ترجمه اختصاصی؛

اشتغال زنان؛ رویای استقلال یا کابوس فرسودگی؟

تجربه نسل هزاره از اشتغال، پرده از یک واقعیت تلخ برداشته است: الگوی مدرن اشتغال زنان که با وعده استقلال و خودشکوفایی تبلیغ می‌شد، به کابوسی از فرسودگی و تعارض نقش تبدیل شده است. این نسل که با شعار توانمندسازی به بازار کار پرتاب شد، امروز خود را در میدان نبردی می‌بیند که قواعد آن با طبیعت و ویژگی‌های ذاتی زنان سازگاری ندارد.

به گزارش گاردین، مسئله اصلی در نادیده گرفتن تفاوت‌های زیستی و روانشناختی زن و مرد نهفته است. زنان که به طور طبیعی دارای ویژگی‌های عاطفی عمیق‌تر و مسئولیت‌های خانوادگی هستند، در محیط کار رقابتی و پراسترس امروز مجبور به عملکردی مشابه مردان شده‌اند. این یکسان‌انگاری بدون توجه به تفاوت‌های ذاتی، فشارهای مضاعفی ایجاد کرده که نتیجه آن فرسودگی روانی و جسمانی گسترده زنان شاغل است.

بحران زمانی عمیق‌تر می‌شود که زنان در تناقضی دردناک بین نقش‌های سنتی و مدرن گرفتار می‌شوند. از یک سو انتظار حفظ نقش‌های همسری و مادری و از سوی دیگر فشار برای حضور تمام‌وقت در بازار کار، بسیاری از زنان را به ورطه احساس گناه و استرس مزمن کشانده است. این دوگانگی نه تنها کیفیت زندگی را کاهش داده، بلکه بنیان خانواده را نیز تحت تأثیر قرار داده است.

سیستم اقتصادی مدرن به شکلی سیستماتیک از این وضعیت بهره‌کشی می‌کند. صنایع به ویژه در حوزه‌های خلاق، با به کارگیری زنان با دستمزدهای پایین‌تر و شرایط سخت‌تر، از اشتیاق و انعطاف‌پذیری آنان سوءاستفاده می‌کنند. عبارت کار برای کسب تجربه به بهانه‌ای برای استثمار نیروی کار زنان تبدیل شده است.

شاید زمان آن رسیده که به جای پیروی کورکورانه از مدل‌های غربی اشتغال، به دنبال الگوهای بومی و متناسب با فرهنگ و طبیعت زن ایرانی باشیم. ایجاد مشاغل نیمه‌وقت، محیط‌های کاری انعطاف‌پذیر و تعریف نقش‌های شغلی متناسب با ویژگی‌های ذاتی زنان می‌تواند راه‌حلی برای این معضل باشد. تا زمانی که الگوی اشتغال زنان با فطرت و مسئولیت‌های طبیعی آنان همخوانی نداشته باشد، نه تنها به استقلال مالی منجر نخواهد شد، بلکه بحران‌های هویتی و روانی را تشدید خواهد کرد.