اینفلوئنسرها ظرفیتی که از آن غافل مانده ایم

نگاهی گذرا به فضای مجازی نشان می‌دهد که ما از ظرفیت اینفلوئنسرها استفاده نکرده‌ایم و این ثروت رسانه‌ای را با غفلت و بی‌توجهی به دشمن واگذار کرده‌ایم. اتفاقی که موجب شده برخی از اینفلوئنسرها جریانی برخلاف فرهنگ و ارزش‌های ایران را در پیش بگیرند و گاهی در زمین دشمن بازی کنند.

صفحه مجازی‌ خودشان است و هرچه دلشان بخواهد در آن منتشر می‌کنند، البته گاهی این صفحات ۲ تا ۳میلیون دنبال کننده دارد که چندان از نگاه بلاگرها مهم نیست چه می‌بینند و چه می‌شنوند. آقا یا خانم اینفلوئنسر گاهی ارزش‌ها را زیرپوستی نشانه می‌گیرد و در قائله‌هایی مانند اغتشاشات سال گذشته از جنبش زن، زندگی، آزادی حمایت می‌کند. یک روز چالش‌های عجیب و غریب می‌گیرند و یک روز هم برای بالا بردن فالوورها محتوای جنسی به اشتراک می‌گذارند و تیشه به ریشه خانواده می‌زنند. البته ماجرا به همین سادگی نیست. حرف از محتواهایی است که کم‌کم تبدیل می‌شوند به باور و رفتار دنبال‌کنندگان این صفحات. البته پشت صحنه این محتواها بیش از همه نبود قانون و عدم نظارت بر فعالیت‌های فضای مجازی وجود دارد؛ مشکلی که بلاگرها را بیشتر از فرصت به تهدید تبدیل کرده است. با رامین مرادی، کارشناس فضای مجازی در رابطه با دلایل اهمیت اینفلوئنسرها و چرایی سازماندهی آن‌ها به گفتگو نشسته‌ایم.

اینفلوئنسری در ایران؛ مسیری که به بی راهه می‌رود!

افزایش بی سابقه بلاگرها و فعالین در شبکه‌های اجتماعی باعث شد تا معظلات و آسیب‌های این حوزه بیش از پیش به چشم بیاید و لزوم نظارت و ساماندهی این فضا  دوباره مطرح شود. اما سوال اینجاست که از کجا این جریان شکل گرفت و چرا برخی افراد در جامعه ما تا این اندازه مشتاق بلاگری در فضای مجازی شدند.

مرادی در پاسخ به این سوال  این طور می‌گوید: الگوی مصرف رسانه‌ای مردم در چند سال اخیر تغییر کرده و از رسانه های تحت نظر حاکمیت به سمت رسانه‌های شخصی و غیررسمی سوق پیدا کرده است. این امر کاملا طبیعی است و در سطح بین المللی هم رخ داده با این وجود یکی از مشکلات اساسی این است که حاکمیت ما این را متوجه نشده و یا اگر متوجه شده خودش را با این شرایط تطبیق نداده است. در واقع دولت‌های ما به این شکل از اداره کردن امور رسانه‌ای عادت دارند که مثل ۲۰ سال قبل یک سریال ماه رمضانی بسازند و ۸۰ درصد از مردم آن را تماشا کنند. تقریبا با فیلتر شدن تلگرام در سال ۹۵ و پس از آن شیوع کرونا، اینفلوئنسرها به صورت جهشی در اینستاگرام افزایش پیدا کردند و در فضای تولیدات فرهنگی به عنوان یک نقش‌آفرین فعال مطرح شدند.

با افزایش بلاگرها و بالا رفتن نجومی تعداد دنبال‌ کننده‌هایشان این انتظار وجود داشت که در گام نخست حاکمیت این افراد را بپذیرد و این پدیده نوظهور تحت کنترل دولت اداره شود. با این وجود دو اقدام مهمی که می‌توانست از همان اول رشته فعالیت اینفلوئنسرها و فعالان فضای مجازی را تحت نظارت دولت درآورد نادیده گرفته شد.

رامین مرادی می‌گوید: «کاری که یک حاکمیت باهوش در چنین  شرایطی انجام می‌دهد در قدم اول این است که  این پدیده‌ را بپذیرد، به آن رسمیت ببخشد و از این افراد بهر‌ه‌برداری مثبت داشته باشد اما این اتفاق در ایران رخ نداد. آنجا بود که متوجه شدیم، حاکمیت ما تا چه اندازه از فضای رسانه‌ای دور است. در گام دوم انتظار از حاکمیت این بود که پدیده جدیدی که در جامعه با استقبال رو به رو شده است را سازماندهی کند اما متأسفانه این اقدام هم انجام نشد! همه این‌ها باعث شد پدیده بلاگری در ایران مسیر اشتباهی را طی کند و دچار آسیب‌های جدی شویم.»

بلاگرها رهبری فکری جامعه را به دست گرفته اند

قانونمند نشدن فعالیت بلاگرها و فعالان فضای مجازی در کشور می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به فرهنگ و جامعه‌مان وارد کند. اما شاید این آسیب جدی‌ای که از آن صحبت می‌کنیم هیچ‌وقت به دقت بررسی و تجزیه و تحلیل نشده است تا علاوه بر توجه دولت‌ها در نظر مردم نیز موضوع مهمی  تلقی شود و تبدیل شود به یک مطالبه عمومی. بلاگرها و اینفلوئنسرها اگر به همین منوال به فعالیت‌شان ادامه دهند چه اثرات منفی‌ای در جامعه به جا خواهند گذاشت؟!

«برخی افرادی که به شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام وارد شدند بی ضابطه شروع به تولید محتوا کردند. البته این بی‌ضابطه بودن لزوما به این معنا نیست که این افراد به مسائل اخلاقی پایبند نبودند، بلکه به این معناست که این فرد رسانه را در اختیار گرفته و در عین حال هیچ  شناختی از کاری که می‌کند ندارد. مثلا خانمی که صفحه‌اش در فضای مجازی بیشتر از  ۵۰۰ هزار نفر دنبال کننده دارد، عملا یک رسانه‌دار محسوب می‌شود. این فرد با این میزان قدرت رسانه‌ای  اگر یک فراخوان بدهد می‌تواند هزار نفر را برای افتتاح یک رستوران جمع کند و این قدرت قابل توجهی است. طبیعی است رسانه‌ای که چنین تاثیری بر جامعه دارد باید مدیریتش در اختیار فردی باشد که فضای رسانه‌ای، سیاسی و فرهنگی کشور را درک کند. با این وجود گروه های بسیار زیادی از طیف‌های مختلف جامعه به یک‌باره در شبکه‌های اجتماعی صاحب رسانه‌ شدند و درک درستی از ابزاری که دست‌شان است نداشتند. مثلا فرض کنید خانمی شکست عشقی می‌خورد و از همسرش طلاق جدا می‌شود. چنین شخصی اگر به بلوغ رفتاری نرسیده باشد ممکن است واکنش‌های غیرمنطقی داشته باشد و اگر بلاگر باشد به یک‌باره خواهیم دید صفحه او با چندصدهزار دنبال کننده تمام بنیان‌های رابطه سالم و خانواده را زیر سوال می برد. کسی که خودش نیاز به مراجعه به روان‌شناس دارد شروع می کند به پمپاژ افکار نادرست و ناامیدی در ذهن مخاطبانی که به او علاقه دارند.

یا نوجوانی را در نظر بگیرید که زیر ۲۰ سال سن دارد و با این وجود رسانه‌ای به دست گرفته و همسالان خودش را رهبری فکری می‌کند. در واقع اکثر افرادی که وارد فضای اینفلوئنسری شده‌اند کسانی بودند که در بیشتر موارد تخصص خاصی نداشته‌اند و با هدف وقت گذرانی به این عرصه ورود پیدا کردند. در واقع با این پدیده مواجه هستیم که یک طیف کاملا معمولی و در برخی موارد افرادی که سطح پایین‌تری از دانش را نسبت به متوسط جامعه دارند به طور ناگهانی صفحه مجازی‌شان رشد می‌کند و به جای نخبگان جامعه رهبری فکری را به دست می‌گیرند. حالا چه اتفاقی رخ خواهد داد؟! وقتی فضا دست افرادی است که نگاه درستی به زندگی ندارند و توسط دولت تربیت نشده و به رسمیت شناخته نشدند، نباید انتظار داشت فرهنگ مسیر درست  خود را طی کند و در چنین  شرایطی قطعا آسیب خواهیم دید.»

اما و اگرهای بلاگرها برای پذیرفتن ضوابط قانونی

وقتی از ضابطه‌مند شدن فعالیت بلاگرها و فضای مجازی صحبت  می‌کنیم این سوال مطرح می‌شود که اصلا بلاگرها زیر بار چارچوب داشتن برای تولید محتوا می‌روند یا رشد صفحه‌شان را در اولویت قرار می‌دهند و این قانون هم کارآمدی کافی را نخواهد داشت؟

همانطور که درحال حاضر وقتی صفحه‌ای از خط قرمزهای تولید محتوا عبور می‌کند و با مالک آن براساس قانون برخورد می‌شود، شاهد واکنش‌های خوبی از طرف بلاگرها نیستیم و اتفاقا در این مواقع آن‌ها حاکمیت را مقصر می‌دانند.

اما این کارشناس فضای مجازی نگاه دیگری دارد و معتقد است: «در حال حاضر برخوردهایی که صورت  می‌گیرد کاملا پراکنده و جزیره‌ای است و حتی در مواردی  آسیب‌هایی را به دنبال دارد. معمولا پلیس فتا، دادستانی، قوه قضائیه، سازمان اطلاعات فراجا، پلیس امنیت اخلاقی و دادسراهای مختلف و حتی نهادهای امنیتی برای کنترل فضای تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی علیه اینفلوئنسرها اعلام جرم می‌کنند. یعنی یک اینفلوئنسر ممکن است چندین بار توسط نهادهای مختلفی که وجه قهری حاکمیت هستند مورد بازخواست قرار بگیرد. در واقع افرادی که کار فرهنگی انجام  می‌دهند را با وجه خشن حاکمیت مواجه کرده‌ایم. از سوی دیگر مشکل بزرگ ما این است که قانون مشخص و دقیقی برای فعالیت بلاگرها و اینفلوئنسرها نداریم. در حال حاضر بیشتر برخوردها با این افراد براساس ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی انجام می‌شود در حالی که این ماده کلی و تفسیرپذیر است و می‌توان سلیقه‌ای با آن برخورد کرد. اینفلوئنسر ما از یک قانون کلی نمی‌تواند بفهمد خط قرمز عفت عمومی کجاست؟! اعمال خلاف عفت عمومی دقیقا چه رفتارهایی است؟! تا چه اندازه  مجاز است که درباره موضوعات حساس تولید محتوا انجام دهد؟! خود جامعه اینفلوئنسرها قاعده‌مند شدن را طلب می‌کند. شاید در ابتدا از محدودیت‌های احتمالی بترسد، با این وجود بیشتر از حاکمیت از چارچوب‌های مشخص استقبال می‌کند. بلاگرها و اینفلوئنسرهای ما رسانه‌دار هستند و باید تحت ضوابط قرار  گیرند.»

بلاگرهایی که از مهاجرت پشیمان شدند!

شبکه‌های اجتماعی با چالش‌های عجیب و غریب، محتوای جنسی، تبلیغ مصرف‌گرایی و قبح شکنی زمینه پیشرفت بلاگرها را فراهم می‌کند. واقعیتی که باعث شده افرادی با محتوای مفید، دنبال کننده‌های کمی داشته باشند و برخی بلاگرهای غیرمتخصص با استفاده از این ترفندها تعداد دنبال کنندگان خود را بالا ببرند و شناخته شوند. چنین الگوریتمی در اینستاگرام و یوتیوب باعث می‌شود اینفلوئنسر ها زیر بار این قوانین نروند و مقاومت کنند. شاید اصلا ترجیح بدهند که مهاجرت  کنند و با خروج از کشور چارچوب‌های کمی را هم که رعایت می‌کردند کنار بگذارند.

این عبارات نگاه دیگری است به ساختارمند شدن فعالیت بلاگرها. نگاهی که مرادی آن را نمی‌پذیرد و می‌گوید: «اوایل سال ۱۴۰۰ شاهد موج مهاجرت اینفلوئنسر ها بودیم. در واقع می‌گفتند فضا برایمان مساعد نیست، مهاجرت می‌کنیم تا فعالیت آزادانه‌تری  داشته باشیم و درآمدمان را هم افزایش دهیم. اما چند وقت بعد به کشور بازگشتند چون درآمدشان به یک سوم درآمد در ایران کاهش پیدا کرد. از این جهت که تبلیغاتی که می‌گرفتند اکثرا حضوری بود یا محصول برایشان فرستاده می‌شد اما در خارج از کشور نمی‌توانستند تبلیغات زیادی انجام دهند.»

اینفلوئنسر ها ظرفیتی که از آن غافل مانده ایم

رسمیت بخشیدن به بلاکرها از طرف حاکمیت می‌تواند گامی در جهت رشد فرهنگی_اجتماعی و افزایش سواد رسانه‌ای باشد با این وجود نگاهی گذرا به فضای مجازی نشان می‌دهد که ما از ظرفیت اینفلوئنسرها استفاده نکرده‌ایم و این ثروت رسانه‌ای را با غفلت و بی‌توجهی به دشمن واگذار کرده‌ایم. اتفاقی که موجب شده برخی از اینفلوئنسرها جریانی برخلاف فرهنگ و ارزش‌های ایران را در پیش بگیرند و گاهی در زمین دشمن بازی کنند.

این کارشناس فضای مجازی تبعات عدم استفاده از بلاگرها را توضیح می‌دهد و با اشاره به آشوب‌های سال ۱۴۰۱ می‌گوید:«دشمن اکوسیستم اینفلوئنسری را  بهتر از ما در ایران شناخت و از آن  بهره برد. بسیار جالب است که این افراد با اینکه در ایران زندگی می‌کنند و اینجا نفس می‌کشند، اما دشمن در هزاران کیلومتر دورتر طوری از آنها استفاده کرد که باعث آسیب‌های بسیاری به جامعه ما شد.

اینفلوئنسر ها پیش از پاییز ۱۴۰۱ اصلا کنش‌ سیاسی نداشتند و حتی به کنش‌های اجتماعی هم وارد نمی‌شدند که البته یکی از دلایل آن، نداشتن دانش و نگاه سیاسی بود. آن‌ها  تا پیش از حوادث پاییز سال گذشته تنها نگاه‌ اقتصادی به فضای مجازی داشتند. با این حال اغتشاشات سال ۱۴۰۱ آنها را مجبور کرد برای ادامه فعالیت‌شان در شبکه‌های اجتماعی واکنش نشان بدهند تا مورد هجمه دنبال کنندگانشان قرار نگیرند و ریزش فالور پیدا نکنند. در پاییز سال ۱۴۰۱ لشکر سایبری ضد انقلاب  و به خصوص منافقین بسیار فعال بودند و با کارهایی مانند بلاک کردن، ریپورت‌  و کامنت‌های جهت‌دار گذاشتن زیر پست‌های اینفلوئنسر ها آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دادند.

همانطور که پیش‌تر هم گفته شد این افراد فاقد دانش تخصصی هستند و بسیار راحت مورد عملیات روانی دشمن قرار گرفتند. آن‌ها به سرعت احساساتی می‌شوند، به راحتی مورد تحریک دشمن قرار می‌گیرند و مجبور می‌شوند در زمین دشمن بازی کنند. باید باور کنیم دشمن شناخت بهتری نسبت به اینفلوئنسرها دارد و به نحو احسن از آنها سواستفاده می‌کند. فتنه سال گذشته کاملا ادراکی و شناختی بود و بهترین بهره‌برداری برای تحریک احساسات از اینفلوئنسرها صورت گرفت و کاملا هم برای آنها برنامه داشت. یعنی منظم وارد شده بود و با تولید محتوای مرتبط آنها را وارد بازی کرد.

رامین مرادی معتقد است اغتشاشات سال گذشته می‌توانست تلنگر خوبی برای ما باشد تا فضای نابه‌سامان مجازی را ساماندهی کنیم و ظرفیت بلاگرها و اینفلوئنسر ها را دو دستی به دست دشمن نسپاریم. «درسی را باید از اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ می‌گرفتیم که نگرفتیم. متاسفانه بعد از این ماجرا باز هم دولت ما متوجه نشد از بلاگرها می‌توان استفاده کرد یا باید کنترل‌شان کرد. حتی بعد از اتفاقات ۱۴۰۱ به فکر راه‌اندازی یک ساختار نبودیم در حالی که اینفلوئنسرها می‌توانند زبان گویای حاکمیت ما باشند.»

فارس