نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
والد بودن یکی از دشوارترین مشاغل دنیاست. پدران معمولاً اولین قهرمانهای فرزندان خود هستند و آثار متعددی درباره رابطه پدر و فرزندان نوشته شده و داستانهای زیادی در این زمینه وجود دارد. به مناسبت روز پدر، نگاهی داریم به تعدادی از کتابهای کودکان که در آنها پدران نقش برجستهتری ایفا میکنند:
«قصههای من و بابام»: این مجموعه شامل داستانهای تصویری است که ماجراهای سرگرمکننده و خندهداری از یک پدر چاق و سیبیلو و پسر دوستداشتنیاش را به تصویر میکشد که معمولاً مسائل خود را به شیوههای غیرمعمول حل میکنند.
این مجموعه را اریش ازر، تصویرگر آلمانی، پس از فوت همسرش برای سرگرم کردن پسر کوچک خود خلق کرده است. بین دسامبر ۱۹۳۴ و دسامبر ۱۹۳۷ میلادی، نزدیک به ۱۵۷ طرح از داستانهای پدر و پسر بهصورت هفتگی در مجله مصور برلین (BIZ) منتشر شد. این داستانها به سرعت به موفقیت رسیدند و با استقبال مخاطبان مواجه شدند.
اولین مجموعه تصویری «قصههای من و بابام» که شامل ۵۰ داستان بود، در سال ۱۹۳۵ توسط انتشارات «اول اشتاین» منتشر شد و تا آغاز جنگ جهانی به ۹۰ هزار نسخه رسید. در سالهای ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸، دو جلد دیگر از این مجموعه به چاپ رسید. در مارس ۲۰۱۴، این داستانها برای نخستین بار بهصورت رنگی از سوی انتشارات Südverlag به بازار عرضه شدند.
مجموعه «قصههای من و بابام» در ۳ جلد با عناوین «بابای خوب من»، «شوخیها و مهربانیها» و «لبخند ماه» در سال ۱۳۶۱ با داستانهایی که ایرج جهانشاهی بر اساس تصاویر اریش ازر نوشته بود، در ایران منتشر شد و موفق به کسب جایزه شورای کتاب کودک گردید. ایرج جهانشاهی همچنین بخشی به این کتاب افزوده و اطلاعات مفیدی درباره کتابهای تصویری و نقش آنها در سوادآموزی کودکان خردسال و نوآموز ارائه کرده است که میتواند برای والدین بسیار روشنگر باشد.
«بوسههایی برای بابا»: در این داستان، تلاش باباخرس برای خواباندن کودکان به تصویر کشیده میشود. این داستان به مهرورزی و بازی و ارتباط بین پدر و کودک میپردازد. در حالی که کودک تمایلی به خوابیدن ندارد و بدخلق شده، پدر با بازی او را به خواب میبرد.
«بوسههایی برای بابا» داستانی فانتزی و تصویری است که به موضوع خواباندن کودکان با بازی و عشق پدرانه میپردازد. شخصیت اصلی، بچه خرسی است که مانند همه بچههای کوچک نمیخواهد بخوابد. استفاده از شیوههای بازی با کودک و آماده کردن او برای خواب از روشهای تربیتی مناسبی است که داستان به آن پرداخته است. در آغوش گرفتن کودک و مهربانی با او در هنگام خواب میتواند یک خواب آرام و شبی دلپذیر برای او فراهم کند.
کتاب «بوسههایی برای بابا» نوشته «فرانسس واتس» و تصویرگری «دیوید لگ» است که برنده جایزه متن شورای کتاب کودک استرالیا در سال ۲۰۰۶ و برگزیده متن «بوکس آلایوگریت رید» بوده است. این کتاب را «مینا پورشعبانی» به زبان فارسی ترجمه کرده است.
«بابای پرنده من»: شخصیت اصلی این داستان دختری به نام لیزی است. او مادرش را از دست داده و از پدرش مراقبت میکند. لیزی از تصمیم پدرش برای شرکت در مسابقه انسانهای پرنده حمایت میکند، هرچند عمه دورین با این کار به شدت مخالف است. پدر لیزی تلاش میکند با استفاده از بالهایی که ساخته است پرواز کند. این بالها از جنس پر، نخ، مقوا و … ساخته شدهاند.
او هر روز برای این کار تمرین میکند و لیزی را تشویق میکند تا هر دو با هم در این مسابقه شرکت کنند.
رابطه صمیمی و دوستانه بین پدر و دختر، تأکید بر قدرت ایمان و اراده برای انجام کارهایی که دوست داریم، شادی، پرورش قوه تخیل و رویاپردازی از جمله ارزشهایی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
دیوید آلموند، نویسنده انگلیسی که جوایز متعددی از جمله مدال کارنگی، وایت برد و هانس کریستین اندرسن را دریافت کرده، این کتاب را نوشته و ریحانه جعفری برگردان آن را بر عهده داشته است.
«اَبرِ بابا»: نوشته آنیس دولستراد با ترجمه فاطمه سیارپور، از دیگر کتابهایی است که به موضوع افسردگی بزرگسالان میپردازد.
در این داستان، خیلی زود مشخص میشود که ابرِ بابا یا همان ابر روی سر بابا، نماد افسردگی است. اولین نشانه در جایی از داستان به تصویر کشیده شده که ابر یک روز صبح وارد اتاق میشود.
سپس به این نکته اشاره میشود که ابر سیاه، رختخواب و خوابیدن را بسیار دوست دارد. یکی از ویژگیهای افسردگی همین خوابیدن و در رختخواب ماندن است.
موضوع قلقلکدادن بابا نیز مطرح میشود. ابر به هیچ وجه قلقلکی نیست و در واقع دخترک میخواهد با خنداندن بابا، حال او را خوب کند که اینجا به دیگر ویژگیهای افراد افسرده اشاره دارد. داستان در ابتدا موضوع را مطرح کرده و تلاش دخترک را برای نجات پدرش از افسردگی نشان میدهد. در پایان نیز راهحلهایی ارائه میدهد. در واقع، نقش اعضای خانواده در این نجات به تصویر کشیده میشود. کتاب دارای پایانی قابل تأمل است که علیرغم تخیلی بودن داستان، آن را به اثری واقعگرایانه تبدیل میکند.
«بهترین پدر دنیا»: نوشته پیتر هورن، داستان لاکپشت کوچکی به نام «لاکی» را روایت میکند. او زمانی که با پدرش است، احساس آرامش میکند و پدر نیز به او اطمینان میدهد که این وظیفه هر پدری است که از فرزندش مراقبت کند. لاکی دوست دارد بداند سایر پدرها چه کارهایی انجام میدهند.
پدر درباره پدر پرندهای میگوید که بچههایش را هنگام اولین پرواز تشویق میکند، از پدر هزارپایی که زمانی که پای فرزندش لیز میخورد به او کمک میکند، پدر خرگوشها که به بچههایش بالا و پایین رفتن از چمنزار را میآموزد، پدر ملخها که به بچههایش از این شاخه به آن شاخه پریدن در مزرعه ذرت را یاد میدهد و در نهایت از پدری میگوید که با پسرش بازی میکند، به او کمک میکند روی پاهایش بایستد و از خوردن توت فرنگی لذت ببرد…
کتاب به شکل معماگونه و پرسش و پاسخ درباره عادات و رفتار حیوانات شناخت میدهد که سبب تفکر کودک میشود و همچنین به رابطه بین پدر و فرزند اشاره دارد و نقش پدر را در خانواده نشان میدهد و فضایی امن برای کودک در کنار پدر ایجاد میکند.
«روزی که تو به دنیا آمدی»: در این کتاب، کودکان حرفهای پدرش را درباره آن روز واگویه میکند. پدر با زبانی لطیف تمامی شرایط محیطی و حسی آن روز را توصیف میکند. او از دنیای اطراف کودک میگوید که شامل هستی و خانواده است. عمق این گفتهها کودکان و بزرگترها را به تفکر وامیدارد.
کودک از خاطراتی میگوید که پدر از روز تولدش تعریف کرده است. آن روز در آغوش پدر به پیادهروی رفتند. از میان چالهها عبور کردند. در آن روز، جانوران شب بیدار با خواب آلودگی به کودک سلام کردند. آنها به دنبال زنبورها رفتند و بوی عسل را استشمام کردند. آنها جوجهاردک را تماشا کردند و کنار درختی کهنسال نشسته بودند. دوستان پدر که جانوران بودند، کودک را در آغوش کشیدند و شاهینها در آسمان نمایش اجرا کردند. کودکان در آن روز میان گلهای وحشی و کفشدوزکها دراز کشید. آن شب ماه کامل و زیبا بود و پدر پس از گشت و گذار، کودک را به آغوش مادر بازگرداند.
خواندن این کتاب مهارتهای تفکر فلسفی را در کودک پرورش میدهد و میتواند به عنوان یک فرصت برای ارتباط عمیقتر و بهتر بین پدران و فرزندان عمل کند.
نازنین نیکوسرشت این کتاب را که اثر مارگارت وایلد است، به زبان فارسی ترجمه کرده است.
«پدرِ اسلاگ»: داستان ملاقات پسری به نام اسلاگ و پدر فوت شدهاش است. در یک روز بهاری، اسلاگ به همراه دوستش دیوید تصمیم میگیرند به مغازه قصابی بروند که در آنجا اسلاگ پدرش را که مدتها پیش فوت کرده بود، روی نیمکت کنار پارک با کلاه و عصا میبیند. پدرش به قول خود عمل کرده و در بهار بازگشته است.
پدر اسلاگ، رفتگری لاغر با صورتی چروکیده و کلاهی چرب و چیلی است که همیشه در حال خواندن سرودهای مذهبی بود. او پیش از مرگ، با پیدا شدن لکهای سیاه روی شست پایش ابتدا یک پا و سپس پای دیگرش را از دست میدهد و بر روی صندلی چرخدار مینشیند. اما او معتقد بود که در بهشت پاهایش دوباره به او بازمیگردد. اسلاگ که پدر را به شدت دوست دارد و شاهد شرایط سخت پدرش بوده، از مرگ او متأثر و دچار اندوه میشود. اما اکنون که او برگشته، هر دو پایش را دارد. او برای اسلاگ و دوستش دیوید از بهشت میگوید و پس از در آغوش گرفتن اسلاگ، با خواندن آواز همیشگیاش میرود.
داستان «پدر اسلاگ» رابطه عاطفی و زیبای یک پدر و پسر و اعتقاد به باور دینی زندگی پس از مرگ را به تصویر میکشد.
دیوید آلموند این کتاب را نوشته و نسرین وکیلی برگردان آن را بر عهده داشته است.
ایسنا
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت