تحلیل خبر؛

آموزش جنسی در مدرسه؛ حل مشکل یا خود مشکل؟

الجزیره گزارش می‌دهد که دولت فرانسه پس از سال‌ها تعلل، برگزاری سه جلسه اجباری آموزش جنسی برای همه گروه‌های سنی را الزامی کرده است؛ تصمیمی با هدف پیشگیری از خشونت و محافظت کودکان در فضای مجازی، اما با پرسش‌هایی جدی درباره پشتوانه علمی و اثربخشی واقعی آن.

به گزارش الجزیره، دولت فرانسه پس از دو دهه تعلل، اکنون سه جلسه اجباری آموزش جنسی را برای همه گروه‌های سنی برقرار کرده است؛ از کودکان پنج‌ساله گرفته تا نوجوانان دبیرستانی. مقامات می‌گویند هدف روشن است: آگاهی‌بخشی، پیشگیری از خشونت، و محافظت در برابر خطرات فضای مجازی. اما در پس این الزام قانونی، ابهامی عمیق درباره کارآمدی واقعی چنین برنامه‌هایی وجود دارد. پشتوانه علمی این الزام چیست؟ آیا می‌توان گفت آموزش جنسی کودکان در مدارس، کودکان را در برابر خشونت و تعرض جنسی محافظت می‌کند؟

حقیقت ماجرا این است که تعدادی از مطالعات علمی انجام شده بیان داشتند بخش بزرگی از برنامه‌های آموزش جنسی مدرسه‌ای نه‌تنها به نتایج مورد انتظار نمی‌رسند، بلکه در مواردی حتی با پیامدهای ناخواسته همراه بوده‌اند. یکی از این مطالعات که ۱۰۳ برنامه را در سه پایگاه داده بررسی کرده، اعلام می‌کند تنها شش برنامه توانسته‌اند اثر مثبت قابل اندازه‌گیری داشته باشند.

این مطالعات اشاره کرده‌اند که افزایش آگاهی جنسی کودکان لزوماً به کاهش رفتارهای جنسی پرخطر یا کاهش آزار جنسی منجر نشده است. همینطور در برخی کشورها پس از اجرای این نوع آموزش‌ها، آمار خشونت و تعرض جنسی در مدارس به‌طور قابل توجهی افزایش یافته است. اگرچه درباره منشأ افزایش آمار رفتارهای پرخطر اختلاف نظر است، اما این واقعیت که رفتارهای جنسی پرخطر و آزار جنسی دقیقاً پس از اجرای برنامه آموزش جنسی رخ داده غیرقابل انکار است و پرسشی جدی برای ما ایجاد کرده که آیا آموزش جنسی واقعاً به کاهش آسیب‌های جنسی کودکان منتهی می‌شود، یا برعکس ممکن است ناخواسته زمینه درگیری بیشتر آنان با رفتارهای پرخطر و آزار جنسی را فراهم کند؟

آنچه واضح و غیرقابل کتمان است این است که ارائه آموزش‌های زودهنگام و گسترده در محیط مدرسه ممکن است برای کودکان کنجکاوی جنسی و بلوغ زودرس را به دنبال داشته باشد و یا سبب اضطراب و سردرگمی در آنها شود و بر سلامت روان آنان آسیب زند. بسیاری از والدین که مخالف این سیاست هستند دقیقاً همین نگرانی را مطرح می‌کنند. آنها معتقدند کودکی که هنوز آمادگی ذهنی و روانی لازم را ندارد، وقتی با مفاهیمی مواجه می‌شود که برای او زودهنگام است، نه محافظت می‌شود و نه آگاه‌تر؛ بلکه تحت فشار ذهنی قرار می‌گیرد و با بار عاطفی ناخواسته‌ای روبه‌رو می‌شود.

درمقابل، موافقان آموزش جنسی در مدارس اینگونه استدلال میکنند که چون کودکان دیر یا زود از طریق دوستان، رسانه‌ها و فضای مجازی با اطلاعات غلط جنسی روبه‌رو می‌شوند، پس لازم است ما پیش از آن‌ها و به‌ صورت درست این مفاهیم را آموزش دهیم. جهت پاسخ به این نوع رویکرد، این پرسش جدی مطرح می­گردد که چرا به‌جای حل بحران اصلی، به دنبال چالش تازه‌ای باید برویم؟

اساساً وارد کردن کودکِ کم‌سن‌وسال به دنیای اطلاعات جنسی حال چه اطلاعات صحیح و چه اطلاعات غلط، خطای بزرگیست و در بسیاری از موارد می‌تواند آثار روانی و تربیتی جبران‌ناپذیری بر کودکان بگذارد. ما درمقابل این بحران، باید ریشه مشکل را هدف قرار دهیم، که آن اصلاح تربیت خانوادگی، افزایش سواد فرزندپروری، توجه به دایره دوستان و محیط اجتماعی کودک، انتخاب فضاهای سالم برای بازی و تفریح، و از همه مهم‌تر نظارت آگاهانه و مسئولانه بر فضای مجازی است که بخش عمده آسیب از همان‌جا آغاز می‌شود. تا زمانی که این بسترها سامان نیابد، آموزش‌های زودهنگام نه راه‌حل‌اند و نه سپر محافظ؛ بلکه خود می‌توانند به بخشی از مشکل تبدیل شوند.

همچنین، نمی‌توان نقش کلیدی دولت و مسئولان در مدیریت محتواهای رسانه‌ و پلتفرم‌های مجازی را نادیده گرفت. تا زمانی که فضای رسانه‌ای و تلویزیون همراه با تصاویر و محتواهای جنسی یا نامناسب باشد، انتظار محافظت از کودکان با آموزش‌های جنسی در مدرسه‌ تنها یک فریب امیدوارکننده است و نه یک راه حل! آنچه ضروریست مدنظر قرار گیرد این است که برنامه­های تلویزیون، شبکه‌های نمایش خانگی و پلتفرم‌های مجازی باید با مسئولیت‌پذیری بیشتری تولید و از انتشار محتوای تحریک‌آمیز یا مخرب خودداری شود.

فراموش نکنیم دولت زمانی می‌تواند محیطی امن برای رشد کودکان فراهم کند که بستر اصلی شکل‌گیری کنجکاوی‌ها و تحریکات زودرس را مدیریت و اصلاح کند، نه اینکه هرگونه محتوا را بی‌محابا تولید کرده و سپس به‌دنبال جبران پیامدهای منفی آن بر کودکان باشد.

فاطمه قاسمی