آموزش دختران هدیه رضاخان نبوده است

تاریخ آموزش دختران در ایران، روندی طولانی و پرفراز و نشیب دارد و نباید به‌صورت معکوس و با تمرکز بر یک دوره خاص بررسی شود. تأسیس مدارس دخترانه در ایران به دوران مشروطه بازمی‌گردد، یعنی پیش از آن‌که رضاخان به قدرت برسد. در حالی‌که رضاخان این روند تاریخی را به نام خود ثبت کرده است.

بیایید کمی عقب‌تر برویم؛ به روزگاری که ایران تازه با پدیده‌ای به نام مدرنیته روبه‌رو شد. مدرنیته‌ای که نه در خاک ایران رویید و نه از دل سنت‌هایش برآمد، بلکه چونان موجی سهمگین از دل برخورد با قدرت‌های خارجی سر برآورد. جنگ‌های ایران و روس، سایه استعمار انگلستان در هندوستان و حضور روسیه تزاری در شمال، نخستین پرده آشنایی ما با جهانی بود که دیگر همان جهان قدیم نبود.

روایت مشهور دیدار عباس میرزا با فرستاده ناپلئون، نمونه‌ای روشن از این حیرت نخستین است. وقتی عباس میرزا جوان پرسید: این قدرتی که شما را بر ما چیره کرده چیست؟ مگر خورشید پیش از شما بر ما نمی‌تابید؟ مگر خاک و ثروت مشرق زمین از شما کمتر است؟ این پرسش صدای شکستن دیوار سنتی بود که ایران را ناگزیر می‌کرد راهی نو بجوید. از دل همین پرسش‌ها، اندیشه‌های نو برآمدند. اندیشه‌هایی که در نهایت به انقلاب مشروطه ختم شدند؛ خیزشی که هرچند با ناکامی‌ها همراه بود، اما راه را برای یکی از مهم‌ترین تحولات اجتماعی در ایران باز کرد: آموزش مدرن و آموزش زنان.

میراث زنان مشروطه، نه هدیه رضاخان

پیش از آن، زن در نظام سنتی نه حق ورود به سیاست داشت و نه امکان حضور در عرصه اجتماعی. اما در میان غوغای مجلس اول، بحث بر سر مدارس دخترانه آغاز شد. مخالفان، خواستار حفظ وضع موجود بودند: زن باید در خانه بماند، مرد باید در جامعه فرمان براند. اما جریان نوگرایی در مقابلشان عقب ننشست.

ثمره این کوشش چنین شد که با توجه به آمار رسمی در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، در سال ۱۲۹۱ شمسی، نشریه شکوفه که متعلق به زن‌ها بود، فهرستی از اسامی ۶۳ مدرسه دخترانه را در تهران منتشر کرد که حدود دو هزار و پانصد دانش‌آموز داشتند. در این نشریه اعلام شده بود که از هر هفت نفر محصل تهرانی، یک نفر دختر است که البته این مدارس همه پیش از رضاخان بنا شده بودند. او تنها زمانی که به قدرت رسید، مدارس عالی تهران را زیر چتر نظم اداری آورد. اما آیا این یعنی بنیان‌گذار آموزش زنان او بوده است؟ در واقع چنین نیست. تاریخ را نباید از آخر به اول خواند. اگر زنان پیشرو در عصر مشروطه از جان خود دریغ نمی‌کردند، رضاخان چیزی برای انسجام بخشیدن و ثبت آن به نام خود در اختیار نداشت.

تاریخ را وارونه نخوانیم: «آموزش دختران» هدیه رضاخان نبود

امروزه در شبکه‌های اجتماعی، با انبوه پست‌ها و استوری‌هایی مواجه می‌شویم که رضاخان را ستایش می‌کنند؛ انگار او تنها ناجی تاریخ آموزش نوین ایران بوده و بدون او دختران ایرانی هیچ مدرسه‌ای نداشتند. بسیاری حتی با قاطعیت ادعا می‌کنند که مدارس دختران و پیشرفت آموزش دختران، همه مرهون دیدگاه روشنفکرانه و اقدامات اوست.

اما حقیقت کاملاً متفاوت است. تاریخ، بر خلاف روایت‌های اینستاگرامی است. مدارس دختران پیش از او وجود داشتند و تلاش‌های واقعی زنان ایرانی بود که بذر آموزش را در دل جامعه کاشت، نه امضای او که البته بیشتر در سیاست‌های سرکوبگرانه و تمرکز قدرت، غرق بود. این افسانه‌سازی‌ها چیزی جز تحریف تاریخ نیست؛ راهی است برای سفیدنمایی گذشته و نسبت دادن موفقیت‌های جمعی و مبارزات واقعی زنان ایرانی به چهره‌ای که نقش چندانی در آن نداشته است.

زنانی که راه را گشودند

این تلاش‌ها روایت مدارس و آموزش دختران و زنانی است که شجاعتشان از یاد رفته است: بی‌بی خانم استرآبادی در سال ۱۲۶۰ خورشیدی کتاب معایب‌الرجال را نوشت؛ که پاسخی تند و کوبنده به رساله‌ای مردسالارانه بود. او نه‌تنها با قلم، که با عملش یکی از پیشگامان عصر خود بود و در تهران نخستین مدرسه دخترانه به نام دوشیزگان را در سال ۱۲۸۵ بنیاد گذاشت.

بعد از او طوبی آزموده (مزین‌الملک) در ۱۲۸۶ خورشیدی مدرسه ناموس را پس از مدرسه دوشیزگان در تهران تأسیس کرد؛ این مدرسه جزو نخستین مدارس دخترانه بود که در ایران ساخته شد.

صدیقه دولت‌آبادی در اصفهان نه‌تنها مدرسه دخترانه ایجاد کرد، بلکه نشریه زبان زنان را منتشر ساخت؛ نشریه‌ای که بی‌پروا از حق آموزش و مشارکت اجتماعی زنان دفاع می‌کرد.

مریم عمید (مزین‌السلطنه) مدرسه‌ای برای زنان راه انداخت و مجله شکوفه را منتشر کرد؛ مجله‌ای که در آن آشکارا بر ضرورت تحصیل زنان پای فشرد. او اولین زن روزنامه‌نگار ایران بود.

این‌ها نام‌هایی حقیقی و واقعی‌اند، چهره‌هایی که سال‌ها پیش از رضاخان با مخالفت‌های تند و محافظه‌کاران جنگیدند. مدارس دخترانه محصول جرئت این زنان ایرانی بود، نه بخشش رضاخان.

رضاخان؛ وارث دستاوردها، نه خالق آن‌ها

سوال اینجاست که اگر بذرهای آموزش پیش‌تر کاشته نشده بود، رضاخان در آموزش دختران چه نقشی را ایفا می‌کرد؟ نباید فراموش کنیم که او پس از استحکام قدرتش، به همان جریان‌های روشنفکری که پرچمدار آموزش و مدرنیته بودند پشت کرد. بسیاری از روزنامه‌نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی عصر مشروطه یا در زندان‌های او جان دادند یا به حاشیه رانده شدند.

تاریخ خوانی وارونه

امروز گاه روایت رسمی، آموزش زنان را موهبت رضاخان می‌خواند. اما این روایتی است که تاریخ را از آخر به اول می‌خواند. اگر به ابتدای مسیر بازگردیم، خواهیم دید که آموزش زنان زاییده اراده ملت و تلاش زنان بود، نه تصمیم یک دیکتاتور. مدارس دخترانه حاصل خون‌دل نسلی است که در برابر دشنام‌ها، حملات، و فشارهای اجتماعی ایستاد. این مدارس نه به فرمان رضاخان، که به همت زنانی شکل گرفت که نامشان در سایه مانده است. تاریخ را اگر درست بخوانیم، می‌بینیم که خود مردم مسیر را هموار کردند و او تنها بر آن موج سوار شد. حقیقت را نمی‌توان پشت روایت‌های ساده‌انگارانه پنهان کرد: آموزش دختران هدیه رضاخان نبود بلکه مسیری و راهی بود که در دوره مشروطه برای زنان هموار شد.

خبرگزاری مهر