از رابعه تا فروغ، از حاشیه تا متن شعر

افزایش آزادی‌های اجتماعی، همراه با دسترسی به امکانات آموزشی و تغییر نگرش‌های عرفی در دهه‌های اخیر، موجب شده است که زنان از حاشیه ادبیات به متن آن وارد شوند.

تا پیش از انقلاب، زنان سهم ناچیزی از تاریخ ادبیات را به خود اختصاص داده بودند. اما در شرایط جدید، زنان نه تنها به‌عنوان «موضوع» آثار ادبی مطرح شده‌اند، بلکه به‌عنوان پدیدآورندگان و خالقان آثار، موضع خود را بیان کرده‌اند.

در تاریخ‌ ادبیات ایران، هیچ دوره‌ای به‌اندازه اکنون، زنان چنین فرصتی برای ابراز وجود نداشته‌اند. تصویری که از زنان در ادبیات کلاسیک وجود دارد، عمدتاً سنت‌گرایانه و گاه آمیخته به باورهای دینی دیگر است.

در این تصویر، زنان غالباً به‌عنوان موجوداتی منفعل، گاه فریبکار و خطاکار به تصویر کشیده شده‌اند. این نگرش به حدی غالب بوده که برخی از زنان شاعره مجبور به سوزاندن آثار خود شده‌اند تا از برچسب‌های اجتماعی و عواقب آن در امان بمانند؛ بنابراین، حضور پررنگ زنان در هنر و ادبیات از دوره مشروطه به این‌سو، می‌تواند به‌عنوان نوعی بازنگری هویت نیز محسوب شود.

احمدرضا بهرام‌پور عمران، پژوهشگر، در یادداشتی به مناسبت روز جهانی زن، به بررسی نقش زنان در شعر فارسی پرداخته و بیان کرده که حضور زنان در تاریخ و فرهنگ رسمی گذشته، بسیار ضعیف بوده است. رضا براهنی به‌درستی تاریخ و فرهنگ ما را «تاریخ مذکّر» نامیده است. این حقیقتی انکارناپذیر است و اصرار بر وجود مؤثر زنان در ادبیات گذشته، بیشتر به نوعی لج‌بازی می‌ماند تا پژوهش عینی.

اگرچه در برخی آثار تاریخی، نظیر آثار ابو عبدالرحمان السلمی یا جامی، به زنان عارف اشاره شده، اما این اشاره‌ها خللی به واقعیت کم‌رنگ بودن حضور زنان در ادبیات گذشته وارد نمی‌کند. آثاری مانند دیوان مهستی گنجوی و دیوان جهان‌ملک‌خاتون نیز اگرچه امروز در دسترس هستند، اما در مورد کیفیت و کمیت آن‌ها تردیدهای زیادی وجود دارد.

باوجود تلاش‌هایی که در چند قرن اخیر برای گردآوری شعر زنان انجام شده، این آثار بیشتر پُربرگ هستند تا پُربار. به تعبیر طاهره صفارزاده، این آثار بیشتر شامل شعرهای کم‌مایه و گاه بی‌مایه‌اند. با اینکه این تلاش‌ها شایسته تقدیر است، اما در واقعیت تاریخی، یعنی کم‌رنگ بودن حضور زنان در فرهنگ و ادب گذشته، تغییری ایجاد نمی‌کند.

بهرام‌پور در ادامه، «فروغ فرخزاد» را به‌عنوان یکی از زنان تأثیرگذار در عرصه شعر زنان معرفی می‌کند و بیان می‌دارد که شعر فارسی قبل از او کم‌وبیش فاقد مؤلفه‌های زنانه بوده است. او به شعرهای عالم تاج قائم‌مقامی و ژاله قائم‌مقامی نیز اشاره می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که این شاعران به‌رغم آثار قابل‌توجه، همچنان ناشناخته باقی‌مانده‌اند.

شعر پروین اعتصامی نیز باوجود جذابیت‌های زبانی، به گفته زرین‌کوب، «زنی» است «مردانه» در ادب فارسی. او در مقایسه با فروغ فرخزاد، به این نکته اشاره می‌کند که شعر پروین به‌اندازه شعر سهراب سپهری مردانه است.

شعر سیمین بهبهانی، چه در چهارپاره‌های رمانتیک و چه در غزل‌هایش، فاصله‌ای میان شعر محجوب پروین و شعر جسورانه فروغ ایجاد کرده است. او به‌وضوح از جهان و خویشتن زنانه خود سروده و در قیاس با فروغ، کمتر حیا را رعایت کرده است.

از آغاز شعر زنان با رابعه تا امروز که تعداد قابل‌توجهی از شاعران فارسی‌زبان را زنان تشکیل می‌دهند، این حوزه فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه کرده است.

زنان در این عرصه از نظر مضمون‌آفرینی و پرداختن به موضوعات جدید، به‌ویژه از دوره قاجار به این‌سو، توانسته‌اند هویت خود را در شعر فارسی به اثبات رسانده و از زیر سایه دیگر شاعران خارج شوند. بااین‌حال، به نظر می‌رسد که دفتر شعر زنان هنوز سطرهای نانوشته زیادی دارد.

تسنیم