نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
زندگینامه فروغ فرخزاد از زمان مرگش در سال ۱۳۴۵ تا به امروز بارها منتشر شده است و با نگاه به زندگی او میتوان پی برد که سرنوشت پر فراز و نشیب و اشعار نوآورانهاش او را به یکی از تاثیرگذارترین شاعران معاصر ایران تبدیل کرده است.
زندگینامه فروغ فرخزاد و نگاهی به آثار وی
تولد و دوران کودکی
فروغ فرخزاد ۸ دیماه ۱۳۱۳ در تهران متولد شد. او در خانوادهای نسبتا مرفه و توسط مادری خانهدار و پدری نظامی تربیت شد. پدر فروغ مرد بسیار سختگیری بود؛ یک مرد نظامی که اهل مطالعه بود و فرزندانش را همواره به مطالعه تشویق میکرد. والدین او علیرغم زندگی مرفه، فرزندانشان را در تنگنا قرار میدادند و از روشهای تربیتی بسیار سختگیرانهای پیروی میکردند.
فروغ فرخزاد از همان کودکی سرکش بود و بیشتر کنجکاویهای کودکانهاش به تنبیههای سخت از طرف پدرش منجر میشد. از سوی دیگر، در مدرسه با همکلاسیهایش چندان رابطه خوبی نداشت. اما آنقدر بااستعداد بود که از کودکی زبان فرانسه و انگلیسی را به خوبی یاد گرفت و آنچنان قلم شیوا و روانی داشت که بارها از طرف معلمهایش مورد مواخذه قرار گرفته بود، چون باور نمیکردند انشاهایش را خودش بنویسد.
فروغ فرخزاد در سن ۱۳ سالگی شروع به نوشتن شعر کرد. او غزل میسرود و علاقه وافری به این سبک شعری داشت و بیشتر تحت تاثیر قالبهای کلاسیک بود. تا ۱۵ سالگی تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد و در نهایت برای آموزش خیاطی و نقاشی به هنرستان رفت. در این دوران زیر دست اساتیدی مانند کاتوزیان و بهجت صدر شاگردی کرد.
ازدواج
فروغ دختر کوچک خانواده بود و دو خواهر بزرگتر از خودش هم داشت. ازدواج یکی از خواهرهایش بر روح پرشور فروغ تاثیر گذاشت و اولین جرقههای عشق در دل او شعلهور شد. او عاشق پرویز شاپور، مردی بزرگتر از خودش شد که از اقوام مادرش بود. البته این علاقه دوطرفه بود. نامهنگاریها و ابراز علاقه آنها به هم برای مدتی ادامه پیدا کرد.
با وجود تفاوت سنی زیاد پرویز و فروغ، ازدواج این دو از همان ابتدا با مخالفت خانوادهها مواجه شد. اما فروغ و پرویز بسیار تلاش کردند تا رضایت خانوادهها را به دست آورند که در نهایت هم موفق شدند. این دو عاشق و دلداده پس از برگزاری مراسمی ساده به واسطه شغل پرویز از تهران راهی اهواز شدند.
جدایی فروغ از شاپور
فروغ در دورانی که در اهواز زندگی میکرد، مدام در جلسههای ادبی حاضر میشد و اشعارش را برای مجلات به تهران میفرستاد. گاهی هم برای آشنایی با نشریههای ادبی به تهران سفر میکرد. حضور فروغ در محافل ادبی که بیشتر جمعیت آن مردان بودند و فعالیتها و سفرهایش به تهران، اولین زمزمههای تاریک زندگی مشترکش را شکل داد. شاپور به خودی خود با فعالیتهای فروغ مشکلی نداشت، اما واکنشهای مردم حساسیتهای زیادی را به دنبال داشت که دامنگیر زندگی مشترکشان شد.
فروغ در همین دوران نخستین کتاب شعرش را با عنوان «اسیر» منتشر کرد. کتابی که اصلا برای این منتشر شد تا شروعی باشد بر انقلاب شعری که توسط یک زن بنا شده بود. از همینجا بود که شناخته شدن او بهعنوان یکی از شاعران زن آغاز شد.
فروغ هنگام چاپ این کتاب یک مادر بود که به واسطه مادر شدن و حرف و حدیثهای مردم، ازدواجش تحت تاثیر قرار گرفته بود. در نهایت پس از کشمکشهای فراوان وقتی به اهواز برگشت تا بلکه تغییری در شرایط نابسامان زندگی مشترکش ایجاد کند، مجبور شد بین زندگی مشترک و شعر و دغدغههای شخصی یکی را انتخاب کند. انتخابی که در روح حساس و شکننده فروغ تاثیر زیادی بر جا گذاشت.
زندگی فروغ فرخزاد پس از طلاق و انتشار دومین دفتر شعر
فروغ پس از انتشار شعر «گناه» در روزنامه واکنشهای منفی زیادی دریافت کرد. شرایط خانوادگی او و جدایی از همسر و محروم شدن از ملاقات با فرزندش او را به سمت خودکشی سوق داد؛ خودکشی ناکامی که در نهایت به فشارهای روانی فراوان و بستری شدن در بیمارستان ختم شد.
فروغ پس از مرخص شدن از بیمارستان دومین دفتر شعرش را با عنوان «دیوار» منتشر کرد. پس از چاپ دومین مجموعه شعرش، با کمکهای مالی شاپور به اروپا سفر کرد و حدود یک سال آنجا با ترجمه زندگی گذراند و در این فاصله تا حدودی پریشانیهای روحیاش را التیام بخشید.
آشنایی فروغ با ابراهیم گلستان
فروغ فرخزاد بلافاصله پس از بازگشت از اروپا سومین کتابش را به نام «عصیان» منتشر کرد و در همان دوران بود که با ابراهیم گلستان آشنا شد و زندگیاش رنگ دیگری به خود گرفت. ابراهیم گلستان به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط داشت و به خاطر هوش سرشارش در همه فعالیتهای حرفهایاش از روزنامهنگاری و نویسندگی گرفته تا کارگردانی، ترجمه و عکاسی موفق عمل میکرد.
ابراهیم گلستان یک استودیوی فیلمسازی به نام خودش داشت و آشنایی فروغ با او از همینجا شروع شد. فروغ در جستجوی کار بود و گلستان هم او را برای انجام کارهای اداری استخدام کرد.
آشنایی و رابطه عاشقانه فروغ و گلستان یکی دیگر از موضوعاتی بود که از محافل و جمعهای هنری تا خانوادهی هر دو نفرشان و حتی مردم عادی از بحث و گفتگو دربارهاش خسته نمیشدند. بار دیگر نام فروغ بر سر زبانها افتاد و فشار زیادی را بر او تحمیل کرد و او دوباره دست به خودکوشی زد.
سفر به تبریز و فرزندخواندهای به نام حسین
مدتی طول کشید تا اظهار نظرها درباره رابطهی فروغ و گلستان فروکش کند و فروغ با شرکت در کلاسهای فیلمسازی به همکاری با گلستان پرداخت. قبل از آن فروغ به انگلیس رفت تا در دورههای فیلمسازی شرکت کند و پس از بازگشت در تدوین و تولید به گلستان کمک میکرد. در نهایت در سال ۱۳۴۱ نخستین مستندش با عنوان «خانه سیاه است» را ساخت؛ مستندی که به شرایط سخت جزامیان و زندگی آنها پرداخته بود. این اثر آنقدر موفق بود که جایزه بهترین مستند از فستیوال فیلم اورهاوزن آلمان را دریافت کرد و توسط منتقدان خارجی و داخلی تحسین شد.
فروغ برای ساخت این مستند مدتی را در تبریز و در بین جزامیان زندگی کرد. او در این دوران با پسربچهای به نام حسین آشنا شد که پدر و مادرش جزامی بودند، اما خودش هنوز مبتلا نشده بود. شرایط زندگی حسین، فروغ را بسیار تحت تاثیر قرار داده بود و در نهایت با کسب رضایت از والدینش او را بهعنوان فرزندخواندهاش با خود به تهران برد.
تولدی دیگر
سال ۱۳۴۳ زمانی که فروغ ۲۷ ساله بود، دفتر شعر دیگری با عنوان «تولدی دیگر» منتشر کرد. مجموعهای که تاثیر عمیقی بر شاعران و سبک شعری پس از خودش بر جای گذاشت و به نقطه عطفی در ادبیات ایران تبدیل شد. این مجموعه به معنای واقعی تولدی دیگر برای فروغ محسوب میشد. نگاه جدید او در شعر، فروغ را جزو بهترین شاعران زن ایرانی قرار داد.
پایان زندگی فروغ
۲۵ بهمن سال ۱۳۴۵ فروغ پس از دیدن مادرش به استودیو گلستان میرود و با ماشین خودش از آنجا خارج میشود. هنوز از استودیو دور نشده بود که یک سرویس مدرسه از راه رسید و فروغ برای اینکه ماشینش با آنها تصادف نکند، منحرف میشود و به شدت به دیوار برخورد میکند.
فروغ دچار صدمات شدیدی میشود و پس از تلاشهای فراوان برای نجاتش جان خود را از دست میدهد. پس از مرگ فروغ مجلهها، رادیو و روزنامهها تا مدتها درباره این موضوع مینوشتند و از همان زمان تا امروز دهها مستند و کتاب در مورد زندگی و اشعار فروغ فرخزاد منتشر شده است.
اشعار این مجموعهها از درون زنی تراوش کردهاند که زندگی چندان آسودهای نداشت و ناملایمات دورانش را در اشعارش میگنجاند تا شاید درک آن برای مردمان روزگار خودش آسانتر شود.
دیجی کالا مگ
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت