تحلیل خبر؛

جدایی از حریم دین؛ حیرانی در مدرنیته

تحقیقات علوم اجتماعی همواره نشان داده‌اند که زنان در مقایسه با مردان، معمولاً پایبندی بیشتری به باورهای دینی دارند. اما امواج تغییر اکنون به ساحل این باور دیرپا رسیده است. مطالعات جدید خبرگزاری theconversation از تحولی شگفت‌انگیز خبر می‌دهند: نسل جوان زنان امروز در حال شکستن این الگوی تاریخی هستند. این تغییر که همچون نسیم آزادی می‌وزد، اما آیا بهای آن از دست دادن آشیانه‌ای امن نیست؟

از دست دادن شبکه‌های حمایتی سنتی، یکی از نخستین و ملموس‌ترین پیامدهای این دگرگونی است. نهادهای دینی در طول تاریخ، نقش بی‌بدیلی در ارائه خدمات اجتماعی به زنان ایفا کرده‌اند. این خدمات شامل حمایت از زنان بی‌سرپرست، ارائه کمک‌های مالی به خانواده‌های نیازمند، ایجاد پناهگاه‌های امن برای زنان آسیب‌دیده و ارائه خدمات مشاوره‌ای و روانی بوده است.

برای نمونه، کلیساها در غرب و مساجد در جهان اسلام، همواره به عنوان پناهگاهی برای زنان بی‌پناه عمل کرده‌اند. با فاصله گرفتن از این نهادها، زنان در واقع خود را از یک سیستم حمایتی تاریخی محروم می‌کنند که می‌توانست در مواقع بحرانی پشتیبان آنان باشد.

از دیدگاه اخلاقی و ارزشی، این فاصله‌گیری می‌تواند به تضعیف جایگاه زنان بینجامد. ادیان الهی با تأکید بر تقدس نهاد خانواده، کرامت ذاتی زن و ارزش والای مادری، چهارچوب محکمی برای حمایت از حقوق زنان ایجاد کرده‌اند. در مقابل، جامعه سکولار مدرن اگرچه ادعای دفاع از حقوق زنان را دارد، اما در عمل به کالایی‌کردن بدن زن و تبدیل او به ابزاری برای تبلیغات و مصرف‌گرایی دامن زده است. می‌توان گفت ادیان با حفظ حریم خانواده و تأکید بر نقش‌های مکمل زن و مرد، از زن در برابر بهره‌کشی‌های نظام سرمایه‌داری مدرن حمایت می‌کرده‌اند.

نکته عمیق‌تر این است که معنویت‌های جدید و مکاتب مدرن، فاقد آن عمق فلسفی و پشتوانه فرهنگی هستند که بتوانند پاسخگوی نیازهای اصیل روحی و عاطفی زنان باشند. وقتی زندگی با بحران‌های عمیق روبرو می‌شود  وقتی بیماری لاعلاج ظاهر می‌گردد، وقتی رابطه‌ای از هم می‌پاشد، وقتی عزیزی برای همیشه چشم بر جهان می‌بندد در این لحظات سخت است که پوکی معنویت‌های مدرن آشکار می‌شود. مدیتیشن و یوگا، هرچند مفید، اما در برابر پرسش‌های بنیادین زندگی چه پاسخی دارند؟ آیا می‌توانند همانند دعا و نیایش، آرامشی عمیق و پایدار به ارمغان آورند؟

به تجربه تاریخی نیز اگر بنگریم، درمی‌یابیم که جنبش‌های فمینیستی سکولار اگرچه در کوتاه‌مدت به برخی حقوق ظاهری برای زنان دست یافته‌اند، اما در بلندمدت موجب شدند تا زنان با از دست دادن جایگاه متعالی خود در نهاد خانواده، به ابزاری در دست بازار کار و مصرف تبدیل شوند. در حالی که ادیان با حفظ حریم خانواده، از زن در برابر این بهره‌کشی‌ها حمایت می‌کردند.

همچنین باید به نقش محوری زنان در انتقال فرهنگ و سنت‌ها به نسل بعد اشاره کرد. با فاصله گرفتن زنان از باورهای دینی، در واقع پیوند نسل آینده با ریشه‌های فرهنگی و تاریخی جامعه تضعیف می‌شود. این امر می‌تواند به بحران هویت در جامعه و از دست دادن سرمایه‌های فرهنگی بینجامد.

در پایان باید تأکید کرد که این دوری‌گزینی از دین، نه تنها دستاورد چندانی برای زنان به ارمغان نمی‌آورد، بلکه آنان را از پشتوانه‌های معنوی، اخلاقی و اجتماعی تاریخی محروم می‌کند. تجددگرایی افراطی در نهایت زنان را به قربانیان جدید نظام سرمایه‌داری مدرن تبدیل می‌کند، بدون آنکه بتواند جایگزین مناسبی برای کارکردهای عمیق دین در زندگی فردی و اجتماعی آنان ارائه دهد.

فائزه آقامحمدی