نقش زن در سینمای مقاومت: از نماد تا کنشگر

در تحلیل جایگاه زن در سینمای مقاومت، نقش بانوان از نمادهای ایثار حاشیه‌ای فراتر رفته و به محور درام، کنشگری اجتماعی و روایتگری مستقیم در خط مقدم مقاومت تبدیل شده است؛ جایگاهی که نیازمند تصویرسازی دقیق‌تر و دور از کلیشه است.

سینمای مقاومت ایران، فراتر از یک ژانر سینمایی، بازنمایی و ضبط بخش مهمی از تاریخ معاصر و هویت ملی ماست. اگرچه میدان‌های نبرد و صحنه‌های حماسی، قاب‌های اصلی این سینما را پر کرده‌اند، اما نگاه عمیق‌تر به ساختار و درونمایه این آثار، ما را به این واقعیت می‌رساند که پایداری و مقاومت، تنها محصول حضور فعال مردان در خط مقدم نبوده است. در واقع «سینمای مقاومت» برای بقا و تأثیرگذاری، مدیون حضور و بازتاب ایثارگرانه بانوان است؛ حضوری که نه صرفاً در قامت نقش‌های فرعی، بلکه به‌عنوان جایگاهی محوری و تعیین‌کننده در کلیت گفتمان مقاومت تعریف می‌شود.

این یادداشت می‌کوشد تا با رویکردی تحلیلی و دور از شعارزدگی، به واکاوی این جایگاه در سینمای ملی بپردازد.

۱ـ زنِ مقاومت؛ هسته اصلی درام

در سینمای جنگ‌های رایج دنیا، زن اغلب به‌عنوان انگیزه‌ای برای جنگیدن یا قربانی جنگ به تصویر کشیده می‌شود. اما در سینمای مقاومت ایران، مفهوم «زنِ مقاومت» فراتر از این الگوها می‌رود. زن در این سینما، نه تنها بازوی حمایتی در پشت جبهه است، بلکه هسته اصلی پایداری و حیات درام محسوب می‌شود.

بهترین نمونه‌ها، آثاری هستند که زن در آنها نقش «حافظ روحیه»، «مدیر بحران خانه و جامعه» و «نگهبان ارزش‌های معنوی» را ایفا می‌کند. این زنان، خود یک جبهه تمام‌عیار را اداره می‌کنند؛ جبهه‌ای که اگر فرو می‌ریخت، پایداری در خط مقدم نیز ناممکن می‌شد. نقش پرستار، معلم، مادر و همسری که بار سنگین خانواده را در غیاب رزمنده بر دوش می‌کشد، از نظر دراماتیک، اهمیت و دشواری‌اش کمتر از مبارزه مستقیم با دشمن نیست.

۲ـ از «مادر شهید» تا «کنشگر اجتماعی»؛ تحول نقش‌ها

در دهه‌های ابتدایی سینمای دفاع مقدس، تمرکز بر نقش سنتی و عاطفی زن، به‌ویژه مادر شهید یا همسر صبور بود. این نقش‌ها، اگرچه با عظمت و اثرگذاری قابل توجه همراه بودند، اما گاهی در محدوده کلیشه‌های عاطفی باقی می‌ماندند.

در سال‌های اخیر، سینمای مقاومت با گسترش دامنه موضوعی خود به حوزه‌هایی فراتر از جنگ سخت، مانند مقاومت در سوریه و عراق، فرصت توسعه نقش بانوان را فراهم کرده است. اکنون زن می‌تواند یک فعال رسانه‌ای در قلب وقایع، یک خبرنگار جسور، یک دانشمند هسته‌ای در عرصه مقاومت علمی، یا حتی یک رزمنده باشد که در قامت کنشگر در مرکز عمل قرار می‌گیرد. این تحول نشان می‌دهد که سینمای مقاومت در مسیر درک ایثار کنشگرانه زن قرار گرفته و نه صرفاً ایثار منفعلانه و حاشیه‌ای.

۳ـ آسیب‌شناسی و چالش‌های بازنمایی

با وجود اهمیت جایگاه زن در گفتمان مقاومت، سینمای ایران همچنان با چالش‌هایی در بازنمایی عمیق این نقش‌ها مواجه است:

غیبت فیلم‌سازان زن: سهم اندک کارگردانان، فیلمنامه‌نویسان و مدیران پروژه زن در تولید آثار مقاومت، خلأ جدی در ارائه نگاه‌های چندوجهی ایجاد کرده است.

تصویرسازی سطحی از ایثار: در برخی آثار، ایثار زن در نمادگرایی افراطی خلاصه شده و از واقعیت رنج‌ها، تصمیمات دشوار و کشمکش‌های درونی او کاسته می‌شود.

عدم پیوند با مقاومت امروز: درام‌های مقاومت باید ایثار زن را در بسترهای جدید اجتماعی و اقتصادی نیز جست‌وجو کنند؛ پایداری در برابر فشارها و حفظ ساختار خانواده نیز نوعی مقاومت است.

نتیجه‌گیری

سینمای مقاومت باید بپذیرد که «مقاومت» پدیده‌ای انسانی و دو جنسیتی است. ایثار بانوان، نیمی از حقیقت مقاومت است که باید با دقت، عمق و پرهیز از تکرار کلیشه‌ها بازنمایی شود. برای ارتقای این سینما، لازم است فرصت‌ها برای حضور زنان فیلم‌ساز افزایش یابد و ایثار آنان نه صرفاً در قالب اشک و انتظار، بلکه به‌عنوان نیروی راهبردی و محرک درام در لحظات بحرانی بازتعریف شود. تنها در این صورت است که سینمای مقاومت می‌تواند روایتی جامع از فرهنگ پایداری این سرزمین ارائه دهد.

 خبرگزاری آنا