بررسی جامعه شناسانه جنبش me too در ایران و عدم ارتباط موثر آن با فمینیسم

مدتی است که جنبش Me Too در ایران با سردمداری تعدادی از زنان سینماگر آغاز شده ‌است و هر از چندگاه اسم تازه‌ای در صدر اخبار آن قرار می‌گیرد. به گزارش جهان بانو، جنبش me too  سال ۲۰۱۷ در هالیوود با اعتراض به آزار زنان و افشاگری علیه «هاروی واینستین» تهیه کننده آمریکایی آغاز شد و […]

مدتی است که جنبش Me Too در ایران با سردمداری تعدادی از زنان سینماگر آغاز شده ‌است و هر از چندگاه اسم تازه‌ای در صدر اخبار آن قرار می‌گیرد.

به گزارش جهان بانو، جنبش me too  سال ۲۰۱۷ در هالیوود با اعتراض به آزار زنان و افشاگری علیه «هاروی واینستین» تهیه کننده آمریکایی آغاز شد و توانست در مدتی کوتاه وجهه بین المللی به خود بگیرد و حتی موجب دادگاهی و زندانی شدن هاروی واینستین گردید. با گذشت زمان فعالیت های جنبش Me too موجب شد پای افراد مختلفی به این موضوع باز شود و کمپانی‌های فیلمسازی با آنها قطع همکاری کنند. پس از آن بعضی از زنان در کشورهای مختلف تصمیم گرفتند در صفحات اجتماعی خود در رابطه با آزارهایی که تجربه کرده بودند دست به افشاگری بزنند تا فضا را برای آزارگران نا‌امن کرده و دیگران را نسبت به این مسائل آگاه کنند.

این اتفاق در کشور ما نیز تحت تاثیر این جنبش به وقوع پیوست و چند زن سینماگر تصمیم گرفتند در رابطه با آزارهای سینمای ایران جنبشی به همین نام ایجاد کنند و در نهایت توانستند حدود ۸۰۰ امضا جمع آوری کنند. با این وجود این جنبش به طور مداوم در کشور ما به ویژه در ایام جشنواره کن ۲۰۲۲ حاشیه‌های مختلفی به وجود آورد. یکی از افراد پیشتاز در جنبش  ME TOO عکس یکی از متهمین را منتشر کرد. این مساله موجب شد که برخی از بازیگران زن در واکنش به این اتفاق برای پس گرفتن امضای خود اقدام کنند. حال سوالی که مطرح می‌شود این است که این نوع جنبش‌ها از دید جامعه شناسانه در نهایت به نفع زنان خواهد بود یا خیر؟ با دکتر میثم مهدیار جامعه شناس در ارتباط با این موضوع به گفتگو پرداختیم:

نظر شما درباره جنبش me too چیست؟ آیا این جنبش توانسته در راستای بهبود وضعیت زنان اقدام موثری انجام دهد و مفید واقع شود؟ ادامه این جنبش که چند وقت است در کشور ما نیز آغاز شده در بهبود وضعیت بانوان مطلوب بوده است؟

نخستین مواجهه ما با این موضوع این است که اگر بخواهیم در ارتباط با چگونگی شکل گیری جنبش me too در کشورمان صحبت کنیم، ابتدا باید به فضای مطالبات زنان یا مطالبات فمینیستی نگاهی بیندازیم و بررسی کنیم که در ایران به نسبت تحولات جهانی این حوزه، مطالبات زنان و فضای آن چگونه است. در اشاره به این موضوع باید گفت که دو دسته کلی از دو رویکرد مهم در سطح بین المللی در ارتباط با این مسائل وجود دارد که بر مطالبات و رویکردهای فمینیستی تاثیرگذار بوده است. یکی از این رویکردها «فمینیسم تشابه» است که سابقه ای طولانی در کشورهای مختلف جهان دارد و از قرن هجدهم ایجاد شده و به ویژه در قرن نوزدهم فعالیت های چشمگیری داشته است و از گرایش‌های مختلفی برخوردار است. رویکرد دوم نیز «فمینیسم تفاوت» نام دارد و برخلاف گرایش اول از سابقه ای طولانی برخوردار نیست و تنها دو الی سه دهه است که در غرب شکل گرفته است.

تفاوت اصلی این دو گرایش در اینجاست که فمینیست تشابه در صدد دستیابی به موقعیت‌هایی است که مردان با تلاش و کوشش به آن ها رسیده‌اند و زنان از دستیابی به آن ها منع شده‌اند. به عنوان مثال اگر مردان در محیط اجتماعی، در محیط خانواده یا در محیط کار به جایگاه ویژه‌ای دست پیدا کرده اند، این رویکرد خواستار آن است که زنان نیز به آن جایگاه دست پیدا کنند. آن ها اینطور تصور می‌کنند که با رسیدن به آن جایگاه قادر به برقراری توازن قدرت خواهند بود. این رویکرد فمینیستی که گرایش‌های مختلفی همچون چپ، لیبرال و… دارد و در موج‌های مختلف فمینیسم به ویژه موج‌های اول و دوم طرفداران بسیاری داشته، چند پیشفرض دارد. یکی از آن ها این است که مرد و ویژگی‌های مردانه در این گرایش معیار و اصل پنداشته می‌شود و به همین دلیل سعی می‌کند زنان را به ویژگی‌های مردانه نزدیک کند. به این معنا که از لحاظ قابلیت‌ها میان زن و مرد یک تشابه و تساوی می‌بیند و به همین دلیل حقوق زنان و مردان را کاملاً مساوی می‌داند و اینطور تصور می‌کند که اگر زن در آن موقعیت و جایگاه مردانه قرار بگیرد می‌تواند تعادل را برقرار کند. به همین دلیل رابطه میان زن و مرد را رابطه ای رقابتی می‌داند. به عبارت دیگر زن در این رویکرد خود را رقیب مرد می‌پندارد و برای همین احساس می‌کند که باید با مرد رقابت کند. این حس در مواردی به تضاد و دشمنی می‌انجامد و در عرصه‌های اجتماعی خود را نشان می‌دهد. چرا که به این مساله اعتقاد دارد که مردان به‌طور کلی به استثمار و سرکوب زنان پرداخته‌اند و حق زنان را نادیده گرفته‌اند، لذا زنان می‌بایست برای باز پس گیری حق خود تلاش کنند و به مبارزه و رقابت بپردازند.

رویکرد «فمنیسم تفاوت» به چه شکل است؟

این رویکرد برخلاف فمینیسم تشابه بر این باور است که زنان از ویژگی‌های منحصر به فرد خودشان برخوردار هستند و از نظر احساسات، قابلیت‌های وجودی و مسائل فیزیولوژیک با مردان تفوت دارند و می‌بایست زمینه را برای این تفاوت مهیا کرد. این رویکرد بر این باور است که در جوامع فعلی بیشتر روندها، تکنولوژی‌ها و صنایع، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مطابق با قابلیت‌های مردانه در نظر گرفته شده است و به همین دلیل فضای عمومی تناسب بیشتری با فیزیولوژی بدنی و روحیات مردانه دارد. به عنوان مثال مشاغل و آپشن‌هایی که برای مشاغل در نظر گرفته شده است، ساعات اداری و یا ساختارهای اجتماعی مانند ساختار شهری از ساختمان‌سازی گرفته تا پارک‌ها، خودروها و حمل و نقل عمومی، خیابان‌ها و… همگی این‌ مسائل مبتنی بر فیزیولوژی و ویژگی‌های مردانه هستند. به عنوان مثال به این دلیل که آقایان از نظر بدنی مقاوم‌تر و مستحکم‌تر هستند یا از توانایی فیزیکی‌ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند، در پیاده‌روها کمتر جایی برای نشستن عابران پیاده در نظر گرفته شده است. یا مثلاً در حمل و نقل عمومی برای بانوانی که دارای فرزندان خردسال هستند، مکانی برای تعویض پوشک یا شیردهی به آن‌ها در نظر گرفته نشده و محیط و ساختارهای اجتماعی بیشتر سبک و سیاق مردانه دارد.

این نوع از فمینیسم نسبت به مردان نگاهی مبارزه جوایانه، تقابل محور و کینه دوز ندارد، بلکه به شکلی تکاملی به مسائل نگاه می‌کند. به این معنا که زن و مرد را تکمیل کننده یکدیگر می‌داند و اساساً بر این باور است که این دو جنس قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. غیرقابل مقایسه به این معنا که هرکدام از این دو جنس از ویژگی‌های خاص خودشان برخوردار هستند و نمی‌توان آن‌ها را با یکدیگر مقایسه کرد و در چنین موضوعی با این تفاوت‌های شاخص جسمی و روحی رقابت به هیچ عنوان معنا ندارد.

پس این دو رویکرد باید باهم درگیری‌های زیادی داشته باشند و ضد هم فعالیت کرده باشند.

بله، مخصوصا در محیط‌های کاری. چون فمینیسم تفاوت، فیزیولوژی و روحیات متفاوت زنانه را به رسمیت می‌شناسد و تلاش می‌کند برای ساخت جهانی که برای این ویژگی ها مناسب تر باشد کوشش کند. به عنوان مثال در رابطه با موضوع مرخصی عادت ماهانه میان دیدگاه های فمینستی تشابه و تفاوت، تفاوت وجود دارد. با وجود اینکه عادت ماهانه همواره وجود داشته و جزیی از ساختار بدنی زنان محسوب می‌شود، معمولاً فمینیست‌های تشابه‌گرا چندان تلاش نمی‌کردند که این مساله در محیط های کاری برجسته شود و برای اینکه در این محیط ها برای این ویژگی زنانه برنامه‌ریزی شود، فضاها و ساختارها متناسب با آن مناسب سازی شود و به  طور کلی این مساله مدنظر قرار گیرد، مطالبه‌ای از طرف آن ها صورت نمی‌گرفت. به این دلیل که در تلاش بودند تا این عقیده را به اثبات برسانند که زنان و مردان با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند و اساساً نیاز زنان به کار کمتر، به ویژه محدود به یک شرایط خاص را در آن دوران انکار می‌کردند. حتی اگر یک زن اقدام به مطالبه این قبیل مسائل می‌کرد از سوی این گروه طرد می‌شد! چرا که باور داشتند طرح این موضوع، مطالبه آن و تصویب قوانین در این حوزه سبب خواهد شد که کارفرماها کمتر تمایل به استخدام نیروی خانم‌ داشته باشند و در نهایت طرح این قبیل مسائل به ضرر زنان تمام می‌شود. به عبارت دیگر آن ها اعتقاد داشتند که اگر در این حوزه مطالبه ای صورت بگیرد، در نهایت این زنان هستند که متضرر خواهند شد.

درصورتی که فمینیست‌های تفاوت‌گرا ویژگی‌های منحصر به فرد زنان، فیزیولوژی خاص آن ها و روحیاتشان را به رسمیت می‌شناختند و برای متناسب‌سازی فضاها و ساختارها تلاش می‌کردند. این اتفاقاتی که در چند دهه اخیر به وقوع پیوسته، مانند متناسب‌سازی وسایل حمل و نقل عمومی، سینماها و… با ویژگی‌های خاص زنانه، از دستاوردهای مطالباتی محسوب می‌شوند که فمینسیت‌های تفاوت‌گرا برای رسیدن به آن ها سخت تلاش کردند.

در فمینیسم تشابه چند گرایش وجود دارد که عمده‌ترین آن‌ها فمینیست‌های لیبرال، مارکسیست و رادیکال هستند که بیشتر در موج اول و دوم فمینیسم شاهد حضور فعال آن ها در این جریان بودیم. اما فمینیسم تفاوت که از سابقه چندان طولانی برخوردار نیست بیشتر جنبه‌های مادرانگی زنان و خانواده را مورد تأکید قرار داده‌ است. به همین دلیل فمیمیسم اجتماعی، فمینیسم اخلاق و مراقبت و فمینیسم مادرانه و… در واقع جزو گرایش‌های فمینسم تفاوت محسوب می‌شوند.

در ایران اوضاع گرایشات فمنیستی چگونه است و به کدام نوع نزدیک است؟

با وجود اینکه چند دهه از ظهور فمینیسم تفاوت می‌گذرد، در ایران هنوز نسبت به آن مقاومت می‌شود و آن طور که باید شناخته نشده است. در کشور ما جریان‌های فکری در حوزه‌های علوم اجتماعی و انسانی معمولاً ترجمه محور هستند و با یک تأخیر ۱۰_۲۰ ساله به مسائل ورود پیدا می‌کنند. البته در حال حاضر که اینترنت و رسانه‌های اجتماعی وجود دارد با یک تأخیر شاید یکی دو ساله تحولات فکری، جریان اصلی و حتی فرعی در فضای روشنفکری و علوم انسانی غربی ترجمه می‌شود و طبیعی است که طرفدارانی هم پیدا می‌کند.

اما با این همه می‌بینیم که فمینیسم تفاوت علیرغم اینکه چند دهه گذشته، هنوز در ایران به شکل جدی مورد توجه فمینیست‌های ایرانی و کسانی که خود را داعیه‌دار مطالبات زنان می‌دانند، قرار نگرفته است. مثلاً غرب ده‌ها و صدها مقاله و کتاب در این حوزه فکری و نظری تولید کرده، اما در کشور ما چند کتاب و مقاله محدود که شاید جمعشان به انگشت‌های دو دست نرسد، تألیف و ترجمه شده است. حالا می‌خواهم از اینجا به جنبش me too پل بزنم و جایگاه جنبش me too در ایران را در این تقابل و چارچوب فکری نشان بدهم.

جنبش me too در ایران که به عنوان یکی از ظهور و بروزهای همین جریان مطالبات زنان مطرح می‌شود را نمی‌توان بدون نسبت و بی‌ارتباط با آن تحولاتی که در حوزه‌های فکری و نظری در ایران در زمینه مطالبات زنان و فمینیسم رخ می‌دهد، در نظر گرفت. همان‌طور که عرض کردم یک مقاومت عجیبی در ایران در جهت طرح رویکردها و جریان‌های فمینیسم تفاوت مثل فمینیسم مادرانه، فمینیسم اجتماعی، فمینیسم پسااستعماری، فمینیسم اخلاق و مراقبت و… وجود دارد و اجازه نمی‌دهد موضوع باز شود.

حالا اگر بخواهیم به بحث اصلی برگردیم جنبش me too در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

درباره جنبش me too می‌توان چند پرسش را با توجه به بحث‌هایی که عرض کردم، طرح کرد. یک پرسش این است که آیا اساساً این یک جنبش است؟ جنبش یک فراگیری و یک عمومیتی دارد و در توجه به سوژه‌هایش استثنا قائل نمی‌شود. می‌بینیم که در این مورد ما چنین فراگیری را نداریم و کاملاً گزینشی و محفلی با سوژه‌های جنبش me too برخورد می‌شود. همیشه گفته می‌شده که بیشترین آزار و اذیت نسبت به زنان هنرمند، بازیگران و دست‌اندرکاران سینما و تئاتر از سمت تهیه‌کنندگان است. آنچه که در جنبش me too در ایران دیده می‌شود این است که نوک حمله افشاگران به سمت کسانی است که خیلی قدرت اقتصادی و اجرایی یا تصمیم‌گیری در فضای سینما و هنرهای نمایشی و تجسمی ما ندارند. نوک پیکان انتقادات و افشاگری‌ها به سمت بازیگران یا کسانی است که در سینمای ایران خیلی تاثیرگذار اصلی نیستند. در ایران نهایتاً بازیگران محل چالش و پرسش قرار گرفته‌اند و این نشان می‌دهد جنبش me too یک گزینشی دارد که حاضر نیست آن مهره‌های اصلی یا آزارگران اصلی به سوژه‌های اصلی را افشا کند؛ برای اینکه از به خطر افتادن موقعیت و امنیت شغلی‌اش می‌ترسد. لذا بیشتر سمت و سوی این جنبش به سمت بازیگران بی‌خطر یا کم‌خطر است تا کارگردانان و تهیه‌کنندگان که قدرت اصلی سینما در دست آن‌هاست.

دوم اینکه کاملاً محفلی هم هست. مخصوصاً در این ماجرای اخیری که دو بازیگر خانم علیه یکی دو بازیگر شناخته شده مطرح کردند. کسانی که خودشان را سردمدار جنبش me too می‌دانستند، این افشاگری‌ها را بازتاب ندادند و حتی تلاش نکردند از کسانی که به آزار جنسی متهم بودند، فاصله بگیرند. اینجا محفلی بودن این جنبش مشخص می‌شود. گویا فقط درباره کسانی که خارج از باند و محفل خاصی هستند، افشاگری می‌شود و اگر کسی داخل باند یا محفل دوستان باشد یا این افشاگری‌ها تأثیری بر فیلم‌های ساخته شده یا فعالیت‌های هنری رفقای ایدئولوژیک داشته باشد، دچار معضل و بحران می‌شوند. لذا به صورت گزینشی با افشاگری‌ها برخورد می‌کنند. از این موارد مهم‌تر در واقع اصل جنبش me too است. فارغ از داخلی یا خارجی بودنش، اصل این جنبش و روشش، به روش کدام یک از این گرایش‌های فکری که عرض کردم، نزدیک‌تر است و تحت تأثیر کدام یک از این گرایش‌ها و پارادایم‌ها است؟به نظر می‌رسد بیشتر شبیه یک تسویه حساب باشد.

نظر شما درباره این شیوه افشاگرانه چیست؟

روش این جنبش برای این مسئله، روش افشاگری است. حتی می‌توان اسمش را افشاگری پرده‌درانه گذاشت. یعنی حتی آن موقعیتی که آن ماجرا رخ داده و کیفیتش خیلی فاش‌گویانه از سمت زنانی که مدعی هستند آزار دیده‌اند، افشا می‌شود. خود این نوع روایت‌ها به نظرم با چارچوب‌ها و با روحیات زنانه که با نوعی رازوارگی و پوشیدگی همراه بوده و جزء ویژگی‌های زنانه محسوب می‌شود، در تناقض و تعارض است.

این نوع فاش‌گویی و دریده‌گویی یک نسبتی با چیزی که ما اسمش را فمینیسم تشابه گذاشته‌ایم، دارد. چون فمینیست‌های تشابه معتقد هستند آنچه که رازوارگی و پوشیدگی زنان و نوعی از حجب و حیای زنان نامیده می‌شود، ساخت مردان برای سلطه و سرکوب بر زنان است و برای تقابل با این سلطه باید این رازوارگی، حجب و حیا و پوشش را کنار بزنیم و هیچ تفاوتی بین زنان و مردان از این جهت نباید وجود داشته باشد. درواقع این جنبش توسط فمینیست‌های تشابه به نوعی از لحاظ نظری و ایدئولوژیک حمایت می‌شود که واقعیت در نهایت به نفع زنان نخواهد بود.