باغ کیانوش نوجوانان را با سینما آشتی داد

نوستالژی دسترسی کم به میوه موز در دهه ۶۰ به یک خاطره جمعی تبدیل شده است. یادمان می‌آید که نزدیکان وقتی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس سفر می‌کردند، موز را به عنوان میوه‌ای شاهانه سوغات می‌آوردند و این میوه جایگاه ویژه‌ای داشت.

حالا تصور کنید که فیلم نوجوانانه «باغ کیانوش» به کارگردانی رضا کشاورز حداد، بر اساس کتابی به همین نام از علی‌اصغر عزتی‌پاک، ساخته شده است. این فیلم که در دهه ۶۰ و در زمان جنگ تحمیلی روایت می‌شود، با بیان خلاقانه و فیلمنامه‌ای جذاب، توانسته نوجوانان نسل امروز را که به ندرت فیلم‌های مناسب سن‌شان را می‌بینند، جذب کند.

 در این فیلم، تمام نوجوانان به پیشبرد داستان کمک می‌کنند و هیچ قهرمان مشخصی وجود ندارد. اهمیت این فیلم در این است که پس از سال‌ها، شاهد یک اثر مناسب برای رده سنی نوجوانان بر پرده سینما هستیم؛ گروهی که به نظر می‌رسد چندان جدی گرفته نمی‌شوند و خوراک فرهنگی مناسبی ندارند. اکران «باغ کیانوش» فرصتی بود تا با رضا کشاورز حداد (کارگردان)، محمد جواد موحد (تهیه‌کننده)، مهدی فریضه (بازیگر) و بازیگران نوجوان فیلم، ابوالفضل حسن‌خان‌پور و ابوالفضل ایوانی، درباره این اثر گفتگو کنیم.

کشاورز در پاسخ به دغدغه‌هایش در زمینه فیلم‌های نوجوان گفت: «من به این نوع فیلم‌ها علاقه‌مندم و معتقدم که باید کودک و نوجوان را از هم جدا کنیم. در این سال‌ها متوجه شدم که نمی‌توانیم برای نوجوانان به طور کلی فیلم بسازیم و هر فیلم نوجوان باید زیرژانر خاصی داشته باشد.

 نوجوانان ما در هر دهه با چالش‌های متفاوتی روبرو شده‌اند و امروز نوجوانان از انتخاب موسیقی تا نوع لباس خود، آزادی عمل بیشتری دارند. من از کار کردن با بچه‌ها لذت می‌برم و حدود ۱۵۰ روز را در پیش تولید و تولید با آن‌ها گذراندم. این تجربه برای من بسیار شیرین بود و امیدوارم ادامه‌دار باشد و در سینمای ایران بیشتر گسترش یابد.»

با توجه به این‌که ساختار فیلم اقتباسی در سینمای جهان معمولاً با ریسک همراه است، چرا به عنوان یک فیلم اولی سراغ اقتباس رفتید؟

من سینمای اقتباسی را به شکل متفاوتی می‌بینم و معتقدم که این نوع سینما امتیاز ویژه‌ای دارد. به‌خصوص در مورد «باغ کیانوش»، کتاب آن موضوعی فرامتنی داشت که به ذهنیت من کمک می‌کرد. این کتاب مخاطبان هدف خود را به خوبی جذب کرده و از آن‌ها رضایت کسب کرده است. این موضوع به من که قرار بود برای این ژانر فیلم بسازم، کمک زیادی کرد. وقتی به سراغ چنین کتابی می‌روید، مزایایی دارد؛ چرا که نویسنده چکش‌کاری‌های روایی را انجام داده و شما به عنوان نویسنده و کارگردان باید ارزش افزوده‌ای به آن اضافه کنید.

 در سینمای ایران که معمولاً به متن‌ها توجه زیادی نمی‌شود، اقتباس می‌تواند یک پناهگاه باشد و «باغ کیانوش» نیز همین مسیر را طی کرده است. من خودم را در مواجهه با مخاطب هدف قرار دادم و بررسی کردم که اگر قرار است به دهه ۶۰ پل بزنیم، تا چه اندازه مورد قبول واقع می‌شود.

شما از کتابی اقتباس کردید که در فضای دهه ۶۰ روایت می‌شود و برخی معتقدند نوجوان امروزی با نوجوان دهه ۶۰ تفاوت زیادی دارد. آیا از این موضوع هراسی نداشتید؟

کشاورز: این موضوعی است که بسیاری از افراد از بیرون مطرح می‌کنند و برخی از آن‌ها شناخت کافی از قشر نوجوان و دنیای آن‌ها ندارند. من به عنوان کسی که با این قشر زندگی کرده‌ام، وقتی متن را می‌نوشتم، از نوجوانان روستا و شهر بازخورد می‌گرفتم و داستان فیلم را به صورت سریالی تعریف می‌کردم تا ببینم آیا منتظر ادامه داستان هستند یا خیر. این فقط بازخورد نبود و کارهای دیگری هم در این زمینه انجام دادم. از کسانی که چنین نظری دارند، خواهش می‌کنم یک بار در سالنی پر از نوجوانان بنشینند.

 ما در شهرهای مختلف مانند مشهد، اصفهان، تهران و تبریز این تجربه را داشتیم و بازخورد مثبتی از نوجوانان حاضر در سالن گرفتیم. من قبول دارم که نوجوان امروز نه تنها نسبت به دهه ۶۰ بلکه حتی نسبت به سال گذشته هم تفاوت دارد. باید با نوجوانان در ارتباط مداوم باشیم تا متوجه شویم ذائقه مخاطب به کدام سمت حرکت می‌کند.

همچنین، نوجوانان با چالش‌های مختلفی روبه‌رو هستند؛ برخی دچار انفعال، برخی وسواس و اجبار و برخی دیگر به انحراف کشیده می‌شوند. بیشترین چالشی که نوجوانان ما با آن درگیر هستند، وسواس و اجبار است که بیشتر به خانواده‌های آن‌ها برمی‌گردد.

در خانواده‌ها، صحبت‌هایی درباره موضوعات مختلف انجام می‌شود که ممکن است نوجوان را از نظر اعتقادی، سیاسی و… دچار وسواس کند. این وسواس می‌تواند به تعصب فکری منجر شود و اگر این تعصب ادامه پیدا کند، در آینده عواقب جدی خواهد داشت؛ مانند خانواده‌ای که نوجوان را مجبور می‌کند در کنکور در یک مکان خاص قبول شود.

 اما می‌توانم با اطمینان بگویم که افرادی که این انتقادها را مطرح می‌کنند، به دنیای واقعی و چالش‌های نوجوانی نزدیک نشده‌اند. جالب است که بسیاری از این افراد می‌گویند آثار نوجوانانه جهانی را می‌بینند، اما مطمئنم که غیر از سریال «چهارشنبه» تیم برتون چیز دیگری را تماشا نکرده‌اند.

آقای کشاورز، آیا به همین دلیل رگه‌های فانتزی را به فیلم اضافه کردید؟ چرا از عناصر فانتزی استفاده کردید؟ آیا داستان کتاب کشش لازم برای تبدیل به یک اثر سینمایی را نداشت یا دلیل دیگری داشت؟

 

کشاورز: تخیل عنصر بسیار مهمی برای نوجوانان است. سینما برای این بچه‌ها از یک مسیر خیال‌انگیز عبور می‌کند. برای شخصیت‌پردازی مکانی مانند باغ کیانوش، عنصر تخیل به بهترین شکل با مواجهه با یک بدمن واقعی عمل می‌کند.

کتاب ظرفیت این کار را داشت و ما هم از این ظرفیت استفاده کردیم. البته تصورات بچه‌ها در فیلم از باغ کیانوش بیشتر از این‌ها بود و ما مجبور شدیم بخش‌های انیمیشن و کروکی‌هایی که در فیلم وجود داشت را کاهش دهیم. تا جایی که دیدم داستان ظرفیت دارد و به اصل ماجرا لطمه نمی‌زند، سعی کردم از عناصر فانتزی استفاده کنم. به نظر من، عنصر فانتزی اهمیت زیادی دارد. وقتی تولیدات نوجوانانه در جهان را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که یا کاملاً فانتزی هستند یا به سمت آن حرکت می‌کنند.

می‌دانم نسخه کامل فیلم حدود ۱۳۰ دقیقه است. آیا قصد دارید روزی این نسخه کامل را منتشر کنید؟

کشاورز: فکر نمی‌کنم چنین اتفاقی بیفتد که روزی کل نسخه را منتشر کنیم. فیلم ۱۳۰ دقیقه بود و ما بخش‌های زیادی از آن را کوتاه کردیم. هرچند نسخه کامل هم بد نیست، اما استاندارد سینمای ایران به این شکل است.

به عنوان مثال، در هالیوود آثاری وجود دارند که زمان‌شان بیش از دو ساعت است، اما باکس پخش سینمای ایران اجازه نمی‌دهد بیشتر از یک مدت زمان محدود پخش داشته باشیم و مجبور شدیم دقایقی را حذف کنیم تا باکس پخش به مشکل نخورد.

یکی از ویژگی‌های فیلم‌های نوجوانانه این است که معمولاً یک شخصیت مشخص به عنوان قهرمان دارند، اما در «باغ کیانوش» قهرمان واحدی وجود ندارد. لطفاً درباره تعدد قهرمان‌های فیلم صحبت کنید.

 

کشاورز: در دنیا این موضوع رایج است که مانند فیلم‌های وس‌اندرسون چند قهرمان داریم که به داستان عمق می‌بخشد. این جزو همان ریسک‌هاست و با توجه به اینکه من گای ریچی را به عنوان کارگردان بسیار دوست دارم، برایم چالش بود که ببینم آیا می‌توانم این ژانر را ترکیب کنم، چون حال‌و‌هوای آن‌ها به هم نزدیک است.

درست است که ممکن است کمدی اکشن کمی خشن شود، اما متوجه شدم کارهای گای ریچی ظرفیت و تعدد پیرنگ دارند. تعداد شخصیت‌های فیلم از این هم بیشتر بود، اما متوجه شدیم که نمی‌توانیم ظرفیت بیشتری از آنچه در فیلم می‌بینید، اضافه کنیم و به همین دلیل به سمت قهرمان‌های گروهی پیش رفتیم.

موحد: نوجوانانی که فیلم ما را تماشا می‌کنند، از خانواده‌های مختلف و با قابلیت‌های گوناگون هستند. ما خیلی دوست داشتیم که هر نوجوان یا نونهالی که فیلم ما را می‌بیند، بتواند شخصیتی شبیه به خودش را در داستان پیدا کند و آرزو کند که جای او باشد. ما یک شخصیت قهرمان به نام علی داریم، اما جالب است که چند ماه قبل، گروه‌های مختلفی از نوجوانان را از شمال و جنوب شهر به‌صورت خصوصی جمع کردیم و فیلم را در باشگاه فیلم سوره اکران کردیم. برخی از آن‌ها می‌گفتند که دوست ندارند علی باشند و ترجیح می‌دهند مانند عباس، یعنی کسی که نقشه می‌کشد، باشند.

همچنین فیلم را برای بچه‌های کم‌توان جسمی هم اکران کردیم و بسیاری از آن‌ها دوست داشتند شبیه مجتبی، که معلول حرکتی است، باشند. از بین ۳۰ نفری که برای تماشای فیلم آوردیم، شش نفر آرزو داشتند که سلمان باشند و بتوانند با حیوانات ارتباط برقرار کنند و زبان آن‌ها را بفهمند. تمام این موارد در طراحی شخصیت‌ها لحاظ شده بود.

 یادم می‌آید که برخی نسبت به تعداد زیاد شخصیت‌ها در فیلمنامه انتقاد می‌کردند و می‌گفتند که باید به سه نفر کاهش یابد، اما ما می‌خواستیم وقتی یک دختربچه یا پسربچه با هر نوع جهان‌بینی فیلم را می‌بیند، بتواند خودش را در آن پیدا کند. همچنین تعداد زیادی از بچه‌ها دوست داشتند جای شخصیت آقا در فیلم باشند.

وقتی بچه‌ها شخصیت پیمان را پشت فرمان می‌دیدند، سوت می‌زدند و تشویق می‌کردند. به نظر من، این می‌تواند یک الگوی درست باشد که قهرمان‌های فیلم گروهی هستند، اما هیچ‌کدام شبیه به هم نیستند؛ به‌عنوان مثال، یک نفر فکر قوی‌تری دارد و دیگری می‌ترسد.

استفاده نکردن از لهجه در فیلم هم به همین موضوع مربوط می‌شود؟

 

موحد: بله، درباره لهجه‌داشتن بچه‌ها ساعت‌ها بحث کردیم که آیا باید از لهجه استفاده کنیم یا خیر. چند دلیل برای عدم استفاده از لهجه وجود داشت؛ اول اینکه فکر کردیم اگر به آن یک زیست‌بوم خاص بدهیم، مخاطبان نوجوان از شهرهای دیگر نمی‌توانند با آن همذات‌پنداری کنند. دوم اینکه بازیگرانی که لهجه داشته باشند و بتوانند آن را به‌درستی اجرا کنند، بسیار کم هستند. سوم اینکه می‌ترسیدیم کار ما از یک فیلم سینمایی ملی به یک اثر کم‌اهمیت تبدیل شود.

 معمولاً وقتی از لهجه در سینما استفاده می‌شود، تصور می‌کنند که اثر هنروتجربه‌ای و جشنواره‌ای است و تعداد فیلم‌هایی مثل «آتابای» که هم از لهجه استفاده کند و هم موفق شود، کم است. به دلیل اینکه کارگردان کار اولش را تجربه می‌کرد و تیم جوانی داشتیم، تصمیم گرفتیم که این ریسک را نکنیم.

کشاورز: مهم‌ترین مسأله همین ریسک است؛ چون ما حدود ۵۰۰ بچه را دیدیم و تازه به ۱۰ نفر رسیدیم. در کار سکانسی داشتیم که یک روز کامل، ابوالفضل ایوانی یک سکانس را تکرار می‌کرد تا درست دربیاید. یادگیری لهجه برای بچه‌ها فرآیند عجیبی بود و امکان‌پذیر نبود و کار دوتکه می‌شد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که لهجه نداشته باشیم.

.

مشخص است که به موضوع رده‌بندی سنی فیلم اهمیت زیادی داده‌اید و در بخش‌هایی که احتمال خشونت زیاد وجود داشت، با تصاویری ملایم‌تر آن را تلطیف کرده‌اید.

 

موحد: ما در طراحی پروژه به این موضوع به شدت توجه داشتیم که فیلم مختص نوجوانان باشد. به طور طبیعی، این نگرش ما را به رده‌بندی سنی ۹ تا ۱۶ سال هدایت می‌کند. وقتی برای مخاطب هدفی در نظر می‌گیریم و بازه سنی مشخصی تعیین می‌کنیم، ناخودآگاه هر کاری که انجام می‌دهیم در راستای مسیری است که از قبل مشخص کرده‌ایم.

 واقعیت این است که اگر قسمت‌های مربوط به دفاع مقدس را به شکل مفصل‌تر و انیمیشنی کار کردیم، به همین دلیل بود که برای این رده‌بندی سنی کار می‌کردیم. در واقع، آن انیمیشن نمایانگر نگاه علی به جنگ است و چیزی است که وقتی علی شخصیت کیانوش را می‌بیند، در ذهنش تصور می‌کند. برای ما مهم بود که رده‌بندی این تصویر حفظ شود؛ یعنی نه آنقدر بچه‌گانه باشد که فکر کنند جدی‌اش نگرفته‌ایم و نه آنقدر بالا برود که نوجوانان با دیدن آن بترسند. وقتی تبلیغی از این فیلم در تلویزیون پخش می‌شود، هم می‌نویسیم «بچه‌های چهارم، پنجم و ششمی، بیایید باغ کیانوش ببینید». اینکه چقدر موفق شدیم، جای بحث دارد و جالب است که هنوز درباره سکانس چاقو اختلاف نظر داریم، اما به نظر می‌رسد توانسته‌ایم فیلم را برای بالای ۱۱ سال بسازیم.

پس شما موافق رده‌بندی سنی در سینما هستید؟

موحد: قطعاً موافقم؛ حتی اگر سینمادارها و صاحبان فیلم این کار را انجام ندهند، خانواده‌ها باید به این موضوع اهمیت بدهند و برای تماشای هر فیلمی به سینما نروند. یادم می‌آید که در فیلم «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان، یک سکانس نهایی وجود داشت که مربوط به بخشیدن یا ریختن اسید بود و با وجود اینکه ۲۷ سالم بود، تمام بدنم می‌لرزید.

به طوری که وقتی چراغ سینما روشن شد، از میزان استرسی که داشتیم، برافروخته شدیم و به شکل عجیبی شاهد بچه‌های شش یا هفت ساله در سالن بودیم. این در حالی است که در سینماهای خارج از کشور اصلاً اجازه فروش بلیت و ورود به بچه‌های کوچک را نمی‌دهند. ای کاش خانواده‌ها رده‌بندی سنی را برای فیلم‌های کمدی هم رعایت کنند. یادم می‌آید وقتی با برادرم کوچک‌تر بودیم، برای دیدن یکی از این فیلم‌ها رفتیم و حداقل پنج سؤال از من پرسید که جوابش را نمی‌دانستم

به نظر شما چرا تولید آثار در حوزه نوجوان جدی گرفته نمی‌شود؟

موحد: این سؤال سختی است؛ چون من این کار را در بخش خصوصی نساخته‌ام و به طور طبیعی، تهیه‌کننده‌ای که در فضای بخش خصوصی فعالیت می‌کند، بهتر و راحت‌تر به این سؤال پاسخ می‌دهد. اما مهم‌ترین دلیل این است که ریسک کار در حوزه نوجوان بسیار بالا است.

خوشبختانه، فیلم «باغ کیانوش» اکنون به اثری تبدیل شده که می‌توانیم درباره آن نقد بنویسیم و صحبت کنیم. در زمان پیش‌تولید، من و رضا (کارگردان فیلم) بارها با خودمان فکر کردیم که آیا این کار موفق خواهد شد یا خیر. مشخص است که ژانرهای کم‌ریسک‌تری مانند کمدی وجود دارد و حضور بازیگران مطرح در سرمایه‌گذاری، ریسک کمتری دارد. اما برخی از ژانرها، که فقط مختص نوجوان نیستند و شامل دیگر ژانرها هم می‌شوند، به شدت کم داریم؛ مثلاً ما فیلم ترسناک نداریم و فیلم‌های پلیسی هم به شدت کم هستند. حتی در ژانر سیاسی نیز سرمایه‌گذاری بسیار پایینی داریم؛ زیرا ما در مجموعه خودمان فیلم‌های سیاسی اجتماعی مانند «دیدن این فیلم جرم است» و «مصلحت» را ساخته‌ایم. در این ژانرها، ریسک ساخت فیلم بسیار بالاست و نه‌تنها بخش خصوصی، بلکه بخش‌های دولتی هم ریسک آن را کمتر می‌پذیرند.

مهم‌ترین دلیل عدم ورود بخش خصوصی به حوزه نوجوان، موضوع برگشت سرمایه است، اما به نظر می‌رسد عوامل بیرونی نیز در این ماجرا دخیل هستند.

 کار کردن در حوزه کودک و نوجوان در سینما نیازمند عشق و انگیزه درونی است که از یک زیست اجتماعی و دغدغه‌های واقعی نشأت می‌گیرد؛ وگرنه بدنه و مدیریت سینما اساساً جذابیتی ایجاد نکرده‌اند.

معمولاً به عوامل سینمایی و مدیر فیلمبرداری فیلمنامه‌هایی می‌رسد که یکی کار کودک و نوجوان و دیگری کار اجتماعی روز است. او می‌داند که در بخش کودک و نوجوان کار سخت‌تری به عهده دارد، زیرا به خاطر حضور بازیگران کودک و نوجوان و حرکت دوربین، تعداد برداشت‌ها بیشتر می‌شود.

در مقابل، در فیلم‌های اجتماعی چند بازیگر حرفه‌ای داریم که به مسائل کار آگاه‌اند و لوکیشن‌ها ساده‌تر و احتمالاً روزهای فیلمبرداری کمتری دارند و دستمزدها برایشان جذاب‌تر است. در جشنواره‌ها نیز فیلم شما به عنوان یک فیلم جدی تلقی می‌شود. در حالی که جدی‌ترین مخاطبی که می‌توانیم برایش فیلم بسازیم و با آن‌ها سینما را نجات دهیم، کودک و نوجوان است. اگر من برای این سن فیلم بسازم و آقای کشاورز به عنوان کارگردان رغبت کند به سینما برود و در سالن سینما کنار دوستانش تجربه جمعی خندیدن، دست زدن و هم‌احساس بودن داشته باشد، ناخودآگاه وقتی پدر شد، سینما رفتن جزو زندگی‌اش می‌شود. به عبارتی، سینما رفتن به یکی از کالاهایی تبدیل می‌شود که باید بلیتش را بخرد و در زندگی‌اش استفاده کند؛ تنها به این شیوه است که سینما نجات پیدا می‌کند. متأسفانه در سینمای ما، حوزه نوجوان به شدت جدی گرفته نمی‌شود.

بنابراین، تهیه‌کننده خصوصی علاوه بر تمام ریسک‌هایی که متحمل می‌شود، با ریسک دیگری مواجه است که چندان جدی گرفته نمی‌شود. اکنون همه به ما می‌گویند کار شما در فجر سال گذشته ویژه بود و ما را شگفت‌زده کردید، در حالی که وقتی هیأت انتخاب فیلم را می‌دیدند، به راحتی آن را کنار گذاشتند. ای کاش فیلم‌های خوبی در سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر حضور داشتند تا می‌گفتیم همین که کنار این فیلم‌ها هستیم، کافی است، اما زحمات بسیاری از عوامل نظیر بازیگران، کارگردان، فیلمبردار و جلوه‌های ویژه در این جشنواره نادیده گرفته شد.

به نظرم تا حدی تهیه‌کنندگان بخش خصوصی به این موضوع اهمیت می‌دهند و ممکن است فکر کنند اگر قرار است برای فیلمشان هزینه کنند، ترجیح می‌دهند که دیده شوند و سروصدای بیشتری داشته باشند. این‌ها مجموعه‌اتفاقاتی هستند که ممکن است بخش خصوصی را در زمینه کودک و نوجوان ترغیب نکند. این مسائل می‌تواند انگیزه کارگردان و نویسنده‌ای مانند رضا کشاورز را برای ساخت فیلم‌های بعدی کاهش دهد، هرچند که می‌دانم او قصد کنار کشیدن ندارد و می‌خواهد ادامه دهد.

در حوزه فرهنگ، گاهی یک نگاه منفی نسبت به حضور بخش خصوصی وجود دارد و این نگرانی مطرح می‌شود که با ورود آن، ممکن است کیفیت محتوا افت کند. با توجه به حساسیت حوزه نوجوان، آیا شما با ورود بخش خصوصی به این حوزه موافقید یا خیر؟

موحد: به نظر نمی‌رسد که این دو با یکدیگر منافاتی داشته باشند. به هر حال، این وظیفه سازمان‌های دولتی است که کار کودک و نوجوان بسازند و اگر این کار را نکردند، باید پاسخگو باشند. من معتقدم که برای حفظ کیفیت و حل مسائل اقتصادی، نیازمند تدابیر جدی هستیم.

 به طور کلی، ورود بخش خصوصی به هر صنعتی، از جمله سینما، را به عنوان یک راهکار اساسی می‌دانم. به عنوان مثال، اگر امروز در صنعت خودرو با چالش‌هایی مواجهیم، یکی از دلایل آن ورود ناکافی بخش خصوصی به این حوزه است.

به یاد داریم که در گذشته برای دریافت یک سیمکارت با امکانات محدود، چه صف‌های طولانی شکل می‌گرفت، اما اکنون این سیمکارت به راحتی در دسترس قرار دارد. ورود بخش خصوصی ضروری است؛ زیرا باعث ایجاد رقابت و انگیزه می‌شود و چرخه مالی این صنعت را بهبود می‌بخشد. به همین دلیل، استفاده از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در این حوزه الزامی است.

اما به طور طبیعی، مدیران سینمایی باید مسیر را برای تولید آثار هموار کنند و یارانه‌هایی که اختصاص یافته باید فراتر از حمایت‌های مالی و به شکل اعتباری در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، وقتی یک تهیه‌کننده و کارگردان وارد تولید حرفه‌ای برای کودک و نوجوان می‌شود و سرمایه شخصی خود را خرج می‌کند، می‌توان در سانس‌دهی این امکان را فراهم کرد که هنگام پخش، ۲۰ درصد سانس بیشتر اختصاص داده شود.

یک مثال دیگر این است که اگر فیلم جدی و درجه یک در حوزه کودک و نوجوان بسازیم، به جای هشت هفته، ۱۲ هفته اجازه پخش بدهیم و سرگروهی را از فیلم نگیریم؛ حتی اگر میزان فروش فیلم کم شود. به عبارت دیگر، یارانه‌هایی غیر از یارانه‌های تولید مالی می‌تواند انگیزه ایجاد کند که بخش خصوصی بیشتر وارد حوزه کار نوجوان شود؛ وگرنه نمی‌توان گفت که چون وظیفه بخش‌های دولتی است که فیلم کودک و نوجوان بسازند، بخش خصوصی نباید اجازه ورود داشته باشد، زیرا این امر باعث تک‌صدایی می‌شود.

پس به نظرتان بسترسازی دولتی مهم‌تر از حمایت‌های مالی است؟

موحد: بله. حوزه کودک و نوجوان می‌تواند صنعت خودش را راه‌اندازی کند و فکر می‌کنم اکنون حدود ۷ تا ۸ میلیون دانش‌آموز داریم که بخش زیادی از آن‌ها نوجوان و کودک محسوب می‌شوند.

 بنابراین، این حوزه بازار بسیار خوبی دارد و بخش خصوصی می‌تواند با فکر و راهبری درست دولتی، سرمایه‌گذاری کند و شاهد برگشت سرمایه باشد. ما در انیمیشن‌ها شاهد این روند هستیم که سرمایه برمی‌گردد و وضعیت مشابهی می‌تواند در فیلم‌های سینمایی رئال نیز اتفاق بیفتد.

با توجه به دومین همکاری سازمان سینمایی سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فکر می‌کنید این همکاری‌ها می‌تواند آغاز خوبی باشد؟

موحد: از سازمان سینمایی سوره و کانون پرورش فکری تشکر می‌کنم که با وجود تمام ریسک‌های تولید، باز هم با کارگردان و تهیه‌کننده جوان و فیلم‌اولی همکاری کردند. این یک ریسک بالقوه بود و از همه عوامل فیلم ممنونم که به ما اعتماد کردند. حتماً به همه سخت گذشته، چون استرس داشتند و می‌خواستند بدانند پولی که هزینه کردند، در کجا خرج شده است. خدا را شکر که هر دو سرمایه‌گذار راضی بودند.

 امیدوارم این تجربه ادامه پیدا کند. کما اینکه باشگاه فیلم سوره در طول ۱۰ سال فعالیت به جوان‌ها بها می‌دهد و فیلم «باغ کیانوش» چهارمین فیلم‌اولی پرشور است. فیلم‌های دیگری مانند «۲۱ روز بعد»، «دیدن این فیلم جرم است» و «مصلحت» نیز از فیلم‌های موفق تولید باشگاه سوره در این سال‌ها بوده‌اند. همچنین کانون در دو سال اخیر فیلم‌های خوبی مانند انیمیشن «بچه‌زرنگ» و «در آغوش درخت» (مشترکاً با سازمان سینمایی سوره) را که نماینده ایران در اسکار است، تولید کرده است. امیدوارم مسیر همکاری ما با کانون ادامه یابد و این دو سازمان بتوانند برای ساخت محصولات خوب برای کودک و نوجوان کار ویژه‌ای طراحی و تولید کنند.

آیا حمایت‌های کانون پرورش فکری برای اختصاص سالن‌های بیشتر به «باغ کیانوش» به ثمر رسیده یا خیر؟

موحد: هر دو مجموعه، یعنی هم حوزه و هم کانون، تلاش کردند تا این فیلم به دست مخاطبان برسد و به طور طبیعی، دوست دارند سرمایه فیلم برگردد. هر دو در تلاشند تا کار دیده شود. به عنوان تهیه‌کننده، انتظار من بیشتر است، اما تمام استان‌ها برای اکران سیار ما همکاری کردند و در نهایت، استان‌هایی داریم که یا سینما ندارند یا تعدادشان کم است.

 دوستان بهمن سبز نیز از طریق سامانه سیار تلاش می‌کنند و همچنین اکران مدرسه‌ای را از طریق حوزه هنری کودک و نوجوان و کانون به شکل ویژه داریم. تبلیغات شهری در برخی استان‌ها مانند تهران، مشهد و اصفهان نیز خوب بوده و امیدوارم نتیجه‌بخش باشد و بتوانیم به آنچه در ذهن داریم، برسیم.

با توجه به سختی‌ها و شیرینی‌های کار، آیا در فیلم‌های بعدی باز هم سراغ اثر اقتباسی می‌روید یا خیر؟

موحد: در باشگاه فیلم سوره، ما یک خط ویژه برای آثار اقتباسی راه‌اندازی کرده‌ایم. در این راستا، ریسک‌هایی وجود دارد که آیا می‌توانیم از یک اثر اقتباسی مانند کتاب، فیلم یا مستند فراتر برویم و این کار را به درستی انجام دهیم.

 اما واقعیت این است که اقتباس به کاهش ریسک کمک می‌کند، زیرا بر اساس یک واقعه، مستند یا کتابی که برای آن در بخش پژوهش و داستان‌نویسی زحمت کشیده شده، انجام می‌شود و به ما یاری می‌رساند. ما سریالی به نام «زن‌آقا» داریم که از کتابی به همین نام اقتباس شده و در حال نوشتن فیلمنامه‌اش هستیم و فکر می‌کنم اوایل سال آینده فیلمبرداری‌اش شروع می‌شود.

همچنین سریالی برای گروه سنی شش تا نه سال داریم که در روزهای ۶۳ فیلمبرداری‌اش هستیم و این هم اقتباسی است. در سازمان سینمایی سوره، تعداد زیادی کار مانند سریال‌های «سوران» و «قرارگاه نصرت» به صورت اقتباسی داریم. امیدواریم حداقل سالی یک اثر بلند، چه سریال و چه سینمایی برای کودک و نوجوان داشته باشیم.

مهدی فریضه درباره همکاری‌اش با رضا کشاورز و فیلم «باغ کیانوش» گفت: بالاخره یک معرفی صورت گرفت و سکانس‌های نقشم کوتاه است، اما یکی از جذاب‌ترین نقش‌هایی است که بازی کرده‌ام و واقعاً فیلم را دوست دارم؛ فارغ از اینکه بازیگرش هستم. گاهی فیلمنامه‌هایی به دستم می‌رسد که فیلم در اجرا مورد علاقه‌ام نیست، اما در این فیلم، تعامل با کارگردان باعث شد که اتفاق خوبی بیفتد. هرچند بیشتر از چند روز و چند جلسه با بچه‌ها در تهران و همدان نبودم، اما به قدری تعامل کردیم و صحبت کردیم که متوجه شدم چه کار باید انجام دهم.

این بازیگر افزود: اینکه می‌گویند در فیلم، پدر خوبی شدم، برایم خیلی جذاب است. همیشه بازیگر از تعامل با کارگردان بهره می‌برد و از جلسه اول که با بچه‌ها صحبت کردم، حس کردم که ممکن است اتفاق خوبی بیفتد. به تازگی فیلم را دیدم و خیلی تبریک می‌گویم؛ تدوین فیلم خیلی خوب انجام شده و بچه‌های فیلم هم فوق‌العاده هستند. کار کردن با چندین نوجوان واقعاً سخت است.

او درباره علت پذیرش این نقش کوتاه نیز گفت: همیشه لحظه‌ای در فیلمنامه وجود دارد که یا نقش شما را جذب می‌کند یا نمی‌کند و این موضوع به بلندی یا کوتاهی آن ربطی ندارد. وقتی فیلمنامه را خواندم، سکانس خاصی که علی سوار اسب است و پدرش کنار اسب ایستاده، خیلی برایم جذاب بود و کیفیت برایم بیشتر از کمیت اهمیت داشت.

بازیگر نقش پدر علی در «باغ کیانوش» با اشاره به اینکه طرفدار اقتباس سینمایی است، به خبرنگار جام‌جم گفت: من واقعاً طرفدار فیلم‌های اقتباسی هستم و اگر بشنوم فیلمی اقتباس شده، اولویت تماشایم همان فیلم است. یادم می‌آید که وقتی نوجوان بودیم، چقدر فیلم برای نوجوانان ساخته می‌شد و چقدر تجربه دیدن فیلم با بچه‌ها را دارم. اما امروز به نظر می‌رسد این فیلم‌ها اولویتی ندارند.

او ادامه داد: وقتی فیلم خودمان (باغ کیانوش) را دیدم، هدفمندی این رده‌بندی سنی برایمان جذاب بود و فکر می‌کنم جای این فیلم‌ها خیلی خالی است. به نظر می‌رسد توجه‌ها نسبت به کانون پرورش فکری کم شده و برایش اولویتی قائل نیستند. کانون در سینمای ما خیلی مهم بود و عباس کیارستمی تقریباً از کانون شروع کرد تا به شهرت رسید. ممکن است سینمای اجتماعی را امن‌تر بدانید، اما در این فیلم بچه‌ها فوق‌العاده هستند.

هنوز با دیدن سکانس آخر «باغ کیانوش» استرس می‌گیرم

 

ابوالفضل حسن‌خان‌پور یکی از بازیگران نوجوان «باغ کیانوش» است که نقش پیمان را ایفا می‌کند. او تجربه بازی در فیلم‌های کوتاهی مانند «خاطره‌بازی»، «مهمان»، «شی شین باشین»، «سیاهی» و همچنین سریال‌هایی مانند «داستان‌های مسجد» و «بوقچی» را دارد. از این بازیگر نوجوان درباره همکاری‌اش با رضا کشاورز پرسیدیم که در این رابطه به خبرنگار جام‌جم گفت: هشت پسربچه در کار بودند و برای هر نقش هشت بار تست دادم. آقای کشاورز کاری کرد که هر زمان از میدان فردوسی رد می‌شوم، استرس می‌گیرم. (می‌خندد)

این بازیگر نوجوان درباره سکانسی که در آن رانندگی می‌کرد، توضیح داد: بخش‌هایی از رانندگی را خودم انجام می‌دادم، اما در بعضی قسمت‌ها هم کمکم کردند.

او درباره خاطراتش از حضور در این فیلم گفت: بیشتر خاطره‌های من مربوط به پس‌گردنی خوردن می‌شود و ۸ تا ۹ بار از آقای جمشیدی‌فر کتک خوردم. (می‌خندد)

حسن‌خان‌پور با اشاره به اینکه فیلم را در کنار هم‌سن‌وسالانش دیده، گفت: ما اکران‌هایی داشتیم که فیلم را کنار همسن و سال‌های خودمان دیدیم و خدا را شکر که بازخوردهای خوبی داشت. جاهایی که باید می‌ترسیدند، ترسیدند و در بخش‌های خنده‌دار هم بچه‌ها خندیدند. در سکانس آخر که کل فضای فیلم در هیجان، اضطراب و تردید زدن یا نزدن علی پیش می‌رود، با اینکه خودم بیشتر از ۱۰ بار فیلم را دیده‌ام، هنوز هم با دیدن آن سکانس هیجان‌زده می‌شوم و فکر می‌کنم اگر دوباره ببینم، چنین احساسی را خواهم داشت.

خرده‌مصائب یک نقش نوجوانانه

ابوالفضل ایوانی، بازیگر نقش سینا در «باغ کیانوش»، یک دهه نودی و از شاگردان عبدالرضا اکبری است. او پیش از این در سریالی مانند «نون خ» بازی کرده است. ایوانی درباره همکاری‌اش در فیلم «باغ کیانوش» به خبرنگار جام‌جم گفت: حدود ۴۰۰ کودک برای این فیلم تست بازیگری دادند و من هم چند بار تست دادم. ما خیلی رفت و آمد کردیم و این پروسه حدود ۲۰ تا ۳۰ روز کاری طول کشید. حدود ۱۰ روز فقط برای تست و متن‌خوانی می‌رفتم و با کلی دلهره که آیا دوباره انتخاب می‌شوم یا نه، خدا کمکم کرد که در این فیلم قبول شدم و از فیلم کاملاً راضی‌ام.

این بازیگر نوجوان درباره بازخوردهایی که از تماشای فیلم کنار همسالانش دریافت کرده، افزود: نسخه کامل فیلم ۱۳۰ تا ۱۵۰ دقیقه بود و الان ۱۰۸ دقیقه است. به نظرم زمانش خوب است، چون اگر طولانی‌تر می‌شد، خسته‌کننده می‌شد. در بخش‌هایی از سکانس آخر، ارغوان می‌پرسد بالاخره چه کسی برنده شد؟ علی می‌گوید شاید سری بعد مشخص شود. به نظرم این سکانس قشنگی بود و تمام بچه‌هایی که فیلم را می‌دیدند فکر می‌کردند داستان به‌جای دیگری می‌رود و ادامه پیدا می‌کند.

ایوانی در پاسخ به این پرسش که چه خاطره‌ای از بازی در «باغ کیانوش» دارد، گفت: خاطره سیلی خوردن از فیلم دارم! (می‌خندد) در سکانسی آقای مجید پتکی باید به من سیلی می‌زد. من باید گریه می‌کردم و آقای پتکی سیلی می‌زد و این سکانس ۱۷ بار تکرار شد. آقای پتکی هم دست سنگینی دارند و وقتی می‌زدند، گونه‌های من سرخ می‌شد و از درد گریه می‌کردم. به‌قدری گریه‌ای که در فیلم داشتم، قشنگ از آب درآمده که وقتی کسی فیلم را می‌بیند، می‌گوید چه بازیگر خوبی است این پسر! (همه می‌خندند) اما نمی‌داند که گریه من از درد واقعی بود. وضعیت به‌گونه‌ای بود که وقتی در محل اسکان حضور داشتم، گریه می‌کردم و می‌گفتم دندانم درد می‌کند و از آنها می‌خواستم که مرا به دکتر ببرند.

جام جم