تحلیل خبر؛

زنان اینفلوئنسر و زندگی دیجیتال

گزارش مرکز پژوهشی بتا نشان می‌دهد نزدیک به ۴۰ درصد از زنان اینفلوئنسر فارسی‌زبان در اینستاگرام بیشتر روی روزمره‌نویسی تمرکز دارند، ۳۵ درصد در حوزه‌های هنری فعالیت می‌کنند و ۲۵ درصد به موضوعات سینما، تلویزیون و تئاتر می‌پردازند. این آمار نشان می‌دهد زنان نه‌تنها بخش مهمی از تولید محتوا را در اختیار دارند، بلکه می‌توانند سلیقه، رفتار و حتی ارزش‌های اجتماعی مخاطبان را شکل دهند.

فضای مجازی به محلی برای نمایش زندگی واقعی، هنر و هویت اجتماعی تبدیل شده است. زنان اینفلوئنسر با به اشتراک گذاشتن لحظات مختلف زندگی خود – از آشپزی و خانواده تا موفقیت‌ها و دغدغه‌ها – ارتباط نزدیک و صمیمی با مخاطبان برقرار می‌کنند. این رابطه باعث ایجاد اعتماد اجتماعی و نوعی قدرت نرم می‌شود که می‌تواند در تبلیغات، فرهنگ و سبک زندگی تأثیرگذار باشد.

روایت زندگی و تاثیر اجتماعی

روزمره‌نویسی در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، اما اثر عمیقی دارد. مخاطب با دیدن زندگی واقعی زنان، خود را با آنها همذات‌پنداری می‌کند و همین باعث می‌شود این صفحات نقش مهمی در شکل‌دهی نگرش‌ها، رفتارهای روزمره و ارزش‌های اجتماعی داشته باشند. از سوی دیگر، محتواهای هنری نیز سهم قابل توجهی دارند و با به اشتراک گذاشتن مهارت‌ها و آثار هنری، زنان اینفلوئنسر فرهنگ و خلاقیت را وارد زندگی روزمره مخاطبان می‌کنند.

اغلب دنبال‌کنندگان این صفحات از طبقه میانی جامعه هستند، کسانی که رفتار و انتخاب‌هایشان بازتاب جریان اصلی جامعه است. بنابراین این محتوا نه‌تنها سرگرم‌کننده، بلکه اثرگذار بر نگرش‌ها، مصرف و رفتار فرهنگی مخاطبان است.

با وجود برخی نقاط مثبت، تمرکز زیاد بر روزمره‌نویسی و سرگرمی چالش‌هایی هم دارد: سطحی‌سازی فرهنگ دیجیتال:  مخاطب عادت می‌کند محتوای کوتاه و احساسی دریافت کند و فرصت یادگیری و درک عمیق کاهش پیدا می‌کند.

تصویر غیرواقعی از زندگی: نمایش زندگی شخصی با فیلتر و قاب جذاب می‌تواند توقعات غیرواقعی ایجاد کند و مخاطب را از واقعیت دور سازد.

وابستگی به محبوبیت و تبلیغات: بسیاری از صفحات وابسته به درآمد تبلیغاتی هستند و محتوا ممکن است جهت‌دار شود و ارزش آموزشی یا فرهنگی کاهش یابد.

کمبود محتواهای تخصصی: سهم پایین محتواهای آموزشی و تحلیلی نشان می‌دهد پتانسیل فضای دیجیتال برای ارتقای دانش و آگاهی هنوز کامل استفاده نشده است.

نمایش اغراق‌آمیز زندگی و تمرکز بیش از حد بر سرگرمی در شبکه‌های اجتماعی، مخاطب را به مصرف سطحی محتوا عادت می‌دهد و عمق فرهنگی و آموزشی آن را کاهش می‌دهد. زنان اینفلوئنسر، که بخش قابل توجهی از این محتوا را تولید می‌کنند، در این روند نقش مهم و در عین حال پرخطری دارند.

بسیاری از آن‌ها برای جلب توجه و افزایش فالوئر، تصویرهایی غیرواقعی و اغراق‌آمیز از زندگی خود ارائه می‌کنند، بدون آنکه به پیامدهای اجتماعی، روانی و فرهنگی آن برای مخاطبان توجه کنند. این اقدام نه تنها سطحی‌نگری و مصرف‌گرایی را تقویت می‌کند، بلکه باعث بازتولید کلیشه‌ها و ارزش‌های نادرست در جامعه می‌شود.

شرایط فوق نیازمند سیاست‌گذاری هوشمندانه است. فضای دیجیتال باید چارچوب‌هایی داشته باشد که خلاقیت افراد را محدود نکند، اما تولید محتواهای تحلیلی، آموزشی و فرهنگی را تشویق کرده و اثرات منفی محتوای سطحی را کاهش دهد.

این سیاست‌ها می‌توانند شامل ارائه آموزش دیجیتال و رسانه‌ای به تولیدکنندگان محتوا، ترغیب به تولید محتوای تخصصی و ایجاد ابزارهایی برای افزایش سواد رسانه‌ای مخاطبان باشند. بدون چنین چارچوب‌ها و سیاست‌ها، فضای مجازی صرفاً به محلی برای سرگرمی، مقایسه نادرست و تصویرسازی غیرواقعی زندگی دیگران تبدیل می‌شود.

مسئولیت استفاده از این فضا بر دوش هر دو طرف است: تولیدکنندگان باید با آگاهی، دقت و اخلاق حرفه‌ای محتوا تولید کنند و مخاطبان با نگاه نقادانه و مصرف آگاهانه، از سطحی‌نگری و تقلید بی‌چون‌وچرای سبک زندگی دیگران اجتناب کنند.

زنان اینفلوئنسر، به عنوان گروهی تأثیرگذار، می‌توانند فرهنگ دیجیتال را به سوی خلاقیت، آموزش و آگاهی هدایت کنند، اما اگر از این مسئولیت غافل شوند، صرفاً به تقویت سرگرمی، تصویرسازی اغراق‌آمیز و مصرف‌گرایی کمک خواهند کرد.

آینده فضای دیجیتال نه فقط به خلاقیت و محبوبیت تولیدکنندگان، بلکه به تعهد اخلاقی آن‌ها، سیاست‌گذاری دقیق و نگاه نقادانه مخاطبان وابسته است. تنها در این صورت است که این فضا می‌تواند سکویی برای رشد باشد، نه صرفا محلی برای سرگرمی و تقلید سطحی.

زینب حیدری