نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در دانمارک، ساخت نسخه ششمتری و اغراقآمیز مجسمه «پری دریایی» با تأکید بر اندام زنانه، از یک ایده ساده به بحرانی فرهنگی بدل شد. این اثر هرچند توجه عمومی را جلب کرد، اما موجی از انتقادها به جنسیتزدگی و ابتذال هنری برانگیخت. مخالفان، آن را نمونهای آشکار از جنسیتزدهترین سنتهای هنر و تداوم نگاه کالایی به بدن زن دانستند، در حالیکه خالق اثر، بر این باور بود که کارش «چالشی علیه نگرش منفی جامعه به بدن زنان» است.
اما در همان نقطه آغاز تناقضی عمیق نهفته بود. چگونه میتوان با استفاده از همان ابزار و کلیشههایی که سالها زنان را به ابژه بصری تقلیل داده، ادعای مبارزه با آن را داشت؟ اگر نقد بر شیءسازی زن است، چرا بیان هنری باید باز هم در قالبی عرضه شود که مرکز توجهش همان بدن، همان برهنگی و همان تحریک بصری باشد؟ این پارادوکس، همان جایی است که رسالت هنر و مسئولیت هنرمند به آزمون گذاشته میشود.
جایگاه زن در فرهنگ و هنر، همیشه عرصهای از تنش بوده است. در طول تاریخ، زن در آثار هنری گاه بهعنوان نماد حیات، دانایی، زیبایی یا مقاومت حضور یافته و گاه به صورت ابزاری برای لذت نگاه مردانه تصویر شده است. در دوران معاصر و در دنیای غرب بدن زن به یکی از پرفروشترین «کالاها» در تبلیغات، صنعت مد و سرگرمی بدل شده و بهتدریج مرز میان هنر و صنعت سرگرمی، میان پیام فرهنگی و مصرفگرایی تصویری، محو شده است.
در چنین فضایی، رسالت هنر و هنرمند چیزی فراتر از خلق یک اثر دیدنی است. هنرمند باید به واسطه دانش، تخیل و مسئولیت اجتماعی خود، مرزهای فهم و آگاهی را گسترش دهد. هنر، اگر قرار است ماندگار و اثرگذار باشد، باید از سطح ظاهر عبور کند و به پرسشهای بنیادی درباره جامعه، فرهنگ و انسانیت بپردازد.
ابتذال در هنر مدرن، پدیدهای پیچیده و چندلایه است و زمانی رخ میدهد که هدف اصلی از خلق اثر، جلب توجه سریع و مصرف خبری باشد، نه انتقال معنایی پایدار. در این منطق، بدن زن بهویژه برهنگی یا اغراق در فرمهای زنانه یکی از مؤثرترین ابزارها برای تضمین دیده شدن است. و این همان جایی است که اثر هنری، به جای آنکه علیه کلیشهها عمل کند، همانها را تقویت میکند.
این مجسمه، نمونهای زنده از همین روند بود. به جای استفاده از استعارههای فرهنگی، روایتهای چندلایه یا بازخوانی اسطورهای پری دریایی، راهی آسانتر انتخاب شد: بزرگ کردن نماد و افزودن جزئیاتی که بهطور پیشبینیپذیر، واکنش رسانهها و شبکههای اجتماعی را برمیانگیخت. در نتیجه، به جای ایجاد گفتوگویی عمیق درباره جایگاه زن، بدن زن به محور اصلی خبر و بحث تبدیل شد آن هم در قالبی که چندان تفاوتی با پوستر تبلیغاتی یا تصویر مجله مد نداشت.
هنرمندانی که ادعای نقد اجتماعی دارند، باید بدانند که هر انتخاب زیباییشناسانه، بار فرهنگی و معنایی دارد. اگر زبان هنر، همان زبان مسلط بازار باشد، اثر، هرچند پر سر و صدا، نمیتواند به گفتمانی تازه منجر شود. این اتفاق در مورد مجسمه پری دریایی کپنهاگ بهخوبی دیده شد. آنچه قرار بود نقدی بر نگاه محدودکننده به بدن زن باشد، خود به نمونهای تازه از همان نگاه بدل شد.هنر راستین، زن را نه در قالب اندامی برای تماشا، بلکه بهعنوان موجودی با تاریخ، تجربه، اندیشه و روایت مستقل تصویر میکند و این همان تفاوتی است که میان اثری ماندگار و اثری گذرا وجود دارد.
ماجرای جمعآوری این مجسمه، هشداری روشن است: اگر هنر، رسالت خود را فراموش کند و به ابتذال رسانهای و مصرفگرایی تن دهد جایگاه زن، به جای آنکه ارتقا یابد، بیش از پیش به میدان بازاریابی فرهنگی تنزل مییابد میدانی که در آن ارزش انسان، با میزان دیده شدنش سنجیده میشود، نه با عمق معنایی که میتواند به جهان بیفزاید.
زینب حیدری
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت