ترجمه اختصاصی؛

بازگشت به آتش؛ داستان خانم پناهنده‌ای که با وجود جنگ، غزه را انتخاب کرد

برنامه «زنان مقاومت» داستان مریم ابوغزاله را برجسته می‌کند؛ کسی که در پاکستان به دنیا آمد، اما صالت فلسطینی‌اش در نهایت او را به غزه کشانید. این حرکت، ناشی از نیاز مبرم به خدمات داوطلبانه او به عنوان متخصص فیزیوتراپی بود، در شرایطی که بخش بهداشت تقریباً به طور کامل فروپاشیده و تعداد مجروحان و مصدومان روز به روز در حال افزایش بود.

بازگشت به ریشه‌ها: از پاکستان تا غزه

وقتی فلسطین در خونت جاری است، تعجب نکن اگر همه راه‌ها تو را دوباره به آن سرزمین بکشانند. مریم این سفر را از آسیای جنوب شرقی، گذر از خاورمیانه و سرانجام رسیدن به وطن بازگو می‌کند:

بر اساس گزارش شبکه خبری العالم،‌ مریم می‌گوید: «من مریم ابوغزاله هستم، متخصص فیزیوتراپی. درسال ۱۹۹۳  در پاکستان به دنیا آمدم. چهار سال آنجا زندگی کردیم، سپس برگشتیم چون وضعیت در پاکستان از نظر جنگ‌ها و امنیت بسیار دشوار شده بود. شروع کردیم به نقل مکان بین کشورها: کمی ترکیه، لبنان، سپس به اردن که خانه پدربزرگم بود، بازگشتیم. من اصالتاً اردنی فلسطینی هستم».

زندگی باثباتی که با دو چمدان به پایان رسید!

مریم ادامه داد: «بعد از آن به کشورهای زیادی رفتیم، حتی سوریه. سپس مجبور شدیم از سوریه خارج شویم، بعد از آنکه زندگی زیبایی در آنجا ساخته بودیم: خانه، ماشین، همه چیز – تحصیل، خانواده، دوستانمان – همه چیز در سوریه واقعاً عالی بود. و با یک چمدان لباس از سوریه خارج شدیم. سپس به غزه آمدیم و هیچ چیز با خود نداشتیم، یعنی فقط دو چمدان لباسمان را داشتیم و بس».

از رویای جراحی تا واقعیت غزه

مریم گفت: «به غزه آمدیم، اینجا مرحله جدیدی آغاز شد. بابا گفت: «من می‌خواهم در غزه زندگی کنم و می‌خواهم در غزه شهید شوم. من اصالتاً فلسطینی هستم، پس می‌خواهم به سرزمینم بازگردم». من هم عاشق غزه هستم، پدر و خانواده‌ام عاشق غزه هستند، پس من می‌خواهم به غزه برگردم با اینکه می‌دانم آمدن به غزه آسان نیست و بهای سنگینی دارد، و می‌دانم که این منطقه جنگی است. یعنی یک کشور عادی نیست، هر سال یا دو سال یک بار جنگ دارد و با این علم به اینجا آمدم و در غزه ساکن شدم».

داستان یک دختر نابینا که اشغال را به چالش می‌کشد… اما رویای خود را در میان ویرانه‌های غزه می‌بیند!

فلسطین در DNA او بود، اما ملاحظات عملی نیز وجود داشت که این انتقال را به تصمیمی دشوار برای یک زن جوان تبدیل می‌کرد که در آستانه شروع فصل جدیدی در زندگی‌اش بود:

مریم گفت: «دوره آمدنم به غزه آسان نبود و شروع آن بسیار دشوار بود. سوریه، وطنی که عاشقش بودم، را ترک کردم و به غزه آمدم تا زندگی‌ام را از نو بسازم. من دانش‌آموز دبیرستان بودم و در تمام دوران مدرسه شاگرد ممتاز بودم. در دوره دبیرستان آرزو داشتم جراح ارتوپد شوم، یعنی جراحی را در تخصص استخوان‌بندی مطالعه کنم، من عاشق استخوان‌بندی هستم».

وی افزود: «به غزه آمدم و در ابتدا نامزد بودم، و پس از دبیرستان ازدواج کردم، بنابراین ازدواج و سفر تقریباً در یک سال اتفاق افتاد».

اولین ضربه… و شوک ترس

مریم قبلاً شاهد درگیری‌ها بوده و در شرایط خطرناک زندگی کرده بود، اما اولین حمله اسرائیل به جامعه‌ای که او بخشی از آن بود، شوکی وحشتناک و فراموش‌نشدنی بود.

مریم توضیح داد: «حدود ساعت یازده و نیم شب بود، و من در خانه با پدر و مادرم خوابیده بودم، همه خواب بودند: بابا و مامان و برادرانم، همه خواب بودند. صدای موشکی را شنیدم که از یک هواپیمای F-16 در کتیبه (منطقه خاصی در غزه) اصابت کرد. اولین موشک، فراموش کردن آن دشوار است زیرا از شدت ترس – اولین بار بود که صدایی به این عظمت می‌شنیدم – و از ترس دیگر نمی‌دانستم چگونه فرار کنم».

در لحظه بمباران و زیر حملات اسرائیل، تلاش برای یافتن پناهگاه، تجربه‌ای وحشتناک برای مریم بود، در حالی که او می‌فهمید مرگ ممکن است تنها چند ثانیه با او فاصله داشته باشد.

در خیابان… بدون سرپناه زیر بمباران!

مریم ادامه داد: «بعد از آن در وسط خیابان بودیم و هیچ سرپناهی نداشتیم. به سمت یک ساختمان متروکه دویدیم، اما متاسفانه این ساختمان با زنجیر بسته شده بود. صاحبانش آن را ترک کرده بودند و مردم به آن پناه برده بودند. مرد مسنی آمد و با ما در همان خیابان محبوس شد. سعی کردیم زنجیر را ببُریم، ابزاری وجود داشت – اسمش را نمی‌دانم – اما مانند اره‌ای بلند با دسته بود».

او افزود: «به هر طریقی سعی کردیم، مسئله مرگ و زندگی بود. دست‌هایمان همه زخمی و خونی شدند زیرا سعی می‌کردیم سریع زنجیر را قطع کنیم تا در را بشکنیم و وارد ساختمان شویم و در آن پناه بگیریم. و واقعاً در بدترین حال به ساختمان رسیدیم».

آوارگی فلسطینیان… فراری بی‌پایان

برای بحث در مورد داستان مریم، این برنامه میزبان عمران علی بوانجانی، بنیانگذار و رئیس بنیاد مشاوره حقوقی بود. دکتر بوانجانی در مورد دلیل نقل مکان و آوارگی پناهندگان فلسطینی از کشوری به کشور دیگر گفت: «وقتی چندین سال پیش در اردن بودم و با ساکنان آنجا صحبت می‌کردم، بسیاری از آنها از فلسطین به اردن فرار کرده بودند، و دلیل آن واضح است،‌ متاسفانه درگیری‌های مداوم در غزه، و همچنین وضعیت اردوگاه‌های پناهندگان که گاهی در شرایط نامناسبی قرار دارند».

دکتر بوانجانی ادامه داد: «دلیل دیگر این است که خانواده‌ها، به ویژه پدران، مایلند فرزندان خود را به مکان‌های دیگر برای تحصیل یا تلاش برای فرار بفرستند. برخی موفق می‌شوند و برخی نه. بنابراین، این امر تا حد زیادی به شرایط فردی بستگی دارد».

او افزود: «می‌توانم بگویم که یک الگو برای این وجود دارد. و می‌توانم به شما بگویم که اردن و سوریه، و حتی تقریباً در یک سال گذشته از زمان حوادث هفتم اکتبر یا تجاوز اسرائیل علیه فلسطینیان، چندین ایمیل از افرادی دریافت کرده‌ام که از غزه خارج شده و به بریتانیا رسیده‌اند. و این نیز یک دلیل جدید است که مردم در تلاش برای فرار هستند».