نگاهی به تاریخچه برخوردهای خشونت آمیز با زنان در کشورهای مستعمره/استعمار، شکاف های جنسیتی و افزایش خشونت

به گزارش جهان بانو، آمارها نشان می‌دهد کشورهایی که در تاریخ خود تحت استعمار و سلطه قرار داشته‌اند و فرهنگ استعمارگران هنوز در آن ها وجود دارد، ۵۰ برابر بیشتر از سایر کشورها مستعد رواج رفتارهای خشونت‌آمیز با زنان هستند. آمارها نشان دهنده آن است که از هر سه زن، یک نفر در طول دوران […]

به گزارش جهان بانو، آمارها نشان می‌دهد کشورهایی که در تاریخ خود تحت استعمار و سلطه قرار داشته‌اند و فرهنگ استعمارگران هنوز در آن ها وجود دارد، ۵۰ برابر بیشتر از سایر کشورها مستعد رواج رفتارهای خشونت‌آمیز با زنان هستند.

آمارها نشان دهنده آن است که از هر سه زن، یک نفر در طول دوران حیات خود توسط نزدیکان و آشنایان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. این عدد در ۲۳ کشور جهان در قاره های اقیانوسیه، آسیا، آفریقا و آمریکا به تعداد ۲ نفر از هر ۳ زن نیز می‌رسد.

پژوهش‌های انجام شده در این کشورها حکایت از این دارد که خشونت علیه زنان بیشتر از سایر کشورها در کشورهای مستعمره رواج دارد. همچنین بر اساس آمارهای بانک جهانی، سازمان ملل متحد و سازمان جهانی بهداشت کشورهایی که در تاریخ خود تحت استعمار و سلطه قرار داشته‌اند و فرهنگ استعمارگران هنوز در آنجا وجود دارد، ۵۰ برابر بیشتر از سایر کشورها مستعد رواج رفتارهای خشونت‌آمیز با زنان هستند.

پژوهش‌هایی که در رابطه با این موضوع پس از دوران استعمارگری انجام گرفته، خود شاهد و گواهی بر نتایج این تحقیقات است و نشان دهنده آن است که تبعیض نژادی، نابرابری جنسیتی و گسترش فقر که همگی نشات گرفته از ساختارهای استعماری و استعمار به معنای عام آن هستند، موجب عمیق تر شدن ریشه‌های خشونت در یک جامعه خواهند شد.

سیاست‌های استعماری و نژادپرستی سیستماتیک

بسیاری از کشورهای استعمارگر سیاست‌های خود را بر پایه بر هم زدن ترکیب نژادی کشور و یا منطقه تحت سلطه خود و نژادپرستی بنا می‌کردند و این کار جز با طبقه‌بندی قومیتی و نژادی جمعیت منطقه انجام نمی‌گرفت.

مثال هایی که در تاریخ معاصر بر این تحقیقات صحه می‌گذارند، تقسیم‌های نژادی و قومیتی میان مسلمانان هند و هندوها و نیز نژادپرستی سیستماتیک شکل گرفته توسط دولت آپارتاید آفریقای جنوبی است. این تقسیم‌ها و جداسازی‌ها آغازی بودند بر بسیاری از شدیدترین اقدامات جنایتکارانه و خشونت‌ آمیز و درگیری‌های مسلحانه و نسل کشی ها در سراسر جهان. این مطالعات از عاملی با عنوان «ماندگاری استعمار» نام می‌برد که به این معناست که فرهنگ و ریشه‌های استعمار در جوامع مستعمره هنوز پابرجاست و حتی می‌توان گفت که این فرهنگ‌ها در شکل دادن به جهان امروز نیز بسیار تاثیرگذارند.

نسل‌کشی سال ۱۹۹۴ در کشور روآندا نمونه ای بارز برای نشان دادن تاثیرات استعمار است. در این نسل‌کشی بیش از ۸۰۰ هزار تن از اعضای قبیله توتسی توسط تندروهای هوتو و هموطنان خود به قتل رسیدند. این دو قوم توسط استعمارگران بلژیکی دسته‌بندی و از یکدیگر جدا شدند و با گذشت زمان آتش نژادپرستی و اختلاف در میانشان شعله‌ور شد. بلژیکی‌ها از طریق سطح‌بندی بین شهروندان روآندایی دو قومیت هوتو و توتسی را ایجاد کردند و به این طریق به اختلاف‌پراکنی میان این دو قبیله دامن زدند. در این نسل‌کشی تمامی رفتارهای خشونت آمیز به چشم می‌خورد و در آن صدها هزار نفر از زنان قوم توتسی مورد تجاوز و خشونت جنسی واقع شدند و سپس به قتل رسیدند.

علاوه بر این موارد، بسیاری از اقدامات نژادپرستانه دیگری که به صورت سیستماتیک توسط استعمارگران و حکمرانان آن‌ها در کشورهای مستعمره پیاده‌سازی می‌شد، به اجرای قوانینی روی ‌آوردند که نتیجه آن‌ها سرکوب هدفمند زنان و نادیده گرفتن حقوق آنان بود. به عنوان مثال در کشور نیجریه پیش از حضور کشورهای استعمارگر مردان و زنان دوشادوش یکدیگر در رهبری جامعه نقش داشتند، با این وجود پس از آغاز دوران استعمارگری در این کشور قدرت های خارجی به گفتگو و مذاکره با رهبران زن تمایلی نشان نمی‌دادند و تنها مردان را به رسمیت می‌شناختند.

استعمارگران در نیجریه قوانینی را اجرا می‌کردند که به موجب آن زنان از حق داشتن مالکیت بر املاک محروم می‌شدند. هدف از اجرای قوانین این چنینی عدم ایجاد استقلال در میان زنان و ممانعت از قدرت گرفتن آنان بود. این قوانین تا اندازه ای در فرهنگ نیجریه تاثیرگذار بوده که حتی امروزه نیز نسبت زنانی که مالک زمین یا ملکی هستند در مقایسه با مردان این کشور بسیار کمتر است. تحقیقاتی که به تازگی در این زمینه انجام گرفته نشان دهنده آن است که زنان صاحب خانه یا ‌زمین از یک منبع درآمد مشخص برخوردار هستند و این علاوه بر قدرت بخشی به آن‌ها این استقلال را نیز می‌دهد که در صورت بروز مشکلات خانه ای در اختیار داشته باشند تا به آن پناه ببرند و با آرامش زندگی کنند.

اثرات تاریخی استعمار

می‌توان گفت که امروزه بسیاری از مردمان جهان تجربه زیسته ای در رابطه با پدیده استعمار ندارند و حتی از نزدیک شاهد اقدامات استعمارگرانه نبوده‌اند، با این وجود آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن را که نسل به نسل در تار و پود فرهنگ آن منطقه رخنه کرده  احساس می‌کنند و با مشکلات ناشی از آن دست و پنجه نرم می‌کنند. این‌گونه آسیب‌ها اغلب نتیجه شرایطی هستند که در نقطه‌ای از تاریخ در میان آن جامعه به وجود آمده و پس از آن به دیگر نسل‌ها منتقل شده است. این حوادث ممکن است طیف وسیعی از آسیب‌های اجتماعی را در بر بگیرد؛ آسیب‌هایی مانند کودک‌آزاری و جنگ.

«فرانس فانون» فیلسوف سیاسی و روان‌پزشک پژوهش های گسترده‌ای در ارتباط با تاثیرات روان‌شناختی و احساسی این آسیب‌های تاریخی و اجتماعی انجام داده و به نتایج مهمی دست یافته است. مطالعات فانون در حوزه تاثیرات استعمار نشان دهنده آن است که کشورهای استعمارگر با ساخت قهرمانان سفیدپوست برای کشورهای تحت سیطره خود که هیچ کدام از آن ها سفید پوست نبوده اند، علاوه بر اینکه باعث ایجاد تبعیض و برتری نژادی می‌شدند، احساس سرخوردگی شدیدی را نیز در میان مردم کشورهای مستعمره به وجود می‌آوردند و قدرت تصمیم‌گیری و اعتماد به نفس نژادی آن‌ها را نیز سرکوب می‌کردند.

«کارن مکس» فعال حقوق بشر کانادایی که در حوزه زنان مشغول به فعالیت است، بیان می‌کند که علاوه بر فاکتور آسیب‌های اجتماعی و تاریخی نحوه برخورد جوامع با چنین حوادثی از اهمیت بسیاری برخوردار است. به عنوان مثال در کشور کانادا کودکان بومی به اجبار و به صورتی خشونت آمیز از مادران خود جدا می‌شدند و در مدارس خاصی مشغول به تحصیل می‌شدند تا به روش مورد نظر استعمارگران تربیت شوند، ریشه‌های بومی‌شان به فراموشی سپرده شود و از فرهنگ کهن‌شان جز خاطره ای دور در ادوار گذشته چیزی بر جای نماند. در حال حاضر تحقیقات جدید در ارتباط با بومیان کانادا نشان دهنده آن است که تاثیرات بلندمدت این رفتار در آن کشور به افزایش خشونت علیه زنان بومی کانادایی منجر شده و علاوه بر آن نرخ خودکشی در میان این گروه نژادی به شدت افزایش پیدا کرده است.

موارد بررسی شده همگی نشان دهنده آن است که کشورهای استعمارگر در طول تاریخ حقوق زنان مناطق تحت سیطره خود را سرکوب کرده اند و با این اقدامات تلاش می‌کردند تا قدرت آنان را کاهش داده و یک فرهنگ خشن و مردسالار را به وجود آورند تا با استفاده از آن و با ایجاد دودستگی در جوامع مستعمره فرهنگ آنجا را کم ارزش جلوه دهند و مردمان آن مناطق را تحت مدیریت و سلطه خود درآورند.