محله‌شان هستند، به خانه‌ هم می‌روند به سالمندان سر می‌زنند و کارهای بسیار دیگری که همه را با هم و در کنار یکدیگر انجام می‌دهند تا محله‌ای شاد و پرنشاط داشته باشند. در ادامه با خواندن این گزارش حتماً تصدیق خواهید کرد که این محله نه تنها در تهران، شاید […]

ساکنان یک گوشه پایتخت، دلسوز محله‌شان هستند، به خانه‌ هم می‌روند به سالمندان سر می‌زنند و کارهای بسیار دیگری که همه را با هم و در کنار یکدیگر انجام می‌دهند تا محله‌ای شاد و پرنشاط داشته باشند. در ادامه با خواندن این گزارش حتماً تصدیق خواهید کرد که این محله نه تنها در تهران، شاید حتی در ایران هم کم‌نظیر است.

در محله‌ امیرآباد، ساکنان خیابان ۱۴، همسایگان از حال و احوال محل زندگی خود باخبرند و دلسوز محله‌اند و نسبت به محل سکونت خود بی‌تفاوت نیستند. درست مثل «زهرا محمدنژاد» یکی از ساکنان این خیابان که ۱۴ سالی می‌شود یک تنه تلاش می‌کند تا محله‌اش را به معنای واقعی محله کند؛ جایی که اهالی از همسایگی و بودن با هم شاد باشند و آنچه را که برای خود می‌خواهند برای محله هم بخواهند. او می‌گوید: «سال‌ها پیش تلاش می‌کردم برنامه‌هایی را اجرا کنم تا محله‌ای شاد و سالم داشته باشیم. ولی الان مدتی است که یک خیابان را مبنا گرفته‌ام و برنامه‌هایی را در آن با کمک خود ساکنان اجرا می‌کنم که بتوانیم با کمک هم به اهداف‌ داشتن محله‌ای پویا و شاد، برسیم. وقتی مردم با گوشت و پوست‌شان احساس کنند کاری که می‌کنند به نفع‌شان هست خودشان با تمام توان مشارکت می‌کنند و نسبت به محل زندگی‌شان دل می‌سوزانند.»

دست در دست هم تا آبادانی

همه اهالی به زهرا خانم اعتماد کامل دارند و این اعتماد سرمایه‌ای است که در سال‌ها به دست آمده است. آن هم وقتی که اهالی دلسوزی‌اش را برای تک تک ساکنان، داشته‌ها و امکانات محله دیدند. وقتی می‌خواهد برنامه‌ای اجرا کند آن را در گروه‌های پیام‌رسانی که به همین منظور تشکیل داده قرار می‌دهد و با کمک خود اهالی برای محله کار می‌کند. طرح خشکاله، فراخوان کمک به ساکنان نیازمند، برگزاری دورهمی‌های خانوادگی، کلاس‌های رایگان نقاشی و برنامه‌های بسیار دیگر که همه آنها با مشارکت و همت اهالی خوب و صمیمی این خیابان برگزار می‌شود.

 

 

اینجا سالمندان احساس تنهایی نمی‌کنند

سالمندان بسیاری در منطقه۶ زندگی می‌کنند. خیابان ۱۴ امیرآباد هم به تبع سالمندنشین است، اما سالمندان اینجا منزوی و خانه‌نشین نیستند. آنها در برنامه‌های جمعی این خیابان مشارکت فعال دارند و از این بابت هم خوشحالند. چند نفری پای ثابت برنامه‌ها هستند، آشپزی می‌کنند، شیرینی می‌پزند و در مناسبت‌های مختلف از مهمانان‌ این خیابان پذیرایی می‌کنند. گاهی در بازارچه‌های کوچکی که خودشان راه می‌اندازند، دستپخت‌های‌شان را عرضه و حتی درآمد کوچکی کسب می‌کنند.

در این میان برخی هم هستند که به دلیل مشکلات ناشی از کهنسالی تنها تفریح هر روزشان این است که لب پنجره بنشینند و خیابان و رفت‌وآمد آدم‌ها را تماشا کنند. اینها همان‌هایی هستند که فرزندان‌شان معمولاً در خارج از ایرانند و تنهایی مهمان روزها و شب‌های‌شان شده است. اما این گروه از سالمندان در این خیابان فراموش نشده‌اند. اهالی خوب اینجا با مناسبت و بی‌مناسبت به آنها سر می‌زنند تا گوشه‌نشین و افسرده نشوند. چند نفری هم ۲روز در هفته در ساعت‌های مشخص به دیدارشان می‌روند. با هم می‌نشینند، حرف می‌زنند، شعر و ترانه می‌خوانند، از صمیم قلب می‌خندند و…

محمدنژاد می‌گوید: «همین که این سالمندان به ما اعتماد و در خانه‌شان را به روی ما باز می‌کنند، مایه خوشبختی و سرمایه‌ای است که تلاش می‌کنیم آن را حفظ کنیم. در این دورهمی‌ها، هم از حال همسایه سالمندمان باخبر می‌شویم و هم اگر مشکلی برایش پیش بیاید تا آنجا که از دست‌مان برآید برطرف کنیم. کلاس‌های قرآن‌خوانی هم تا قبل از شیوع ویروس کرونا در خانه شهروندان سالمند برگزار می‌شد که به دلیل ترس از بیماری فعلا تعطیل شده اما به‌زودی دورهمی‌های قرآنی اهالی هم روبه‌راه می‌شود.»

همه درختان خیابان ۱۴ شناسنامه ‌دارند

اول تا آخر محله امیرآباد پر است از درختانی سرسبز که ردیف به ردیف هم قرار گرفته و سایبانی برای روزهای گرم اهالی فراهم می‌کند. خیابان ۱۴ هم از این سایبان سبز بی‌بهره‌نیست. تنها تفاوت درختان اینجا با دیگر خیابان‌های منطقه این است که همه درختان شناسنامه دارند و صاحب اسم و رسم هستند؛ درخت شادی، دوستی، برادری و… این اسامی با روبان‌های زیبا بر تن درختان سنجاق شده است. در کنار آن اهالی با وسایل بازیافتی شکیل ظرف‌هایی کوچک ساخته و کنار درختان گذاشته‌اند و از رهگذران می‌خواهند که زباله‌هایی مثل فیلتر سیگار را درون آنها بریزند تا فضای این خیابان با زباله‌ها نازیبا نشود. محمدنژاد می‌گوید: «یکی از اهالی فرهیخته ایده را در اختیار ما قرار داد. ما هم اجرا کردیم. از این به بعد کار را هم اهالی به عهده دارند. مواظب هستند که مبادا آبیاری درختان کم و زیاد نشود. نظافت پای درختان و فضای سبز عقب نیفتد و…»

او می‌افزاید: «صفر تا صد همه این کارها را ما با همراهی و کمک اهالی انجام می‌دهیم و از هیچ نهاد و سازمانی هم کمک نمی‌گیریم چون معتقد هستیم‌ کاری که مردم خودشان انجام دهند و بیافرینند در تداوم اجرای آن مصمم‌ترند.»

اتوبوس شادی و نقاشی‌های مادر و کودک

از دیگر کارهایی که در این محله انجام می‌شود، راه‌اندازی اتوبوس شادی در خیابان‌های محله است. اتوبوسی که در خیابان راه می‌افتد در حالی که مادر و فرزندش مسافر آن هستند، آهنگ‌های شاد و کودکانه پخش می‌شود و مسافران را تا ایستگاه بعد همراهی و لحظه‌های شادی برایشان خلق می‌کند. محمدنژاد می‌گوید: «تقریباً بیشتر اهالی این خیابان در گروه واتساپی ما عضو هستند و قبل از اجرای برنامه به آنها اطلاع‌رسانی می‌کنیم. این برنامه را هم برای مادر و کودک اجرا می‌کنیم و اهالی استقبال خوبی از این برنامه داشتند.»

تقریباً بیشتر کارها در این خیابان با نگاه به مادران و فرزندان‌شان برگزار می‌شود تا بهانه‌ای برای مشارکت نکردن اهالی وجود نداشته باشد، مثل کارگاه‌های نقاشی که یکی از همین اهالی به نام «مریم موسوی» برگزار می‌کند. او که استاد دانشگاه است و ۴۶ ساله، به بچه‌ها و مادرهای‌شان رایگان نقاشی آموزش می‌دهد. موسوی می‌گوید: «اگر یکی از مادرها توانایی خرید بوم نقاشی را نداشته باشد با اعلام یک فراخوان در گروه‌های خصوصی خودمان برایش بوم و ابزار نقاشی را تهیه می‌کنیم و به عناوین مختلف به او هدیه می‌دهیم تا کنار فرزندش نقاشی بکشد. گاهی حتی برای آثار خلق شده نمایشگاهی در خود محله برگزار می‌کنیم و نقاشی‌ها را در خیابان به معرض نمایش می‌گذاریم تا بچه‌ها به ادامه راه تشویق شوند.»

محله یعنی جایی که اهالی خوشحال باشند

بیشتر ساکنان خیابان ۱۴ امیرآباد برای محل زندگی‌شان دل می‌سوزانند و تقریباً همه تلاش‌شان را می‌کنند تا سهمی در بهتر کردن وضعیت آن داشته باشند، مثل «مژده ایزد» و «فائزه خوشرنگ» که هم شاعر است، هم فعال محیط‌زیست. خوشرنگ طرح خشکاله را مدتی است با کمک خانم‌های محل اجرا می‌کند، طرحی که به گفته او در صورت موفقیت به نفع محیط‌زیست شهر و محله خواهد بود. در کنار آن سعی می‌کند خشکاله های جمع‌آوری شده را به دامداران بفروشد تا این کار ساکنان، نفع مادی هم برایشان داشته باشد. خوشرنگ می‌گوید: «محله یعنی همین، یعنی جایی که اهالی از بودن در کنار هم خوشحال باشند و هرکدام سهم خود را در بهتر شدن اوضاع و احوال محله‌شان تا آنجا که در توانشان هست ایفا می‌کند.»

محمدنژاد هم این گفته را تأیید می‌کند و ادامه می‌دهد: «محله زمانی بهترین جا برای زندگی است که من به‌عنوان یک مادر به فرزند خودم القا نکنم که اینجا جایی برای زندگی نیست و اگر می‌خواهد زندگی بهتری داشته‌باشد باید برود و در کشوری غریب ساکن شود. ما به‌عنوان ساکنان یک محله باید خودمان دست روی زانو بگذاریم و بلند شویم و بهترین چیزها را بسازیم برای خودمان و همسایه‌مان و اگر کم و کسر بود ایجادش کنیم. نباید بگوییم چون مسئولان‌کاری نمی‌کنند پس هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. همه جای دنیا مشکلات کم و زیاد هست، فقط باید خواست و حلش کرد.»

او ادامه می‌دهد: «وقتی خودمان محله‌مان را بهترین جا برای زندگی و بتوانیم به آن افتخار کنیم، آن وقت فرزندمان مهاجرت را تنها راه برای دستیابی به یک زندگی خوب نخواهد دانست و همین‌جا می‌ماند و برای‌آبادی آن تلاش می‌کند؛ همان چیزی که درباره فرزند خود من اتفاق افتاد. وقتی به او گفتند به کشور دیگری برود تا زندگی بهتری داشته باشد گفت از بودن در این شهر و این محله خوشحال است و آن را با هیچ جای دیگری عوض نمی‌کند.»

همشهری آنلاین